مباني تحول دلبستگي و ذهن سازي: از كودكي تا بزرگسالي جلسه اول توصيف تحول دلبستگي و منتاليزيشن از كودكي تا بزرگسالي توصيف و تببين پديدايي خود در رابطه با تروماهاي دوران كودكي تبيين پديدآيي اختﻼلهاي روان شناختي در چارچوب دلبستگي و منتاليزيشن مفهوم سازي موردي بر اساس دلبستگي و منتاليزيشن ترسيم خطوط درمانگري مبتني بر دلبستگي و منتاليزيشن در يك نگاه تحولي اهداف دوره آموزشي جان بالبي و خروج از پارادايم هاي روانكاوي كﻼسيك نفي اهميت خيال پردازي هاي دوران كودكي و توجه به تجربيات واقعي رها كردن نگاه كشاننده اي و تعارضي در انسان برقراري رابطه به عنوان يك نياز اوليه نه ثانويه در نوزادان اهميت دوران پيش اديپال در پديدآيي آسيب هاي رواني جان بالبي و خروج از پارادايم هاي روانكاوي كﻼسيك رها كردن نگاه كشاننده اي و تعارضي در انسان نفي اهميت خيال پردازي هاي دوران كودكي و توجه به تجربيات واقعي برقراري رابطه به عنوان يك نياز اوليه نه ثانويه در نوزادان اهميت دوران پيش اديپال در پديدآيي آسيب هاي رواني تعريف ذهن سازي يا ذهني سازي پاسﺦ به اين پرسش بود كه سبك دلبستگي چگونه به نسل بعدي منتقل مي شود؟ چگونه آسيب رواني را پديد مي آورد؟ و چگونه تغيير پيدا مي كند؟ فهم خود به عنوان يك عامل تجربه كننده هيجان ،فكر كننده ،داراي اميال خاص ،متمايل به انجام يك رفتار و .... نوعي حالت ذهني كه فرد را از يك ديگري جدا مي كند و تمام رفتار وي را در يك يكپارچگي سازمان مي بخشد. نوعي آگاهي از چرايي رفتار در خود و در ديگران است و نوعي ديدن خود از بيرون و ديدن يك ديگري از درون است. اختﻼل رواني در اين ديدگاه بر اساس تفسير نادرست از ذهن )دنياي دروني(خود يا ذهن )دنياي دروني (ديگري است ،به شكلي كه تصوير ذهني از ديگران بر اساس تجربيات و فرافكني هاي خود به وجود مي آيد و تفسير مي شود. تعريف ذهن سازي يا ذهني سازي فرايندي ذهني كه بواسطه آن يك فرد به صورت پنهان و آشكار ،رفتار و اعمال خود و ديگران را بر اساس اميال، آرزوها ،نيازها ،احساسات و افكار و عقايد هوشيار و ناهوشيارش به شكلي معنادار تفسير مي كند. اهميت نگاه به انسان به عنوان عاملي كه داراي نيتي است. )(Intentional stance ذهني سازي فرايندي تكاملي و تحولي است. ذهن ،فقﻂ شناختي نيست و مهمترين مولفه ها ،عاطفي و هيجاني هستند. تفاوت Mentalizingو Mentalization؟ جلسه دوم اولين حالت ذهني كه به خود يا يك ديگري نسبت داده مي شود ،هيجان است .به همين دليل تنظيم هيجاني در كانون نظريه هاي مرتبﻂ با ذهني سازي بوده است. تغيير نگاه به نوزادان در پژوهش هاي روان شناسي تحولي از موجودي پذيرنده به موجودي فعال در مورد قدرت درون نگري و شناخت هيجانها بر اساس آن دو نگاه متفاوت وجود دارد :نياز به وجود يك ديگري يا عدم نياز به وي در مورد وجود يك نظام هيجاني از قبل برنامه ريزي شده نيز رويكردهاي متفاوتي وجود دارد .در رويكردي كه معتقد است اين نظام هيجاني از پيش در نوزاد وجود دارد ،تقليد مهمترين عنصر آغازين تنظيم هيجاني است )فرضيه متلزوف – گوپنيك( تنظيم هيجاني در نظريه ملتزوف – گوپنيك :توجه به چهره مادر )آينه وار رفتار كردن مادر( ،تقليد هيجانهاي موجود در چهره مادر و انجام حركات ماهيچه اي مرتبﻂ ،وجود سيم بندي هاي قبلي مرتبﻂ )مسيرهاي دو طرفه( و تحريك آنها و سپس دريافت هيجان از پيش برنامه ريزي شده و در طول زمان ،ساختن يك بازنمايي ذهني بر اساس تجربه هاي مكرر مهمترين ويژگي نوزاد توجه به محركهاي بيروني است و نه محركهاي دروني )شواهد پژوهشي( و تﻼش براي ساختن نوعي بازنمايي ذهني از دنياي بيروني بر اين اساس احتماﻻ آنچه نوزاد با خود آورده است يك نظام هيجاني متمايز نيست و درون نگري براي شناخت آن نمي تواند وجود داشته باشد. نوزاد از همان ابتدا نوعي الويت براي توجه به محركهاي مرتبﻂ با صدا و چهره انساني دارد. اين الويت بندي در يك مكانيزم خاص به نام كشف هم آيندي و افزايش آن معنا مي يابد. )(Contingency&maximizing مكانيزم كشف هم آيندي و افزايش آن :حساسيت نوزاد به همايندي يا احتمال ارتباط ميان پديده ها )رفتارها و پاسخهاي فيزيكي خودشان و محركهاي پيراموني و پاسخهاي محيطي( تولد تا ٣ماهگي يكي از مهمترين كاركردهاي كشف هم آيندي ،كشف خود ) (Self Detectionاست. كودك تا سه ماهگي نسبت به همايندي كامل و هميشگي حساس است ،ولي چه همايندي هايي مي توانند كامل باشند؟ حركاتي كه كودك بر روي بدن خودش انجام مي دهد )واكنش هاي دوراني اوليه در نظريه پياژه( اين رفتارها تمايز خود از دنياي بيروني است. نوعي دلمشغولي به خود و جستجوي بدن خود به عنوان يك موضوع است. ساخت يك بازنمايي ذهني از بدن خود به عنوان مقدمه اي براي بوجود آمدن خود جسماني يا خود بدني ٣تا ٩ماهگي بعد از سه ماهگي انتقال از عﻼقه به هم آيندي هاي كامل به سمت همايندي هاي باﻻ ولي نه كامل )(High but imperfect degree of contingency اتفاق نظر در مورد حساسيت نوزادان به ارتباط انساني )(Initial species- specific sensitivity مقدمه اي براي گرايش به تعامل با يك ديگري و عﻼقه به تعامﻼت اجتماعي انتقالي از جستجوي خود به سمت جستجوي ديگري )(From self exploration to other exploration نوعي تﻼش براي بازنمايي دنياي اجتماعي از طريق فهم ارتباطات و پيش بيني رفتارهاي يك ديگري است كه به نوعي رابطه اي ناكامل است. بر اساس اين حالت اوليه دروني در اين فرايند يك بازنمايي ذهني ثانويه ساخته مي شود كه هر بار اين حالت اوليه دروني فعال مي گردد اين بازنمايي نيز فعال مي شود .اين بازنمايي به خوداگاه وارد شده و نوعي آگاهي به دنياي دروني را فراهم مي آورد و آن را به خود نسبت مي دهد. دو ويژگي رفتار آينه وار مراقب براي ذهن سازي Markedness Attunement بزرگنمايي شده و شاخص هم آهنگي و متناسب بودن حالت چهره مادر به شكلي اغراق شده و متفاوت از زماني كه خودش آن هيجان را تجربه مي كند ،حالت هيجاني كودك را نشان مي دهد. بايد حالت هيجاني مراقب متناسب با حالت دروني و ذهني كودك باشد و آينه وار همان حالت را نمايش دهد. جلسه سوم ٩تا ١٢ماهگي اولين بارقههاي ذهني سازي با بوجود آمدن توجه اشتراكي توجه اشتراكي نوعي تغيير حالت ذهني ديگران و توجه به آن است. توانايي تمايز هدف از وسيله و توانايي تغيير رفتار براي سازگار شدن با موقعيت فهم رفتارهاي معطوف به هدف در ديگران نشان دهنده نوعي فهم حالتهاي ذهني به خصوص فهم نيت و اراده دروني براي انجام يك رفتار است ،ولي همه اين موضوعات وابسته به يك محيﻂ عيني و فيزيكي است. فهم ديگران به عنوان يك عامل هدفمندعيني يا عامل غايتمند ) (Teleological Agentكسي كه رفتارش هدفي را دنبال مي كند. سال دوم زندگي تحول بعدي در اين قلمرو ،فهم نيت ها و قصد قبلي براي پيش بيني يك رفتار بعدي است و پديدآيي عامل قصدمند در خود )(Intentional Agent توجه به نشانه هاي ظاهري براي كشف دنياي دروني افراد و فهم رابطه ميان رفتارها و هيجانهاي مختلف ارجاع به خود و حالتهاي دروني خود با استفاده از فعل »مي خواهم« ،اين موضوع نشان دهنده تمايز ميان دنياي دروني خود و ديگري است. واكنش هاي همدﻻنه و ساخت يك نظريه ذهن ساده تﻼش براي فهم رفتارهاي ديگران در مورد خود و عموميت دادن آن :راهي بسوي فهم دنياي دروني ديگران و تشكيل خودپنداره حدود سن ٤سالگي ) ٣تا ٤سالگي( پديدآيي خود يا عامل بازنمايي شده )(Representational Agent or Self فهم و شناخت حالتهاي دروني و نحوه مرتبﻂ شدن آنها با هم و ماهيت درون رواني آنها نحوه تاثيرگذاري و تاثيرپذيري از خود و از يك ديگري فهم باورهاي كاذب در اين سن ممكن مي شود )شكل گيري نظريه ذهن( در سنين پايين تر بيشتر تمايﻼت و اميال به عنوان محتواي حالت دروني در نظر گرفته مي شوند و در سن ٤سالگي بازنمايي افكار و باورها شكل گيري