Uploaded by Salome Abtahi

پاورپوینت کارگاه (آفلاین)1

advertisement
‫مباني تحول‬
‫دلبستگي و ذهن سازي‪:‬‬
‫از كودكي تا بزرگسالي‬
‫جلسه اول‬
‫توصيف تحول دلبستگي و منتاليزيشن از كودكي تا‬
‫بزرگسالي‬
‫توصيف و تببين پديدايي خود در رابطه با تروماهاي دوران كودكي‬
‫تبيين پديدآيي اختﻼلهاي روان شناختي در چارچوب دلبستگي و‬
‫منتاليزيشن‬
‫مفهوم سازي موردي بر اساس دلبستگي و منتاليزيشن‬
‫ترسيم خطوط درمانگري مبتني بر دلبستگي و منتاليزيشن در يك نگاه تحولي‬
‫اهداف دوره آموزشي‬
‫جان بالبي و خروج از پارادايم هاي روانكاوي كﻼسيك‬
‫نفي اهميت خيال پردازي هاي‬
‫دوران كودكي و توجه به تجربيات‬
‫واقعي‬
‫رها كردن نگاه كشاننده اي و تعارضي‬
‫در انسان‬
‫برقراري رابطه به عنوان يك نياز اوليه‬
‫نه ثانويه در نوزادان‬
‫اهميت دوران پيش اديپال در پديدآيي‬
‫آسيب هاي رواني‬
‫جان بالبي و خروج از پارادايم هاي‬
‫روانكاوي كﻼسيك‬
‫رها كردن نگاه كشاننده اي و تعارضي در انسان‬
‫نفي اهميت خيال پردازي هاي دوران كودكي و توجه به تجربيات واقعي‬
‫برقراري رابطه به عنوان يك نياز اوليه نه ثانويه در نوزادان‬
‫اهميت دوران پيش اديپال در پديدآيي آسيب هاي رواني‬
‫تعريف ذهن سازي يا ذهني سازي‬
‫پاسﺦ به اين پرسش بود كه سبك دلبستگي چگونه به نسل بعدي منتقل مي شود؟ چگونه آسيب رواني را پديد مي آورد؟‬
‫و چگونه تغيير پيدا مي كند؟‬
‫فهم خود به عنوان يك عامل تجربه كننده هيجان‪ ،‬فكر كننده‪ ،‬داراي اميال خاص‪ ،‬متمايل به انجام يك رفتار و ‪....‬‬
‫نوعي حالت ذهني كه فرد را از يك ديگري جدا مي كند و تمام رفتار وي را در يك يكپارچگي سازمان مي بخشد‪.‬‬
‫نوعي آگاهي از چرايي رفتار در خود و در ديگران است و نوعي ديدن خود از بيرون و ديدن يك ديگري از درون است‪.‬‬
‫اختﻼل رواني در اين ديدگاه بر اساس تفسير نادرست از ذهن )دنياي دروني(خود يا ذهن )دنياي دروني (ديگري است‪ ،‬به شكلي‬
‫كه تصوير ذهني از ديگران بر اساس تجربيات و فرافكني هاي خود به وجود مي آيد و تفسير مي شود‪.‬‬
‫تعريف ذهن سازي يا ذهني سازي‬
‫فرايندي ذهني كه بواسطه آن يك فرد به صورت پنهان و‬
‫آشكار‪ ،‬رفتار و اعمال خود و ديگران را بر اساس اميال‪،‬‬
‫آرزوها‪ ،‬نيازها‪ ،‬احساسات و افكار و عقايد هوشيار و‬
‫ناهوشيارش به شكلي معنادار تفسير مي كند‪.‬‬
‫اهميت نگاه به انسان به عنوان عاملي كه داراي نيتي است‪.‬‬
‫)‪(Intentional stance‬‬
‫ذهني سازي فرايندي تكاملي و تحولي است‪.‬‬
‫ذهن‪ ،‬فقﻂ شناختي نيست و مهمترين مولفه ها‪ ،‬عاطفي و‬
‫هيجاني هستند‪.‬‬
‫تفاوت ‪ Mentalizing‬و‪ Mentalization‬؟‬
‫جلسه دوم‬
‫اولين حالت ذهني كه به خود يا يك ديگري نسبت داده مي شود‪ ،‬هيجان است‪ .‬به همين دليل تنظيم هيجاني در كانون نظريه هاي مرتبﻂ‬
‫با ذهني سازي بوده است‪.‬‬
‫تغيير نگاه به نوزادان در پژوهش هاي روان شناسي تحولي از موجودي پذيرنده به موجودي فعال‬
‫در مورد قدرت درون نگري و شناخت هيجانها بر اساس آن دو نگاه متفاوت وجود دارد‪ :‬نياز به وجود يك ديگري يا عدم نياز به وي‬
‫در مورد وجود يك نظام هيجاني از قبل برنامه ريزي شده نيز رويكردهاي متفاوتي وجود دارد‪ .‬در رويكردي كه معتقد است اين نظام هيجاني از پيش‬
‫در نوزاد وجود دارد‪ ،‬تقليد مهمترين عنصر آغازين تنظيم هيجاني است )فرضيه متلزوف – گوپنيك(‬
‫تنظيم هيجاني در نظريه ملتزوف – گوپنيك‪ :‬توجه به چهره مادر )آينه وار رفتار كردن مادر(‪ ،‬تقليد هيجانهاي موجود در چهره مادر و انجام حركات‬
‫ماهيچه اي مرتبﻂ‪ ،‬وجود سيم بندي هاي قبلي مرتبﻂ )مسيرهاي دو طرفه( و تحريك آنها و سپس دريافت هيجان از پيش برنامه ريزي شده و در طول‬
‫زمان‪ ،‬ساختن يك بازنمايي ذهني بر اساس تجربه هاي مكرر‬
‫مهمترين ويژگي نوزاد توجه به محركهاي بيروني است و نه محركهاي دروني )شواهد پژوهشي( و تﻼش براي ساختن‬
‫نوعي بازنمايي ذهني از دنياي بيروني‬
‫بر اين اساس احتماﻻ آنچه نوزاد با خود آورده است يك نظام هيجاني متمايز نيست و درون نگري براي شناخت آن‬
‫نمي تواند وجود داشته باشد‪.‬‬
‫نوزاد از همان ابتدا نوعي الويت براي توجه به محركهاي مرتبﻂ با صدا و چهره انساني دارد‪.‬‬
