Tear myself away
(انجیل) نیامدهام که صلح بیاورم بلکه (آمدهام برای) جنگ
من انگشتم را بریدم و پیراهنم خونی شد
گندم محصولی است که به نان تبدیل می شود
او می خواست از طرف شهروندان بخش خود سخنرانی کند
وقتی کودک مادرش را دید چهار دست و پا به سمت او رفت
آغازین، ابتدایی
ناخدا کشتی خود را به سمت استرالیا حرکت داد
تماشاچیان در پایان مسابقه برای برنده هورا کشیدند
انداختن یک انسان بی گناه در زندان یک عمل ناعادلانه است
پدرم برای کمک در دفترش گروهی چهار نفره از کارمندان را دراختیار دارد
او مهارتهای مناظره (کردن) خود را در دانشکده بهبود بخشید
. بازار، استعداد بازرگانی او را پرورش داده بود
پس از نیمه شب سربازان سوار شدند
پس از جنگ شرکت برنامهای برای گسترش آغاز کرد
تصمیم گرفت شغل پرستاری را پیش بگیرد
آمادهی دست زدن به هر ماجرایی بودم
او دارایی خود را به تجارت زد
پی آمدن، پی آوردن، (به دنبال چیزی یا در نتیجهی چیزی) روی دادن
گزارش ماهیانهی بانک به هر یک از صاحبان حساب
ذهنی
فرآیند رسمی برای رسیدگی به مسائل و مشکلات فناوری اطلاعات در صورت بروز آنها
retort
به سرعت پاسخ دادن
Being omniscient as the narrator in this example, I know exactly what each of them want to do with that orange.
من که در این مثال به عنوان راوی دانای کل هستم، دقیقا می دانم که هر یک از آنها می خواهند با آن پرتقال چه کنند
He needed the orange peel to be able to zest it into the batter.
و به پوست پرتقال نیاز داشت تا بتواند آن را داخل خمیر خرد کند
Meet our ends of this obligation
به اهداف خود از این تعهد برسیم
سهم خود از این تعهد را ادا کنیم
Service is a means of enabling value co-creation.
خدمات وسیله ای برای ایجاد امکان خلق (هم آفرینی) ارزش است
essence
جوهره
summon
احضار کردن, فرا خواندن
have seized the initiative
ابتکار عمل را به دست گرفته اند
in and of itself
ذاتاً، به تنهایی در نظر گرفته شود
deliberate
حساب شده
implore
درخواست کردن، التماس کردن
what do I need, to start over on?
برای شروع دوباره به چه چیزی نیاز دارم؟