حافظه اتوبيوگرافيك جلسه چهارم عدم تمايز واقعيت درون رواني از واقعيت بيروني عدم تمايز ذهن فرد از ذهن يك ديگري اصالت واقعيت دورن رواني و فرافكني آن به دنياي برون رواني و واكنش بر اساس آن فقدان بازنمايي درمورد هيجانها ،نياز و اميال و برونريزي آنها فقدان تحمل ناكامي و اصرار و فشار براي ارضاي فوري فقدان زمان و حافظه ارتباطي زمانمند ،تحميل لحظه اكنون به گذشته و آينده مكانيزم هاي دفاعي رسش نايافته مانند دوپاره سازي و همانند سازي فرافكنانه Psychic Equivalence Mode تاكيد بر تصور و تخيل )بازي با بازنمايي هاي ذهني( به كارگيري اشياء و موضوعات با توجه به آنچه در ذهن مي گذرد دستيابي به برخي ايده ها و بازنمايي ها و دستكاري ذهني آنها بدون به كار گيري آنها در واقعيت )گسست از واقعيت بيروني( توانايي كودك در متصور شدن چيزي در سر خودش به عنوان نمادي از ذهن گسست از واقعيت بيروني دردناك و تروماتيك دنيايي خودساخته كه نيازمند واقعيت زدايي شديد است و گاه فقدان عاطفه Pretend Mode تمايز واقعيت درون رواني و واقعيت بيروني تشكيل بازنمايي هاي ذهني و فهم حالتهاي ذهني خود و ديگري تعادل ميان مولفه هاي شناختي و هيجاني تجربه فردي تفرد و جدايي بهتر به همراه تحمل ناكامي تشكيل حافظه اتوبيوكرافيگ غني و زمانمند Mentalization Pre-mentalizing Modes Psychic Equivalence Mode Pretend Mode Teleological Mode جلسه پنجم بعد خود – ديگري بعد شناختي – عاطفي )هيجاني( بعد بيروني – دروني بعد خودكار )پنهان( – كنترل شده )آشكار( ابعاد ذهني سازي بعد خود -ديگري توانايي تامل برخود در تمام جنبه ها به خصوص جسماني و ديگران به خصوص بعد هيجاني اهميت درك ارتباط متقابل و پيوسته تامل بر خود و ديگري توانايي در نظر گرفتن هر دو به صورت همزمان و بر روي يك پيوستار رابطه ميان اختﻼل هويت با مشكﻼت ارتباطي تمركز بيش از اندازه بر ديگران با حساسيتهاي هيجاني )مسري بودن هيجانها(،ناديده انگاري خود و حالتهاي ذهني خود ،با خطر سوءاستفاده قرار گرفتن ،ترس از ناپديدشدن بدون رابطه در روابﻂ همراه است. تمركز بيش از اندازه بر خود ،با عدم درك اثر رفتار بر ديگران ،انعطاف ناپذيري ،شخصيت خودشيفته ،ناتواني در درك دنياي دروني ديگران و فقدان همدلي همراه است. بعد شناختي – عاطفي )هيجاني( اهميت پديدآيي يك ذهن منسجم بر اساس هر دو بعد شناختي و عاطفي )هيجاني( پيوند خوردن هيجان ها در سطح جسماني با شناخت ها در سطح بازنمايي ها بدن در ذهن و ذهن در بدن تمركز بيش از اندازه بر هيجانها باعث فقدان تنظيم هيجاني مناسب ،برون ريزي هيجاني و رفتارهاي تكانه اي ،فاجعه سازي ،روابﻂ آشفته و فقدان انسجام و پيوستگي در روابﻂ مي شود. تمركز بيش از اندازه بر بعد شناختي باعث گسست بدن از ذهن ،فقدان هيجانهاي مرتبﻂ با محيﻂ و استفاده از آنها براي درك موقعيت، قطعيت بيش از اندازه شناختها و باورها و فقدان انعطاف پذيري شناختي مي شود. اهميت پيوند خوردن اين دو بعد در يك رابطه درماني امن و بواسطه تجربه هيجانهايي كه از آنها بازنمايي ساخته مي شود. بعد بيروني -دروني اهميت تمايز دنياي درون رواني و واقعيت بيروني در عين مرتبﻂ ساختن آنها با هم به عنوان يك تكليف تحولي در نظر گرفتن نشانه هاي بيروني براي دستيابي به حالتهاي دروني و ذهني آنها در تعادل با آنچه در مورد ديگران مي دانيم و احساس مي كنيم. تمركز بر حالتهاي دروني هميشه با خطر فرافكني ،ناديده گرفتن شواهد بيروني ،احساسات و عقايد بدون دليل همراه است. تمركز بر حالتهاي بيروني با خطر رفتاري نگري ،گوش به زنگي ،تمركز بيش از اندازه بر نشانه هاي ظاهري براي درك دنياي درون رواني ،فقدان انسجام و پيوستگي خود ،ديگري و در روابﻂ همراه است. بعد خودكار )پنهان( -كنترل شده )آشكار( تفاوت ذهن سازي خودكار و كنترل شده در سرعت ،انعطاف پذيري و سازمان دهي مغزي نگاهي تحولي و تكاملي به شكل گيري