‫اين الويت بندي در يك مكانيزم خاص به نام كشف هم آيندي و افزايش آن معنا مي يابد‪.‬‬
‫)‪(Contingency&maximizing‬‬
‫مكانيزم كشف هم آيندي و افزايش آن‪ :‬حساسيت نوزاد به همايندي يا احتمال ارتباط ميان پديده ها )رفتارها و پاسخهاي فيزيكي خودشان و محركهاي‬
‫پيراموني و پاسخهاي محيطي(‬
‫تولد تا ‪ ٣‬ماهگي‬
‫يكي از مهمترين كاركردهاي كشف هم آيندي‪ ،‬كشف خود )‪ (Self Detection‬است‪.‬‬
‫كودك تا سه ماهگي نسبت به همايندي كامل و هميشگي حساس است‪ ،‬ولي چه همايندي هايي مي توانند كامل باشند؟ حركاتي كه كودك بر‬
‫روي بدن خودش انجام مي دهد )واكنش هاي دوراني اوليه در نظريه پياژه(‬
‫اين رفتارها تمايز خود از دنياي بيروني است‪.‬‬
‫نوعي دلمشغولي به خود و جستجوي بدن خود به عنوان يك موضوع است‪.‬‬
‫ساخت يك بازنمايي ذهني از بدن خود به عنوان مقدمه اي براي بوجود آمدن خود جسماني يا خود بدني‬
‫‪ ٣‬تا ‪ ٩‬ماهگي‬
‫بعد از سه ماهگي انتقال از عﻼقه به هم آيندي هاي كامل به سمت همايندي هاي باﻻ ولي نه كامل‬
‫)‪(High but imperfect degree of contingency‬‬
‫اتفاق نظر در مورد حساسيت نوزادان به ارتباط انساني‬
‫)‪(Initial species- specific sensitivity‬‬
‫مقدمه اي براي گرايش به تعامل با يك ديگري و عﻼقه به تعامﻼت اجتماعي‬
‫انتقالي از جستجوي خود به سمت جستجوي ديگري‬
‫)‪(From self exploration to other exploration‬‬
‫نوعي تﻼش براي بازنمايي دنياي اجتماعي از طريق فهم ارتباطات و پيش بيني رفتارهاي يك ديگري است كه به نوعي رابطه اي ناكامل است‪.‬‬
‫بر اساس اين حالت اوليه دروني در اين فرايند يك بازنمايي ذهني ثانويه ساخته مي شود كه هر بار اين حالت اوليه دروني فعال مي گردد اين‬
‫بازنمايي نيز فعال مي شود‪ .‬اين بازنمايي به خوداگاه وارد شده و نوعي آگاهي به دنياي دروني را فراهم مي آورد و آن را به خود نسبت مي دهد‪.‬‬
‫دو ويژگي رفتار آينه وار مراقب براي ذهن سازي‬
‫‪Markedness‬‬
‫‪Attunement‬‬
‫بزرگنمايي شده و شاخص‬
‫هم آهنگي و متناسب بودن‬
‫حالت چهره مادر به شكلي اغراق شده‬
‫و متفاوت از زماني كه خودش آن‬
‫هيجان را تجربه مي كند‪ ،‬حالت‬
‫هيجاني كودك را نشان مي دهد‪.‬‬
‫بايد حالت هيجاني مراقب متناسب با‬
‫حالت دروني و ذهني كودك باشد و‬
‫آينه وار همان حالت را نمايش دهد‪.‬‬
‫جلسه سوم‬
‫‪ ٩‬تا ‪ ١٢‬ماهگي‬
‫اولين بارقههاي ذهني سازي با بوجود آمدن توجه اشتراكي‬
‫توجه اشتراكي نوعي تغيير حالت ذهني ديگران و توجه به آن است‪.‬‬
‫توانايي تمايز هدف از وسيله و توانايي تغيير رفتار براي سازگار شدن با موقعيت‬
‫فهم رفتارهاي معطوف به هدف در ديگران نشان دهنده نوعي فهم حالتهاي ذهني به خصوص فهم‬
‫نيت و اراده دروني براي انجام يك رفتار است‪ ،‬ولي همه اين موضوعات وابسته به يك محيﻂ عيني و‬
‫فيزيكي است‪.‬‬
‫فهم ديگران به عنوان يك عامل هدفمندعيني يا عامل غايتمند )‪ (Teleological Agent‬كسي كه‬
‫رفتارش هدفي را دنبال مي كند‪.‬‬
‫سال دوم زندگي‬
‫تحول بعدي در اين قلمرو‪ ،‬فهم نيت ها و قصد قبلي براي پيش بيني يك رفتار بعدي است و پديدآيي عامل‬
‫قصدمند در خود )‪(Intentional Agent‬‬
‫توجه به نشانه هاي ظاهري براي كشف دنياي دروني افراد و فهم رابطه ميان رفتارها و هيجانهاي مختلف‬
‫ارجاع به خود و حالتهاي دروني خود با استفاده از فعل »مي خواهم«‪ ،‬اين موضوع نشان دهنده تمايز ميان دنياي‬
‫دروني خود و ديگري است‪.‬‬
‫واكنش هاي همدﻻنه و ساخت يك نظريه ذهن ساده‬
‫تﻼش براي فهم رفتارهاي ديگران در مورد خود و عموميت دادن آن‪ :‬راهي بسوي فهم دنياي دروني ديگران و‬
‫تشكيل خودپنداره‬
‫حدود سن ‪ ٤‬سالگي )‪ ٣‬تا ‪ ٤‬سالگي(‬
‫پديدآيي خود يا عامل بازنمايي شده )‪(Representational Agent or Self‬‬
‫فهم و شناخت حالتهاي دروني و نحوه مرتبﻂ شدن آنها با هم و ماهيت درون رواني آنها‬
‫نحوه تاثيرگذاري و تاثيرپذيري از خود و از يك ديگري‬
‫فهم باورهاي كاذب در اين سن ممكن مي شود )شكل گيري نظريه ذهن(‬
‫در سنين پايين تر بيشتر تمايﻼت و اميال به عنوان محتواي حالت دروني در نظر گرفته مي شوند و‬