و پديدآيي دو فرايند اهميت تاثير تجارب گذشته در دوران كودكي و روابﻂ دلبستگي محور در فرايند ذهن سازي خودكار )صرف خودكار بودن يا كنترل شده بودن دليل بر سﻼمت يا آسيب نيست( اهميت انتقال انعطاف پذير از ذهن سازي خودكار به كنترل شده در بافت مبهم و چالش برانگيز تمركز بيش از اندازه بر فرايند كنترل شده و هوشيار با بيش ذهني سازي )(Hypermentalizing و فقدان فرايند ذهني سازي مورد نياز با ذهني سازي كاهش يافته ) (Hypomentalizingشناخته مي شود. اهميت اين دو فرايند در درمان مبتني بر ذهن سازي نشانه هاي اختﻼل شخصيت مرزي مشكﻼت ارتباطي رفتارهاي تكانه اي اختﻼل در تنظيم هيجاني جلسه ششم نظام هاي بنيادين نظريه دلبستگي نظام رفتاري ترس: نظام رفتاري دلبستگي: دروني و بيروني تهديد براي برقراري رابطه با دريافت محركهاي كننده نظام رفتار مراقبتي: نظام رفتاري اكتشاف: پاسخدهي ،دسترس بر يك پايگاه امن و آمادگي زيست شناختي حساس بودن و فرد ديگر در هنكام پذيري و پيشبيني احساس خطر پذيري جستجوي محيط با تكيه خطرپذيري بيشتر مولفه هاي نظام مراقبت حساس بودن و پاسخدهي دسترس پذيري پيشبيني پذيري ظرفيت مراقب در تامل بر دنياي درونرواني كودك و درك حالتهاي ذهني او و توانايي پاسخگويي متناسب و به موقع به نيازهاي كودك و تعديل هيجانهاي منفي )(mind in mind اهميت دسترسپذيري و نزديكي فيزيكي مراقب در ابتداي رابطه و سپس ايجاد ابژه دروني از نگاره دلبستگي و پديدآيي نوعي دسترس پذيري هيجاني ميزاني كه كودك به مراقب اعتماد دارد كه به نيازهايش پاسﺦ خواهد داد ،در پاسخدهي الويت نيازهاي كودك است نه دنياي درونرواني مراقب مراقب به اندازه كافي خوب غلبه ميزان دفعات و زمانهاي بروز رفتارهاي والديني ايمن )حساس بودن و پاسخدهي ،دسترسپذيري و پيشبيني پذيري بر فقدان آنها )بيش از پنجاه درصد اوقات( تمايل به ترميم ) (Repairو برگشت به رابطه در هنگام گسست و قطع آن )(Rupture رابطه ميان دلبستگي ايمن با سطح متوسﻂ و باﻻي بروز رفتارهاي والدين امن در پژوهشهاي روابﻂ والد-نوزاد نقش ناكامي نهفته در الگوي به اندازه كافي خوب مراقبت در شكل گيري و تحول ايگو اهميت گذار از همتنظيمي ) (co-regulationبه خودتنظيمي ) (self-regulationدر هنگام ناكامي و در دسترس نبودن مراقب تاثير چرخه قطع ارتباط)گسست( و ترميم بر انسجام عشق و خشم با هم و شكل گيري خود و ديگري منسجم و روابﻂ يكپارچه جلسه هفتم فرايند اجراي ارزيابي سبك دلبستگي بر اساس موقعيت ناآشنا )غريبه( .١راهنمايي مادر و كودك بﻪ اتاق بازي .٢نﺸستﻦ مادر و بازي كودك با اسباب بازي ها .٣ورود دستيار تحقيق بﻪ اتاق و صحبت با مادر و سﭙﺲ بازي با كودك .٤خداحافظي مادر و ترك اتاق .٥بازگﺸت مادر )دستيار بﻪ آرامي اتاق را ترك مي كند( ،مادر دم در مي ايستد ،آغوشش را باز مي كند و مي گويد» :مﻦ برگﺸتﻢ«. .٦مادر دوباره اتاق را ترك مي كند و نوزاد تنﻬاست. .٧دستيار باز مي گردد و سعي مي كند كودك را آرام كند و بﻪ بازي مﺸغول كند. .٨بازگﺸت مادر الگوي رفتاري كودكان ايمن در موقعيت ناآشنا جدا شدن از مادر براي اكتشاف در محيﻂ و بازي با اسباب بازي ها ارتباط چشمي مناسب علي رغم دوري از مادر )لبخند و نگاه( قطع بازي ،ابراز پريشاني و جستجوي فعاﻻنه مادر در هنگام قطع جدايي عدم پذيرش آرامش بخشي از سوي غريبه استقبال از بازگشت مادر ،روي آوردن به وي و كسب آرامش مجدد بازگشت به بازي و جدايي از مادر وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت حساس بودن و پاسخدهي مناسب دسترس پذيري فيزيكي و هيجاني پيش بيني پذيري روايت منسجم از گذشته تا كنون مواجهه مناسب با هيجانها :شناخت ،نام گذاري ،توصيف كﻼمي ،عليت و پاسخدهي مناسب با در نظر گفتن مفهوم »مراقب به اندازه كافي خوب« دوران نوزادي اساس احساس ارزشمندي در مراقبت اوليه مناسب و متمركز بر خود واقعي تعادل ميان دلبستگي و اكتشاف تعادل