‫در سن ‪ ٤‬سالگي بازنمايي افكار و باورها‬
‫شكل گيري حافظه اتوبيوگرافيك‬
‫جلسه چهارم‬
‫عدم تمايز واقعيت درون رواني از واقعيت بيروني‬
‫عدم تمايز ذهن فرد از ذهن يك ديگري‬
‫اصالت واقعيت دورن رواني و فرافكني آن به دنياي برون‬
‫رواني و واكنش بر اساس آن‬
‫فقدان بازنمايي درمورد هيجانها‪ ،‬نياز و اميال و برونريزي آنها‬
‫فقدان تحمل ناكامي و اصرار و فشار براي ارضاي فوري‬
‫فقدان زمان و حافظه ارتباطي زمانمند‪ ،‬تحميل لحظه اكنون به گذشته و آينده‬
‫مكانيزم هاي دفاعي رسش نايافته مانند دوپاره سازي و همانند سازي فرافكنانه‬
‫‪Psychic Equivalence‬‬
‫‪Mode‬‬
‫تاكيد بر تصور و تخيل )بازي با بازنمايي هاي ذهني(‬
‫به كارگيري اشياء و موضوعات با توجه به آنچه در ذهن مي گذرد‬
‫دستيابي به برخي ايده ها و بازنمايي ها و دستكاري ذهني آنها‬
‫بدون به كار گيري آنها در واقعيت )گسست از واقعيت بيروني(‬
‫توانايي كودك در متصور شدن چيزي در سر خودش به عنوان نمادي از ذهن‬
‫گسست از واقعيت بيروني دردناك و تروماتيك‬
‫دنيايي خودساخته كه نيازمند واقعيت زدايي شديد است و گاه فقدان عاطفه‬
‫‪Pretend Mode‬‬
‫تمايز واقعيت درون رواني و واقعيت بيروني‬
‫تشكيل بازنمايي هاي ذهني و فهم حالتهاي ذهني خود و ديگري‬
‫تعادل ميان مولفه هاي شناختي و هيجاني تجربه فردي‬
‫تفرد و جدايي بهتر به همراه تحمل ناكامي‬
‫تشكيل حافظه اتوبيوكرافيگ غني و زمانمند‬
‫‪Mentalization‬‬
Pre-mentalizing Modes
Psychic Equivalence
Mode
Pretend Mode
Teleological Mode
‫جلسه پنجم‬
‫بعد خود – ديگري‬
‫بعد شناختي – عاطفي )هيجاني(‬
‫بعد بيروني – دروني‬
‫بعد خودكار )پنهان( – كنترل شده )آشكار(‬
‫ابعاد ذهني سازي‬
‫بعد خود ‪ -‬ديگري‬
‫توانايي تامل برخود در تمام جنبه ها به خصوص جسماني و ديگران به خصوص بعد هيجاني‬
‫اهميت درك ارتباط متقابل و پيوسته تامل بر خود و ديگري‬
‫توانايي در نظر گرفتن هر دو به صورت همزمان و بر روي يك پيوستار‬
‫رابطه ميان اختﻼل هويت با مشكﻼت ارتباطي‬
‫تمركز بيش از اندازه بر ديگران با حساسيتهاي هيجاني )مسري بودن هيجانها(‪،‬ناديده انگاري خود و حالتهاي ذهني خود‪ ،‬با خطر‬
‫سوءاستفاده قرار گرفتن‪ ،‬ترس از ناپديدشدن بدون رابطه در روابﻂ همراه است‪.‬‬
‫تمركز بيش از اندازه بر خود‪ ،‬با عدم درك اثر رفتار بر ديگران‪ ،‬انعطاف ناپذيري‪ ،‬شخصيت خودشيفته‪ ،‬ناتواني در درك دنياي‬
‫دروني ديگران و فقدان همدلي همراه است‪.‬‬
‫بعد شناختي – عاطفي )هيجاني(‬
‫اهميت پديدآيي يك ذهن منسجم بر اساس هر دو بعد شناختي و عاطفي )هيجاني(‬
‫پيوند خوردن هيجان ها در سطح جسماني با شناخت ها در سطح بازنمايي ها‬
‫بدن در ذهن و ذهن در بدن‬
‫تمركز بيش از اندازه بر هيجانها باعث فقدان تنظيم هيجاني مناسب‪ ،‬برون ريزي هيجاني و رفتارهاي تكانه اي‪ ،‬فاجعه سازي‪ ،‬روابﻂ‬
‫آشفته و فقدان انسجام و پيوستگي در روابﻂ مي شود‪.‬‬
‫تمركز بيش از اندازه بر بعد شناختي باعث گسست بدن از ذهن‪ ،‬فقدان هيجانهاي مرتبﻂ با محيﻂ و استفاده از آنها براي درك موقعيت‪،‬‬
‫قطعيت بيش از اندازه شناختها و باورها و فقدان انعطاف پذيري شناختي مي شود‪.‬‬
‫اهميت پيوند خوردن اين دو بعد در يك رابطه درماني امن و بواسطه تجربه هيجانهايي كه از آنها بازنمايي ساخته مي شود‪.‬‬
‫بعد بيروني ‪ -‬دروني‬
‫اهميت تمايز دنياي درون رواني و واقعيت بيروني در عين مرتبﻂ ساختن آنها با هم به عنوان يك تكليف تحولي‬
‫در نظر گرفتن نشانه هاي بيروني براي دستيابي به حالتهاي دروني و ذهني آنها در تعادل با آنچه در مورد ديگران‬
‫مي دانيم و احساس مي كنيم‪.‬‬
‫تمركز بر حالتهاي دروني هميشه با خطر فرافكني‪ ،‬ناديده گرفتن شواهد بيروني‪ ،‬احساسات و عقايد بدون دليل‬
‫همراه است‪.‬‬
‫تمركز بر حالتهاي بيروني با خطر رفتاري نگري‪ ،‬گوش به زنگي‪ ،‬تمركز بيش از اندازه بر نشانه هاي ظاهري براي درك‬
‫دنياي درون رواني‪ ،‬فقدان انسجام و پيوستگي خود‪ ،‬ديگري و در روابﻂ همراه است‪.‬‬
‫بعد خودكار )پنهان(‪ -‬كنترل شده )آشكار(‬
‫تفاوت ذهن سازي خودكار و كنترل شده در سرعت‪ ،‬انعطاف پذيري و سازمان دهي مغزي‬