ميان تحول هيجاني و شناختي اساس تنظيم هيجاني و فرايندهاي مرتبﻂ با آن احساس عامليت در محيﻂ دستيابي به نوعي خود منسجم و يكپارچه مدل كاري دروني دوران كودكي و پيش دبستاني انتقال بروز پريشاني و ناكامي از سطح رفتار به سطح كﻼم و سطح روانشناختي ارتباط بين موقعيتهاي بيروني و رفتارها ،شناخت ها و هيجانها درك منشا احساسات و هيجانهاي خود و ديگري افزايش عامليت فاعلي با استفاده از كلمه من توانايي فهم هيجانهاي خود و ديگري )هوش هيجاني( كاهش اهميت دردسترس بودن فيزيكي مراقب )تشكيل بازنمايي ذهني( افزايش ظرفيت تحمل ناكامي و تاخير در ارضا دوران مدرسه انعطاف پذيري كودك نسبت به تجربيات جديد وابستگي كمتر به معلم و خودكارآمدي تحصيلي روابﻂ مناسب با همساﻻن مهارتهاي شناختي و نظم دهي شناختي پيشرفت تحصيلي مناسب بدون كمال گرايي و اضطراب تحصيلي رابطه با معلم بر اساس الگوي دلبستگي ايمن )بدون وابستگي /بدون خودمختاري بيش از حد( دوران نوجواني و بزرگسالي استفاده از مكانيزم هاي دفاعي مناسب و رسش يافته تجربه بحران هويت و دستيبابي به هويت منسجم عﻼقه مند به برقراري روابﻂ همراه با رشد شخصي تاب آوري مناسب در برابر رويدادهاي منفي خودمختاري در عين در رابطه جويي و رابطه جويي با حفظ خودمختاري ) پذيرش عشق و خشم در روابﻂ( مهارتهاي در نظرگيري خود و ديگري در يك رابطه طوﻻني مدت والدگري و رفتارهاي مراقبتي حساس بودن و پاسخدهي ،پيش بيني پذيري و دسترس پذيري به اندازه كافي خوب عﻼقه ،كنجكاوي و ظرفيت تامل بر دنياي دروني و ذهن كودك با در نظر گرفتن دنياي دروني و ذهن خود )(Mind minded پذيرش مساله خشم و عشق در مورد خود و كودك در يك رابطه دلبستگي محور ظرفيت ديدن خود واقعي كودك دربرگيرنده همه نيازها ،هيجانها ،اميال و ) ...حالتهاي ذهني مختلف( تعادل ميان هم تنظيمي هيجاني و خودتنظيمي هيجاني در كودك ديد چندبعدي نسبت به كودك )درك جنبه هاي مثبت و منفي( ،ظرفيت ديدن وي به عنوان موجودي مستقل انتقال بين نسلي دلبستگي جلسه هشتم وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن اجتنابي بروز پريشاني در كودك با برانگيختگي هيجاني ،اضطراب و احساس ناكارآمدي در مراقب بروز رفتارهاي دلبستگي و نشانه هاي پريشاني در كودك همراه است با دوري فيزيكي و روان شناختي مراقب كنترل اضطراب و پريشاني در مادر به واسطه كنترل حالتهاي عاطفي كودك راهبرد اول :سركوبي هيجانهاي منفي و پريشاني ناشي از نياز به دلبستگي راهبرد دوم :تصحيح كردن و معكوس سازي احساسات و هيجانهاي منفي كودك بر اساس نيازهاي دروني خويش عدم وجود حساسيت و پاسخدهي مناسب علي رغم پيش بيني پذيري مناسب دوران نوزادي خاموشي نظام دلبستگي و بيش فعالي نظام اكتشافي )نشانه اي از قدرت( سركوبي و معكوس سازي هيجانهاي منفي و برگزيدن راه هاي اجتنابي كاهش رفتارهاي تنبيه شده دلبستگي و افزايش رفتارهاي تشويق شده اكتشافي ايجاد نوعي خود كاذب با سركوبي نياز هاي دلبستگي و تمركز بر خودمختاري پذيرش خود كاذب كودك توسﻂ مراقب و احساس رضايت از آن و پديدآيي چرخه باطل الگوي رفتاري كودكان ناايمن اجتنابي در موقعيت ناآشنا جداشدن راحت از مراقب و بازي با اسباب بازي ها )تمركز بر رفتارهاي اكتشافي( ناديدهگرفتن خروج مراقب و عدم بروز رفتارهاي دلبستگي فقدان پريشاني آشكار در غياب مراقب بروز نشانه هاي سايكوفيزيولوژيك تنش و استرس در غياب مراقب عدم بروز رفتارهاي مجاورت جويي در هنگام بازگشت مراقب تمركز بر اسباب بازي و گاهي بازي با غريبه در غياب مراقب مدل كاري دروني دوران كودكي و پيش دبستاني شكلگيري ذهن و بازنمايي هاي ذهني بدون روابﻂ دقيق با حالتهاي دروني جايگزيني اجتناب رفتاري با اجتناب روان شناختي در سطح فكر و زبان تمركز بر جنبه هاي شناختي موضوعات و ناديده گرفتن جنبه هاي هيجاني توجه به اشياء به جاي افراد )نياز به پيشرفت هاي قابل لمس و عيني ،كمال گرايي