‫نگاهي تحولي و تكاملي به شكل گيري و پديدآيي دو فرايند‬
‫اهميت تاثير تجارب گذشته در دوران كودكي و روابﻂ دلبستگي محور در فرايند ذهن سازي خودكار‬
‫)صرف خودكار بودن يا كنترل شده بودن دليل بر سﻼمت يا آسيب نيست(‬
‫اهميت انتقال انعطاف پذير از ذهن سازي خودكار به كنترل شده در بافت مبهم و چالش برانگيز‬
‫تمركز بيش از اندازه بر فرايند كنترل شده و هوشيار با بيش ذهني سازي )‪(Hypermentalizing‬‬
‫و فقدان فرايند ذهني سازي مورد نياز با ذهني سازي كاهش يافته )‪ (Hypomentalizing‬شناخته مي شود‪.‬‬
‫اهميت اين دو فرايند در درمان مبتني بر ذهن سازي‬
‫نشانه هاي اختﻼل شخصيت مرزي‬
‫مشكﻼت ارتباطي‬
‫رفتارهاي تكانه اي‬
‫اختﻼل در تنظيم هيجاني‬
‫جلسه ششم‬
‫نظام هاي بنيادين نظريه دلبستگي‬
‫نظام رفتاري ترس‪:‬‬
‫نظام رفتاري دلبستگي‪:‬‬
‫دروني و بيروني تهديد‬
‫براي برقراري رابطه با‬
‫دريافت محركهاي‬
‫كننده‬
‫نظام رفتار مراقبتي‪:‬‬
‫نظام رفتاري اكتشاف‪:‬‬
‫پاسخدهي‪ ،‬دسترس‬
‫بر يك پايگاه امن و‬
‫آمادگي زيست شناختي‬
‫حساس بودن و‬
‫فرد ديگر در هنكام‬
‫پذيري و پيشبيني‬
‫احساس خطر‬
‫پذيري‬
‫جستجوي محيط با تكيه‬
‫خطرپذيري بيشتر‬
‫مولفه هاي نظام مراقبت‬
‫حساس بودن و پاسخدهي‬
‫دسترس پذيري‬
‫پيشبيني پذيري‬
‫ظرفيت مراقب در تامل بر دنياي‬
‫درونرواني كودك و درك حالتهاي‬
‫ذهني او و توانايي پاسخگويي‬
‫متناسب و به موقع به نيازهاي كودك‬
‫و تعديل هيجانهاي منفي‬
‫)‪(mind in mind‬‬
‫اهميت دسترسپذيري و نزديكي‬
‫فيزيكي مراقب در ابتداي رابطه و‬
‫سپس ايجاد ابژه دروني از نگاره‬
‫دلبستگي و پديدآيي نوعي‬
‫دسترس پذيري هيجاني‬
‫ميزاني كه كودك به مراقب‬
‫اعتماد دارد كه به نيازهايش‬
‫پاسﺦ خواهد داد‪ ،‬در پاسخدهي‬
‫الويت نيازهاي كودك است نه‬
‫دنياي درونرواني مراقب‬
‫مراقب به اندازه كافي خوب‬
‫غلبه ميزان دفعات و زمانهاي بروز رفتارهاي والديني ايمن )حساس بودن و پاسخدهي‪ ،‬دسترسپذيري و‬
‫پيشبيني پذيري بر فقدان آنها )بيش از پنجاه درصد اوقات(‬
‫تمايل به ترميم )‪ (Repair‬و برگشت به رابطه در هنگام گسست و قطع آن )‪(Rupture‬‬
‫رابطه ميان دلبستگي ايمن با سطح متوسﻂ و باﻻي بروز رفتارهاي والدين امن در پژوهشهاي روابﻂ والد‪-‬نوزاد‬
‫نقش ناكامي نهفته در الگوي به اندازه كافي خوب مراقبت در شكل گيري و تحول ايگو‬
‫اهميت گذار از همتنظيمي )‪ (co-regulation‬به خودتنظيمي )‪ (self-regulation‬در هنگام ناكامي و در دسترس‬
‫نبودن مراقب‬
‫تاثير چرخه قطع ارتباط)گسست( و ترميم بر انسجام عشق و خشم با هم و شكل گيري خود و ديگري منسجم و روابﻂ‬
‫يكپارچه‬
‫جلسه هفتم‬
‫فرايند اجراي ارزيابي سبك دلبستگي بر اساس موقعيت ناآشنا )غريبه(‬
‫‪ .١‬راهنمايي مادر و كودك بﻪ اتاق بازي‬
‫‪ .٢‬نﺸستﻦ مادر و بازي كودك با اسباب بازي ها‬
‫‪ .٣‬ورود دستيار تحقيق بﻪ اتاق و صحبت با مادر و‬
‫سﭙﺲ بازي با كودك‬
‫‪ .٤‬خداحافظي مادر و ترك اتاق‬
‫‪ .٥‬بازگﺸت مادر )دستيار بﻪ آرامي اتاق را ترك مي‬
‫كند(‪ ،‬مادر دم در مي ايستد‪ ،‬آغوشش را باز مي كند و‬
‫مي گويد‪» :‬مﻦ برگﺸتﻢ«‪.‬‬
‫‪ .٦‬مادر دوباره اتاق را ترك مي كند و نوزاد تنﻬاست‪.‬‬
‫‪ .٧‬دستيار باز مي گردد و سعي مي كند كودك را آرام‬
‫كند و بﻪ بازي مﺸغول كند‪.‬‬
‫‪ .٨‬بازگﺸت مادر‬
‫الگوي رفتاري كودكان ايمن در موقعيت ناآشنا‬
‫جدا شدن از مادر براي اكتشاف در محيﻂ و بازي با اسباب بازي ها‬
‫ارتباط چشمي مناسب علي رغم دوري از مادر )لبخند و نگاه(‬
‫قطع بازي‪ ،‬ابراز پريشاني و جستجوي فعاﻻنه مادر در هنگام قطع جدايي‬
‫عدم پذيرش آرامش بخشي از سوي غريبه‬
‫استقبال از بازگشت مادر‪ ،‬روي آوردن به وي و كسب آرامش مجدد‬
‫بازگشت به بازي و جدايي از مادر‬
‫وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت‬
‫حساس بودن و پاسخدهي مناسب‬
‫دسترس پذيري فيزيكي و هيجاني‬
‫پيش بيني پذيري‬
‫روايت منسجم از گذشته تا كنون‬
‫مواجهه مناسب با هيجانها‪ :‬شناخت‪ ،‬نام گذاري‪ ،‬توصيف كﻼمي‪ ،‬عليت و پاسخدهي مناسب‬
‫با در نظر گفتن مفهوم »مراقب به اندازه كافي خوب«‬
‫دوران نوزادي‬
‫اساس احساس ارزشمندي در مراقبت اوليه مناسب و متمركز بر خود واقعي‬
‫تعادل ميان دلبستگي و اكتشاف‬
‫تعادل ميان تحول هيجاني و شناختي‬
‫اساس تنظيم هيجاني و فرايندهاي مرتبﻂ با آن‬
‫احساس عامليت در محيﻂ‬
‫دستيابي به نوعي خود منسجم و يكپارچه‬
‫مدل كاري دروني‬
‫دوران كودكي و پيش دبستاني‬
‫انتقال بروز پريشاني و ناكامي از سطح رفتار به سطح كﻼم و سطح روانشناختي‬
‫ارتباط بين موقعيتهاي بيروني و رفتارها‪ ،‬شناخت ها و هيجانها‬
‫درك منشا احساسات و هيجانهاي خود و ديگري‬
‫افزايش عامليت فاعلي با استفاده از كلمه من‬
‫توانايي فهم هيجانهاي خود و ديگري )هوش هيجاني(‬
‫كاهش اهميت دردسترس بودن فيزيكي مراقب )تشكيل بازنمايي ذهني(‬
‫افزايش ظرفيت تحمل ناكامي و تاخير در ارضا‬
‫دوران مدرسه‬
‫انعطاف پذيري كودك نسبت به تجربيات جديد‬
‫وابستگي كمتر به معلم و خودكارآمدي تحصيلي‬
‫روابﻂ مناسب با همساﻻن‬
‫مهارتهاي شناختي و نظم دهي شناختي‬
‫پيشرفت تحصيلي مناسب بدون كمال گرايي و اضطراب تحصيلي‬
‫رابطه با معلم بر اساس الگوي دلبستگي ايمن )بدون وابستگي‪ /‬بدون خودمختاري بيش از حد(‬
‫دوران نوجواني و بزرگسالي‬
‫استفاده از مكانيزم هاي دفاعي مناسب و رسش يافته‬
‫تجربه بحران هويت و دستيبابي به هويت منسجم‬
‫عﻼقه مند به برقراري روابﻂ همراه با رشد شخصي‬
‫تاب آوري مناسب در برابر رويدادهاي منفي‬
‫خودمختاري در عين در رابطه جويي و رابطه جويي با حفظ خودمختاري ) پذيرش عشق و خشم در روابﻂ(‬
‫مهارتهاي در نظرگيري خود و ديگري در يك رابطه طوﻻني مدت‬
‫والدگري و رفتارهاي مراقبتي‬
‫حساس بودن و پاسخدهي‪ ،‬پيش بيني پذيري و دسترس پذيري به اندازه كافي خوب‬
‫عﻼقه‪ ،‬كنجكاوي و ظرفيت تامل بر دنياي دروني و ذهن كودك با در نظر گرفتن دنياي دروني و ذهن خود )‪(Mind minded‬‬
‫پذيرش مساله خشم و عشق در مورد خود و كودك در يك رابطه دلبستگي محور‬
‫ظرفيت ديدن خود واقعي كودك دربرگيرنده همه نيازها‪ ،‬هيجانها‪ ،‬اميال و ‪) ...‬حالتهاي ذهني مختلف(‬
‫تعادل ميان هم تنظيمي هيجاني و خودتنظيمي هيجاني در كودك‬
‫ديد چندبعدي نسبت به كودك )درك جنبه هاي مثبت و منفي(‪ ،‬ظرفيت ديدن وي به عنوان موجودي مستقل‬
‫انتقال بين نسلي دلبستگي‬
‫جلسه هشتم‬
‫وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن اجتنابي‬
‫بروز پريشاني در كودك با برانگيختگي هيجاني‪ ،‬اضطراب و احساس ناكارآمدي در مراقب‬
‫بروز رفتارهاي دلبستگي و نشانه هاي پريشاني در كودك همراه است با دوري فيزيكي و روان شناختي مراقب‬
‫كنترل اضطراب و پريشاني در مادر به واسطه كنترل حالتهاي عاطفي كودك‬
‫راهبرد اول‪ :‬سركوبي هيجانهاي منفي و پريشاني ناشي از نياز به دلبستگي‬
‫راهبرد دوم‪ :‬تصحيح كردن و معكوس سازي احساسات و هيجانهاي منفي كودك بر اساس نيازهاي دروني خويش‬
‫عدم وجود حساسيت و پاسخدهي مناسب علي رغم پيش بيني پذيري مناسب‬
‫دوران نوزادي‬
‫خاموشي نظام دلبستگي و بيش فعالي نظام اكتشافي )نشانه اي از قدرت(‬
‫سركوبي و معكوس سازي هيجانهاي منفي و برگزيدن راه هاي اجتنابي‬
‫كاهش رفتارهاي تنبيه شده دلبستگي و افزايش رفتارهاي تشويق شده اكتشافي‬
‫ايجاد نوعي خود كاذب با سركوبي نياز هاي دلبستگي و تمركز بر خودمختاري‬
‫پذيرش خود كاذب كودك توسﻂ مراقب و احساس رضايت از آن و پديدآيي چرخه باطل‬
‫الگوي رفتاري كودكان ناايمن اجتنابي در موقعيت ناآشنا‬
‫جداشدن راحت از مراقب و بازي با اسباب بازي ها )تمركز بر رفتارهاي اكتشافي(‬
‫ناديدهگرفتن خروج مراقب و عدم بروز رفتارهاي دلبستگي‬
‫فقدان پريشاني آشكار در غياب مراقب‬
‫بروز نشانه هاي سايكوفيزيولوژيك تنش و استرس در غياب مراقب‬
‫عدم بروز رفتارهاي مجاورت جويي در هنگام بازگشت مراقب‬
‫تمركز بر اسباب بازي و گاهي بازي با غريبه در غياب مراقب‬
‫مدل كاري دروني‬
‫دوران كودكي و پيش دبستاني‬
‫شكلگيري ذهن و بازنمايي هاي ذهني بدون روابﻂ دقيق با حالتهاي دروني‬
‫جايگزيني اجتناب رفتاري با اجتناب روان شناختي در سطح فكر و زبان‬
‫تمركز بر جنبه هاي شناختي موضوعات و ناديده گرفتن جنبه هاي هيجاني‬