و (... خودبسندگي و سازش با توقعات محيطي دوران مدرسه كمالگرايي تحصيلي و نگرانيهاي تعميميافته در مورد پيشرفت تحصيلي پيروي از منابع قدرت در مدرسه و سازشپذيري بيش از حد بدون درخواست ،نياز يا پريشاني قابل مﻼحظه درگيري بسيار زياد با مسايل درسي تكرار مدلهاي كاري دورني در مدرسه و تقويت آن در روابﻂ جديد دوران نوجواني و بزرگسالي فرايند هويت يابي تحت تاثير راهبردهاي اجتنابي و متمركز بر تبعيت جويي رياضت طلبي و فلسفه بافي به عنوان مكانيزمهاي دفاعي بنيادين اجتناب از برقراري روابﻂ يا همگاني ساختن آن تمايل به بياهميت نشان دادن رابطه با ديگران )جايگزيني ناديدهانگاري به جاي اجتناب( ناديده گرفتن هيجانهاي منفي در روابﻂ گذشته با مراقبين طرد و ابراز انزجار از هيجانهاي موجود در يك ديگري فرافكني احساس ضعف دروني به ديگران و فشار و اجبار به ديگران براي قوي بودن والدگري و رفتارهاي مراقبتي احساس خشم و ترس در مقابل نيازهاي دلبستگي نوزاد كه يادآور نيازهاي دلبستگي ارضا نشده در مراقبين است. كنترل حالتهاي عاطفي كودك به منظور كنترل حالتهاي هيجاني منفي در خود ناتواني در به ذهن آوردن دنياي دروني كودك به خصوص نيازهاي دلبستگي و هيجانهاي منفي متمركز نگهداشتن كودك روي اكتشاف/عملكرد و پيشرفت؛ اجتناب كردن و ناديده گرفتن درخواست آرامش و نظم جويي هيجاني از سمت كودك؛ ايجاد احساس خاص بودن و خود بزرگ بيني در كودك انتقال بين نسلي دلبستگي جلسه نهم الگوي رفتاري كودكان ناايمن دوسوگرا /مقاوم در موقعيت ناآشنا دشواري در جدا شدن از مادر براي بازي با اسباب بازي ها ترس از غريبه و برگشت به آغوش مراقب بروز پريشاني بيش از حد در هنگام جدايي تداوم حالتهاي پريشاني و ناراحتي با بازگشت مراقب به همراه خشم و پرخاشگري عدم برگشت به بازي و مقاومت در برابر آرام شدن در آغوش مراقب ناتواني در بازگشت به بازي حتي در هنگام آرامش در آغوزش مراقب وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن دوسوگرا /مقاوم بروز ترس و اضطراب در مقابل رفتارهاي اكتشافي بر اساس تهديدهاي بيروني و دروني عدم پذيرش فاصله گيري و خشم در روابﻂ با نوزاد )احساس دوست نداشتتي بودن( حساسيست و پاسخدهي مناسب اما پيش بيني ناپذير )بر اساس حالت عاطفي مراقب( عدم رفع نيازهاي كودك )ارضا( علي رغم حضور مراقب چرخه باطل محروم سازي كودك – احساس گناه /شرم – رفتارهاي مراقبتي و حمايتي بيش از اندازه استفاده از راهبردهاي فريبكارانه يا تهديد كننده براي كنترل رفتار كودك دوران نوزادي بيشينه سازي فعاليت نظام دلبستگي و خاموشي نظام اكتشاف بر اساس پيش بيني ناپذيري مراقب ناتواني در انتقال هم تنظيمي هيجاني به خود تنظيمي به دليل فقدان فاصله ﻻزم و محروميت كافي ناتواني در دروني سازي يك ابژه و ساخت منابع دروني عدم درك محركهاي جذاب براي ديگران جز بروز هيجان پيوند بين احساس نياز و احساس خشم اهميت سرعت ارضا نياز به جاي كيفيت ارضا آن مدل كاري دروني دوران كودكي و پيش دبستاني بروز مشكﻼت مختلف جسماني ،غذايي ،خواب و .... فراهم آمدن دنبال كردن فعاﻻنه مادر و بروز شكايتهاي بيشمار با افزايش توانايي كﻼمي و حركتي افزايش رفتارهاي منفي ،توجه طلبي به همراه وابستگي بيش از حد عدم تحول هوش هيجاني و برونريزي هيجاني ناتواني در دروني سازي يك ابژه و ساخت منابع دروني دوران مدرسه عدم مهارتهاي ارتباطي ﻻزم براي برقراري ارتباط با ديگران احساس مالكيت و حسادت شديد در روابﻂ روابﻂ نزديك و وابستگي به معلم )تاييد مدل هاي كاري دروني( عدم محبوبيت در مدرسه به دليل برونريزي هيجاني توجه و تمركز پايين در موقعيتهاي تحصيلي دوران نوجواني و بزرگسالي دوپاره سازي و همانندسازي فرافكنانه به عنوان مكانيزمهاي دفاعي بنيادين تمركز بر يكي از جنبه هاي پذيرفتن نقش قرباني و ناكامي يا پرخاشگري و لجبازي عدم وجود يك خود منسجم بدون وجود يك ديگري وجود يك ترديد