‫توجه به اشياء به جاي افراد )نياز به پيشرفت هاي قابل لمس و عيني‪ ،‬كمال گرايي و ‪(...‬‬
‫خودبسندگي و سازش با توقعات محيطي‬
‫دوران مدرسه‬
‫كمالگرايي تحصيلي و نگرانيهاي تعميميافته در مورد پيشرفت تحصيلي‬
‫پيروي از منابع قدرت در مدرسه و سازشپذيري بيش از حد‬
‫بدون درخواست‪ ،‬نياز يا پريشاني قابل مﻼحظه‬
‫درگيري بسيار زياد با مسايل درسي‬
‫تكرار مدلهاي كاري دورني در مدرسه و تقويت آن در روابﻂ جديد‬
‫دوران نوجواني و بزرگسالي‬
‫فرايند هويت يابي تحت تاثير راهبردهاي اجتنابي و متمركز بر تبعيت جويي‬
‫رياضت طلبي و فلسفه بافي به عنوان مكانيزمهاي دفاعي بنيادين‬
‫اجتناب از برقراري روابﻂ يا همگاني ساختن آن‬
‫تمايل به بياهميت نشان دادن رابطه با ديگران )جايگزيني ناديدهانگاري به جاي اجتناب(‬
‫ناديده گرفتن هيجانهاي منفي در روابﻂ گذشته با مراقبين‬
‫طرد و ابراز انزجار از هيجانهاي موجود در يك ديگري‬
‫فرافكني احساس ضعف دروني به ديگران و فشار و اجبار به ديگران براي قوي بودن‬
‫والدگري و رفتارهاي مراقبتي‬
‫احساس خشم و ترس در مقابل نيازهاي دلبستگي نوزاد كه يادآور نيازهاي دلبستگي ارضا نشده در مراقبين است‪.‬‬
‫كنترل حالتهاي عاطفي كودك به منظور كنترل حالتهاي هيجاني منفي در خود‬
‫ناتواني در به ذهن آوردن دنياي دروني كودك به خصوص نيازهاي دلبستگي و هيجانهاي منفي‬
‫متمركز نگهداشتن كودك روي اكتشاف‪/‬عملكرد و پيشرفت؛ اجتناب كردن و ناديده گرفتن درخواست آرامش و نظم جويي‬
‫هيجاني از سمت كودك؛‬
‫ايجاد احساس خاص بودن و خود بزرگ بيني در كودك‬
‫انتقال بين نسلي دلبستگي‬
‫جلسه نهم‬
‫الگوي رفتاري كودكان ناايمن دوسوگرا‪ /‬مقاوم در موقعيت ناآشنا‬
‫دشواري در جدا شدن از مادر براي بازي با اسباب بازي ها‬
‫ترس از غريبه و برگشت به آغوش مراقب‬
‫بروز پريشاني بيش از حد در هنگام جدايي‬
‫تداوم حالتهاي پريشاني و ناراحتي با بازگشت مراقب به همراه خشم و پرخاشگري‬
‫عدم برگشت به بازي و مقاومت در برابر آرام شدن در آغوش مراقب‬
‫ناتواني در بازگشت به بازي حتي در هنگام آرامش در آغوزش مراقب‬
‫وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن دوسوگرا‪ /‬مقاوم‬
‫بروز ترس و اضطراب در مقابل رفتارهاي اكتشافي بر اساس تهديدهاي بيروني و دروني‬
‫عدم پذيرش فاصله گيري و خشم در روابﻂ با نوزاد )احساس دوست نداشتتي بودن(‬
‫حساسيست و پاسخدهي مناسب اما پيش بيني ناپذير )بر اساس حالت عاطفي مراقب(‬
‫عدم رفع نيازهاي كودك )ارضا( علي رغم حضور مراقب‬
‫چرخه باطل محروم سازي كودك – احساس گناه‪ /‬شرم – رفتارهاي مراقبتي و حمايتي بيش از اندازه‬
‫استفاده از راهبردهاي فريبكارانه يا تهديد كننده براي كنترل رفتار كودك‬
‫دوران نوزادي‬
‫بيشينه سازي فعاليت نظام دلبستگي و خاموشي نظام اكتشاف بر اساس پيش بيني ناپذيري مراقب‬
‫ناتواني در انتقال هم تنظيمي هيجاني به خود تنظيمي به دليل فقدان فاصله ﻻزم و محروميت كافي‬
‫ناتواني در دروني سازي يك ابژه و ساخت منابع دروني‬
‫عدم درك محركهاي جذاب براي ديگران جز بروز هيجان‬
‫پيوند بين احساس نياز و احساس خشم‬
‫اهميت سرعت ارضا نياز به جاي كيفيت ارضا آن‬
‫مدل كاري دروني‬
‫دوران كودكي و پيش دبستاني‬
‫بروز مشكﻼت مختلف جسماني‪ ،‬غذايي‪ ،‬خواب و ‪....‬‬
‫فراهم آمدن دنبال كردن فعاﻻنه مادر و بروز شكايتهاي بيشمار با افزايش توانايي كﻼمي و حركتي‬
‫افزايش رفتارهاي منفي‪ ،‬توجه طلبي به همراه وابستگي بيش از حد‬
‫عدم تحول هوش هيجاني و برونريزي هيجاني‬
‫ناتواني در دروني سازي يك ابژه و ساخت منابع دروني‬
‫دوران مدرسه‬
‫عدم مهارتهاي ارتباطي ﻻزم براي برقراري ارتباط با ديگران‬
‫احساس مالكيت و حسادت شديد در روابﻂ‬
‫روابﻂ نزديك و وابستگي به معلم )تاييد مدل هاي كاري دروني(‬
‫عدم محبوبيت در مدرسه به دليل برونريزي هيجاني‬
‫توجه و تمركز پايين در موقعيتهاي تحصيلي‬
‫دوران نوجواني و بزرگسالي‬
‫دوپاره سازي و همانندسازي فرافكنانه به عنوان مكانيزمهاي دفاعي بنيادين‬
‫تمركز بر يكي از جنبه هاي پذيرفتن نقش قرباني و ناكامي يا پرخاشگري و لجبازي‬
‫عدم وجود يك خود منسجم بدون وجود يك ديگري‬
‫وجود يك ترديد هميشگي در مورد دوست داشتني بودن‬
‫وجود ارتباطات كم و بيش مغشوش با سابقه قطع و وصل هاي مكرر‬
‫دلمشغولي به روابﻂ‪ ،‬احساس ارزشمندي و احساس دوست داشتني بودن‬
‫والدگري و رفتارهاي مراقبتي‬
‫پذيرفتن نقش مادرانه گاهي به عنوان راهي براي احساس خود ارزشمندي و احساس ايمني‬
‫ناتواني در پذيرش فاصله گيري و رفتارهاي اكتشافي در كودك به دليل تهديدهاي بيروني و دروني‬
‫نوسان بين مراقبت و محبت بيش از اندازه و خشم كنترل نشده )پيش بيني ناپذيري(‬
‫ترس و نگراني در مورد مادر خوب نبودن‪ ،‬احساس گناه و ترس از دوست داشتني نبودن براي كودك‬
‫متمركز نگهداشتن كودك روي رابطه؛ مداخله در خودمختاري كودك؛ ناگريز نمودن خود براي كودك؛‬
‫اجتناب از سلسله مراتب به منظور دورنگهداشتن كودك از خشم و جدايي‬
‫انتقال بين نسلي دلبستگي‬
‫جلسه دهم‬
‫الگوي رفتاري كودكان با دلبستگي آشفته در موقعيت ناآشنا‬
‫هنگام جدايي از مادر يا برگشت وي رفتارهاي عجيب و غريب دارند‪.‬‬
‫به سمت مادر مي دوند و ناگهان مي ايستند و از وي فرار مي كنند‪.‬‬
‫دور خود شروع به چرخيدن مي كنند‪.‬‬
‫رفتارهاي تكراري و قالبي پيدا مي كنند‪.‬‬
‫گيج‪ ،‬بهت زده و تجزيه اي به نظر مي رسند‪.‬‬
‫حالت ميخكوب شدن دارند و گاهي بي حركت مي ايستند‪.‬‬
‫وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن دوسوگرا‪ /‬مقاوم‬
‫وجود اختﻼلهاي وخيم روانشناختي در مراقب‬
‫وجود سوءمصرف مواد‪ ،‬الكليسم و ‪ ...‬در والدين‬
‫سوء رفتار با كودك به لحاظ جسماني‪ ،‬هيجاني و جنسي‬
‫وجود تروماها و فقدان هاي دوران كودكي در والدين‬
‫دوران نوزادي‬
‫از آنجا كه منبع ترس و آرامش يك فرد است‪ ،‬به كارگيري يك استراتژي ايمني ساز غيرممكن مي شود‪.‬‬
‫ترس و هشدار بيش از انكه به دنياي بيرون مرتبﻂ باشد‪ ،‬وابسته به مراقب است‪.‬‬
‫اجتناب يا روي آوردن هر دو باعث ترس در كودك مي شود‪.‬‬
‫گسست راهي براي خروج از اين پارادوكس و بن بست ترس در مقابل ترس است‪.‬‬
‫رفتارهاي نامتعارف مانند دور خود پرخيدن‪ ،‬جهت يابي زماني و فضايي مختل‪ ،‬رفتارهاي اوتيستيك وار‪،‬‬
‫جذب در درون خود‪ ،‬كوبيدن سر‪ ،‬گاز گرفتن و آسيب رساندن به خود به عنوان راه هاي نابهنجار مواجه‬
‫با تروما در پيش گرفته مي شوند‪.‬‬
‫مدل كاري دروني‬
‫دوران كودكي و مدرسه‬
‫تشكيل فوبياهاي مختلف و بسيار زياد‬
‫گره خوردن ترس و خشم به روابﻂ عاطفي و نزديك‬
‫احساس مسوليت در قبال نوع رفتاري كه با او مي شود‪ :‬احساس شرم‬
‫جايگزين شدن خشم شديد در روابﻂ به جاي ترس‬
‫)مكانيزم دفاعي همسان سازي با پرخاشگر(‬
‫مكانيزم عدم كنترل و قرار دادن خود در معرض آسيب‬
‫)درماندگي و رفتارهاي خود آسيب رسان(‬
‫حذف گسترده تجربيات دردناك‪ :‬از بين رفتن بخش بزرگي از خود و واقعيت بيروني‬
‫دوران نوجواني و بزرگسالي‬
‫بروز اختﻼهاي روانشناختي وخيم بر اساس مكانيزم هاي آسيب زاي گذشته‬
‫سوء مصرف مواد‪ ،‬مصرف الكل و استفاده از داروها براي كاهش سطح تنش روانشناختي‬
‫سوء رفتار جسماني‪ ،‬هيجاني و جنسي در رابطه با افراد معنادار زندگي‬
‫بزهكاري و بروز شخصيت ضد اجتماعي‬
‫بروز مشكﻼت روان شناختي بر اساس شرم دروني نافذ‬
‫عدم انسجام و چندپارگي در خود با روابﻂ اجتماعي مختل‬
‫رفتارهاي آسيب رسان به خود والگوي تكراري برقراري روابﻂ آسيب زا‬
‫رفتارهاي والدگري و الگوي ارتباطي با كودكان‬
‫هراسان و هراسيده‬
‫ترس از مواجهه با نيازهاي كودك و ترسانندن وي براي كنترل كردن احساس ترس‬
‫وجود تروماهاي حل نشده‪ ،‬گسست و مشكﻼت مرتبﻂ با واقعيت سنجي در برابر كودك‬
‫مشكﻼت در تنظيم هيجاني و خطر سوء رفتار با كودك‬
‫احتمال زياد بروز تورما براي نسل بعد با توجه به اختﻼلهاي روان شناختي‬
‫بهبودي و ايمني در صورت وجود ظرفيت تاملي در درمان و شكست انتقال بين نسلي تروما‬
‫نگاه همدﻻنه درمانگر در يك چارچوب تحولي و بين نسلي‬
‫خود بيگانه )‪(Alien Self‬‬
‫فقدان آيينه واري در مراقب باعث مي شود كه به جاي شناخت حالتهاي دروني و يكپارچگي‪ ،‬حالتهاي دروني مراقب دروني شود‬
‫كه با حالتهاي دروني كودك همخوان نيست‪ .‬اين حالتها با حالتهاي دروني نوزاد يا كودك همخوان نبوده و با خود بيگانه هستند‪.‬‬