هميشگي در مورد دوست داشتني بودن وجود ارتباطات كم و بيش مغشوش با سابقه قطع و وصل هاي مكرر دلمشغولي به روابﻂ ،احساس ارزشمندي و احساس دوست داشتني بودن والدگري و رفتارهاي مراقبتي پذيرفتن نقش مادرانه گاهي به عنوان راهي براي احساس خود ارزشمندي و احساس ايمني ناتواني در پذيرش فاصله گيري و رفتارهاي اكتشافي در كودك به دليل تهديدهاي بيروني و دروني نوسان بين مراقبت و محبت بيش از اندازه و خشم كنترل نشده )پيش بيني ناپذيري( ترس و نگراني در مورد مادر خوب نبودن ،احساس گناه و ترس از دوست داشتني نبودن براي كودك متمركز نگهداشتن كودك روي رابطه؛ مداخله در خودمختاري كودك؛ ناگريز نمودن خود براي كودك؛ اجتناب از سلسله مراتب به منظور دورنگهداشتن كودك از خشم و جدايي انتقال بين نسلي دلبستگي جلسه دهم الگوي رفتاري كودكان با دلبستگي آشفته در موقعيت ناآشنا هنگام جدايي از مادر يا برگشت وي رفتارهاي عجيب و غريب دارند. به سمت مادر مي دوند و ناگهان مي ايستند و از وي فرار مي كنند. دور خود شروع به چرخيدن مي كنند. رفتارهاي تكراري و قالبي پيدا مي كنند. گيج ،بهت زده و تجزيه اي به نظر مي رسند. حالت ميخكوب شدن دارند و گاهي بي حركت مي ايستند. وضعيت روانشناختي مراقب و كيفيت مراقبت در دلبستگي ناايمن دوسوگرا /مقاوم وجود اختﻼلهاي وخيم روانشناختي در مراقب وجود سوءمصرف مواد ،الكليسم و ...در والدين سوء رفتار با كودك به لحاظ جسماني ،هيجاني و جنسي وجود تروماها و فقدان هاي دوران كودكي در والدين دوران نوزادي از آنجا كه منبع ترس و آرامش يك فرد است ،به كارگيري يك استراتژي ايمني ساز غيرممكن مي شود. ترس و هشدار بيش از انكه به دنياي بيرون مرتبﻂ باشد ،وابسته به مراقب است. اجتناب يا روي آوردن هر دو باعث ترس در كودك مي شود. گسست راهي براي خروج از اين پارادوكس و بن بست ترس در مقابل ترس است. رفتارهاي نامتعارف مانند دور خود پرخيدن ،جهت يابي زماني و فضايي مختل ،رفتارهاي اوتيستيك وار، جذب در درون خود ،كوبيدن سر ،گاز گرفتن و آسيب رساندن به خود به عنوان راه هاي نابهنجار مواجه با تروما در پيش گرفته مي شوند. مدل كاري دروني دوران كودكي و مدرسه تشكيل فوبياهاي مختلف و بسيار زياد گره خوردن ترس و خشم به روابﻂ عاطفي و نزديك احساس مسوليت در قبال نوع رفتاري كه با او مي شود :احساس شرم جايگزين شدن خشم شديد در روابﻂ به جاي ترس )مكانيزم دفاعي همسان سازي با پرخاشگر( مكانيزم عدم كنترل و قرار دادن خود در معرض آسيب )درماندگي و رفتارهاي خود آسيب رسان( حذف گسترده تجربيات دردناك :از بين رفتن بخش بزرگي از خود و واقعيت بيروني دوران نوجواني و بزرگسالي بروز اختﻼهاي روانشناختي وخيم بر اساس مكانيزم هاي آسيب زاي گذشته سوء مصرف مواد ،مصرف الكل و استفاده از داروها براي كاهش سطح تنش روانشناختي سوء رفتار جسماني ،هيجاني و جنسي در رابطه با افراد معنادار زندگي بزهكاري و بروز شخصيت ضد اجتماعي بروز مشكﻼت روان شناختي بر اساس شرم دروني نافذ عدم انسجام و چندپارگي در خود با روابﻂ اجتماعي مختل رفتارهاي آسيب رسان به خود والگوي تكراري برقراري روابﻂ آسيب زا رفتارهاي والدگري و الگوي ارتباطي با كودكان هراسان و هراسيده ترس از مواجهه با نيازهاي كودك و ترسانندن وي براي كنترل كردن احساس ترس وجود تروماهاي حل نشده ،گسست و مشكﻼت مرتبﻂ با واقعيت سنجي در برابر كودك مشكﻼت در تنظيم هيجاني و خطر سوء رفتار با كودك احتمال زياد بروز تورما براي نسل بعد با توجه به اختﻼلهاي روان شناختي بهبودي و ايمني در صورت وجود ظرفيت تاملي در درمان و شكست انتقال بين نسلي تروما نگاه همدﻻنه درمانگر در يك چارچوب تحولي و بين نسلي خود بيگانه )(Alien Self فقدان آيينه واري در مراقب باعث مي شود كه به جاي شناخت حالتهاي دروني و يكپارچگي ،حالتهاي دروني مراقب دروني شود كه با حالتهاي دروني كودك همخوان نيست .