‫عدم انسجام‪ ،‬با هيجانهاي منفي و درد هيجاني مرتبﻂ است و فرد ناگزير است براي كاهش اين درد هيجاني به شكلي يكپارچگي را پديد آورد‪.‬‬
‫احساس شرم نافذ به دليل همانندسازي و برابرپنداري تمام خود به عنوان خود بيگانه مي تواند وجود داشته باشد‬
‫هنگامي كه نمي توانيم حالت ذهني سازي شده داشته باشيم اين حالت از خودبيگانگي پديد مي آيد‪ .‬بخشي از خود كه نامنسجم است و در يك‬
‫كل يكپارچه نمي شود‪ ،‬به شكلي از خود بيگانه مي گردد‪.‬‬
‫برقراري انسجام مجدد از طريق بارگذاري و فرافكني خود بيگانه در ديگران‪ ،‬حذف آن بوسيله رفتارهاي خودآسيب رسان‪ ،‬گسست از اين بخش‬
‫از خود و ديگر مكانيزم هاي آسيب رسان ممكن مي شود كه زيربناي بسياري از مشكﻼت روان شناختي است‪.‬‬
‫انتقال بين نسلي دلبستگي‬
‫جلسه يازدهم‬
‫مسير ‪ :١‬انتقال بين نسلي دلبستگي ايمن و ذهني سازي‬
‫ايمني دلبستگي در والدين‪ /‬ظرفيت ذهنيسازي در والدين‬
‫تعامﻼت بينذهني با نوزاد‬
‫دلبستگي ايمن در نوزاد‬
‫افزايش ظرفيت ذهنيسازي در دوران كودكي‬
‫مسير ‪ :٢‬منع انتقال بين نسلي دلبستگي ناايمن و تروما‬
‫تجربه تروما و ناايمني دلبستگي در والدين‬
‫ظرفيت ذهني سازي و تامل بر تجربيات تروماتيك‬
‫منع اثرگذاري تروما بر روابط با نوزاد و‬
‫توانايي ايجاد رابطﻪ مناسب‬
‫ايجاد دلبستگي ايمن‪ /‬ظرفيت‬
‫ذهنيسازي در كودك‬
‫مسير ‪ :٣‬انتقال بين نسلي ناايمني دلبستگي و ذهني سازي‬
‫آسيب ديده‬
‫ناايمني دلبستگي در والدين‪ /‬ظرفيت ذهنيسازي آسيبديده در والدين‬
‫تعامﻼت فاقد ذهنيسازي با نوزاد‬
‫دلبستگي ناايمن نوزاد‬
‫ظرفيت ذهنيسازي آسيبديده در دوران كودكي‬
‫اهميت رابطه ميان ذهني سازي نسبي‪ ،‬دلبستگي و استرس‬
‫راهبردهاي دلبستگي‪ ،‬برانگيختگي و تغيير از ذهنيسازي كنترلشده به خودكار‬
‫راهبرد دلبستگي‬
‫آستانه انتقال و تغيير‬
‫شدت پاسﺦ خودكار‬
‫بازيابي ذهنيسازي كنترلشده‬
‫ايمﻦ‬
‫باﻻ‬
‫متعادل‬
‫سريع‬
‫بيشفعال سازي‬
‫پاييﻦ‪ :‬واكنش و پاسخدهي بيش از حد‬
‫قوي‬
‫كند‬
‫غيرفعال سازي‬
‫تقريبا باﻻ‪ :‬پاسخگويي اندك‪ ،‬اما شكست در مقابل‬
‫ضعيف‪ ،‬اما متوسط تا قوي‬
‫تقريبا سريع‬
‫افزايش استرس‬
‫در مقابل استرس شديد‬
‫نامنسجﻢ‪ :‬اقدامات عجيب و تكانﺸي براي كاهش تنش‬
‫قوي‬
‫آشفتﻪ‬
‫كند‬
‫اهداف درمان‬
‫شناسايي‪ ،‬بيان و تنظيم هيجاني مناسب‬
‫تحول‪ ،‬شكل گيري و گسترش بازنمايي هاي پايدار ذهني‬
‫شكل گيري يك خود منسجم‬
‫ظرفيت برقراري روابط ايمن در زندگي واقعي‬
‫»خود منسجمي كه مي تواند بر اساس يك تنظيم هيجاني‬
‫مناسب رابطه اي ايمن شكل دهد و آن را حفظ نمايد«‬
‫ويژگي هاي درمان ذهني سازي‬
‫پذيرش فرايند منتاليزيشن به عنوان يك فرايند دروني‪ ،‬تكاملي و تحولي و تﻼش براي حفظ آن در هر لحظه از فرايند روان درماني‬
‫تمركز و توجه اشتراكي بر حالت ذهني مراجع در قالب يك رويداد يا لحظه كنوني )اينجا و اكنون( در رابطه درماني به كمك ذهن درمانگر‬
‫به چالش كشيدن مدل هاي كاري دروني در رابطه درماني و ايجاد تجربه يك رابطه ايمن اصﻼحي‬
‫رابطه درماني و ذهني سازي آن از مهمترين مولفه هاي مداخﻼت در درمان است‪.‬‬
‫نزديكي هيجاني‪ ،‬مديريت برانگيختگي و تنظيم هيجاني و تمركز بر عواطف و هيجانها از مهمترين مولفه هاي درماني است‪.‬‬
‫بازتجربه هيجاني رويدادها بدون سردرگم شدن در هيجانها اصلي اساسي است‪ ،‬به خصوص در رابطه درماني‪.‬‬
‫تمركز بر فرايند و نه محتوا ‪ ،‬بر اساس يك سلسله از مداخﻼت درماني ساختمند و متمركز بر ابعاد و ساحت هاي ذهني سازي در يك رابطه دلبستگي محور‬
‫موضع »من نمي دانم« و كشف دنياي ذهني و درون رواني مراجع با نوعي اكتشاف گري همدﻻنه‬
‫درمانگر نيز به صورت مدام خود را در ذهن مراجع متصور مي شود‪ ،‬بر حالتهاي دروني خود و نقش خود در رابطه درماني تامل مي كند‪.‬‬
‫ذهن درمانگر‪ ،‬آينه اي كه مراجع حالتهاي ذهني خود را در آن بازمي يابد‪ ،‬از آنها بازنمايي مي سازد و تاثير آن بر دنياي دروني ديگران درمي يابد‪.‬‬
‫مداخﻼت مستقيم‪ ،‬ساختمند و متمركز بر اساس فازهاي مختلف درماني و فرمت هاي فردي و گروهي‬
Download