اين حالتها با حالتهاي دروني نوزاد يا كودك همخوان نبوده و با خود بيگانه هستند. عدم انسجام ،با هيجانهاي منفي و درد هيجاني مرتبﻂ است و فرد ناگزير است براي كاهش اين درد هيجاني به شكلي يكپارچگي را پديد آورد. احساس شرم نافذ به دليل همانندسازي و برابرپنداري تمام خود به عنوان خود بيگانه مي تواند وجود داشته باشد هنگامي كه نمي توانيم حالت ذهني سازي شده داشته باشيم اين حالت از خودبيگانگي پديد مي آيد .بخشي از خود كه نامنسجم است و در يك كل يكپارچه نمي شود ،به شكلي از خود بيگانه مي گردد. برقراري انسجام مجدد از طريق بارگذاري و فرافكني خود بيگانه در ديگران ،حذف آن بوسيله رفتارهاي خودآسيب رسان ،گسست از اين بخش از خود و ديگر مكانيزم هاي آسيب رسان ممكن مي شود كه زيربناي بسياري از مشكﻼت روان شناختي است. انتقال بين نسلي دلبستگي جلسه يازدهم مسير :١انتقال بين نسلي دلبستگي ايمن و ذهني سازي ايمني دلبستگي در والدين /ظرفيت ذهنيسازي در والدين تعامﻼت بينذهني با نوزاد دلبستگي ايمن در نوزاد افزايش ظرفيت ذهنيسازي در دوران كودكي مسير :٢منع انتقال بين نسلي دلبستگي ناايمن و تروما تجربه تروما و ناايمني دلبستگي در والدين ظرفيت ذهني سازي و تامل بر تجربيات تروماتيك منع اثرگذاري تروما بر روابط با نوزاد و توانايي ايجاد رابطﻪ مناسب ايجاد دلبستگي ايمن /ظرفيت ذهنيسازي در كودك مسير :٣انتقال بين نسلي ناايمني دلبستگي و ذهني سازي آسيب ديده ناايمني دلبستگي در والدين /ظرفيت ذهنيسازي آسيبديده در والدين تعامﻼت فاقد ذهنيسازي با نوزاد دلبستگي ناايمن نوزاد ظرفيت ذهنيسازي آسيبديده در دوران كودكي اهميت رابطه ميان ذهني سازي نسبي ،دلبستگي و استرس راهبردهاي دلبستگي ،برانگيختگي و تغيير از ذهنيسازي كنترلشده به خودكار راهبرد دلبستگي آستانه انتقال و تغيير شدت پاسﺦ خودكار بازيابي ذهنيسازي كنترلشده ايمﻦ باﻻ متعادل سريع بيشفعال سازي پاييﻦ :واكنش و پاسخدهي بيش از حد قوي كند غيرفعال سازي تقريبا باﻻ :پاسخگويي اندك ،اما شكست در مقابل ضعيف ،اما متوسط تا قوي تقريبا سريع افزايش استرس در مقابل استرس شديد نامنسجﻢ :اقدامات عجيب و تكانﺸي براي كاهش تنش قوي آشفتﻪ كند اهداف درمان شناسايي ،بيان و تنظيم هيجاني مناسب تحول ،شكل گيري و گسترش بازنمايي هاي پايدار ذهني شكل گيري يك خود منسجم ظرفيت برقراري روابط ايمن در زندگي واقعي »خود منسجمي كه مي تواند بر اساس يك تنظيم هيجاني مناسب رابطه اي ايمن شكل دهد و آن را حفظ نمايد« ويژگي هاي درمان ذهني سازي پذيرش فرايند منتاليزيشن به عنوان يك فرايند دروني ،تكاملي و تحولي و تﻼش براي حفظ آن در هر لحظه از فرايند روان درماني تمركز و توجه اشتراكي بر حالت ذهني مراجع در قالب يك رويداد يا لحظه كنوني )اينجا و اكنون( در رابطه درماني به كمك ذهن درمانگر به چالش كشيدن مدل هاي كاري دروني در رابطه درماني و ايجاد تجربه يك رابطه ايمن اصﻼحي رابطه درماني و ذهني سازي آن از مهمترين مولفه هاي مداخﻼت در درمان است. نزديكي هيجاني ،مديريت برانگيختگي و تنظيم هيجاني و تمركز بر عواطف و هيجانها از مهمترين مولفه هاي درماني است. بازتجربه هيجاني رويدادها بدون سردرگم شدن در هيجانها اصلي اساسي است ،به خصوص در رابطه درماني. تمركز بر فرايند و نه محتوا ،بر اساس يك سلسله از مداخﻼت درماني ساختمند و متمركز بر ابعاد و ساحت هاي ذهني سازي در يك رابطه دلبستگي محور موضع »من نمي دانم« و كشف دنياي ذهني و درون رواني مراجع با نوعي اكتشاف گري همدﻻنه درمانگر نيز به صورت مدام خود را در ذهن مراجع متصور مي شود ،بر حالتهاي دروني خود و نقش خود در رابطه درماني تامل مي كند. ذهن درمانگر ،آينه اي كه مراجع حالتهاي ذهني خود را در آن بازمي يابد ،از آنها بازنمايي مي سازد و تاثير آن بر دنياي دروني ديگران درمي يابد. مداخﻼت مستقيم ،ساختمند و متمركز بر اساس فازهاي مختلف درماني و فرمت هاي فردي و گروهي