Uploaded by Salome Abtahi

جلسه نهم

advertisement
‫جلسه نهم آنالین‬
‫سبک دلبستگی دوسوگرا مقاوم در بزرگسالی با عنوان ناایمن دل مشغول شناخته میشود‪ .‬رفتار این سبک‬
‫از دلبستگی مدلی میشود در موقعیت غریبه یا ناآشنا‪.‬‬
‫در مرحله اول ورود به اتاق کودک خیلی عالقه ندارد اتاق را کشفففن کند یا با اسفففبا بازی‪ ،‬بازی کند و‬
‫برخالن سففبک دلبس فت گی ایمن بیشففتر تمایل دارد شیم مادر بماند در واقک کودکان از مراقبشففان به عنوان‬
‫شایگاه ایمن نمی توانند اسفتااده کنند و رفتار اکتشفافی را به نمایم بزارند ورود غریبه به اتاق بیشفتر آنها را‬
‫مضفرر میکند و بیشفتر می خواهند کنار مادر باشفند‪ ،‬حتی اگر وارد تعامل بازی شفدهباشفند ورود غریبه‬
‫معموال باعث می شفود این بازی بازداری شفود وقتی مادر از اتاق خارم میشفود مانند کودک ایمن ما توی‬
‫این کودکان هم روشفففنشفففدن ن ام ترا را می بینیم به واسفففره رفتارهای فعال و غیرفعال دلبسفففتگی ما‬
‫میبینیم که حضففففور مادر رل میشففففود و میخواهند که مادر برگردد در آن مرحلهای که مادر از اتاق‬
‫خارم میشفود ن ام ترا روشفن میشفود ن ام دلبسفتگی روشفن میشفود بروز هیجانات منای در کودک و‬
‫نوزاد با این تااوتکه کمی رفتارها از کودکان دلبسفففته ایمن بزرگنماییتر شفففدهاسفففت و به شفففکلی میزان‬
‫بیشفتری دیده میشفود‪.‬گریه ها روالنی و جیغ مانند اسفت و خیلی رفتارهای فراگیر دارند وقتی مادر به اتاق‬
‫برمی گردد کودکان که این نوع از سفبک دلبسفتگی را دارند مانند دلبسفتگی میخواهن که در آغوم گرفته‬
‫شوند‪ ،‬می خواهند که به شکلی آرام شوند ولی از اینجاست که تااوت اساسی مشخص میشود‪ .1 :‬وقتی در‬
‫آغوم گرفته میشفففوند آرام نمیشفففوند یعنی مادر نقم شناهگاه امن را برای سفففازماندهی هیجان منای و‬
‫کودک را به شفکلی سفامان دهد ندارد‪ .‬موقعیتهای ناآشفنا یک نمونهای از اتااقهایی که در گذشفته در این‬
‫ارتبفار افتفاده اسفففففت وقتی مفادر و مراقف نمی توانفد این کفار را انجفام دهفد یعنی تعفامفل قبفل بفه انفدازه کفافی‬
‫آراممبخم و قابل شیم بینی حسفاا و شاسفخگو نبوده‪ ،‬در ینین شفرایری به ن ر میاد کودک در آرامشفدن‬
‫به وسفففیله شناهگاه امنی که در اختیارم اسفففت و مراقبتی که با آن در ارتبار اسفففت دیار مشفففکلی اسفففت‬
‫کودکان دلبسته ناایمن و دوسوگرا وقتی مادر به اتاق برمیگردد آرام نمیشوند و به بازی برنمیگردد ن ام‬
‫ترا و دلبسفتگی که فعال شفده نمیتوانند خاموم شفوند یا مراق نمیتواند آن را خاموم کند و کودک در‬
‫برابر آرامشففدن مقاومت میکند‪ .‬اسففتاد به دو سففر این رابره اشففاره کردهاسففت به مراقبی که به دالیلی که‬
‫بعدا توضفی داده می شفود در فراهم آوردن یک شایگاه امن و یک شایگاه ایمن دیار مشفکالتی اسفت و یک‬
‫کودک و یفک نوزادی کفه در یفک موقعیتی کفه دارای نفابسفففففامفانی هیجفانی اسفففففت دارای نوعی بفدتن یمی‬
‫هیجانی است درگرفتن کمک از دیگران دیار مشکل است داستان سبک دلبستگی دوسوگرا مقاوم یا سبک‬
‫دلبسففتگی ناایمن دل مشففغول داسففتان رابره ای اسففت که یک فردی و مراقبی در دادن این نوع از امنیت و‬
‫ایمن به یک فرد دیگر به عنوان کودک دیار مسفففففسله اسفففففت و بعدها این کودک در ارتبارهای بعدی که‬
‫برقرار می کند درگرفتن ایمن از افراد دیگر حتی زمانی که این ایمنی وجود داشففففتهباشففففد دیار مشففففکل‬
‫خواهدبود آنیه که اتااق می افتد در موقعیت ناآشفففنا این اسفففت که با بیرون رفتن مادر ن ام ترا روشفففن‬
‫میشفود‪ .‬ن ام دلبسفتگی را روشفن میکند و رفتارهای دلبسفتگی را بهوجود میآورد اما در برگشفت مادر و‬
‫مراق آن میزان از ایمنی که الزم اسفت فراهم شفود تا ن ام ترا خاموم شفود و ن ام دلبسفتگی به واسفره‬
‫آن فعالیت خودم را کاهم دهد و متوقن کند تا رفتارهای اکتشافی برگشت بازی اتااق افتد‪ ،‬اتااق نمیافتد‬
‫حاال می خواهیم نگاه کنیم به این که رفتارهای مراق در گذشففففته یگونه بوده که کودک نمیتواند در یک‬
‫موقعیتی جفدیفد از آن بفه عنوان یفک منبک ایمنی بخم اسفففففتافاده کنفد اگر بفه رفتفار مراقبی نگفاه کنیم کفه بفه‬
‫واسففففره رفتار سففففبک دلبسففففتگی ناایمن دوسففففوگرا ومقاوم شدید میآید ویژگیهای خاصففففی را مالح ه‬
‫خواهمکرد‪.‬‬
‫یکی از مهمترین ویژگی های که در این نوع مقاومت و این نوع سففبک مراقبت دارد این اسففت که با انجام‬
‫رفتارهای اکتشفافی یندان راحت نیسفت‪ ،‬بروز رفتارهای اکتشفافی در کودکان باعث روشفنشفدن ن ام ترا‬
‫در مراقبین و والدین می شففففود‪ ،‬مادر مضففففرربی که برای میال ویژگیهای نوعی از اختالل اضففففررا‬
‫تعمیم یافته را دارد که هروقت کودک از امن دور میشففود و هروقت کودک میخواهد ازم فاصففله بگیرد‬
‫نوعی تهدید قوی محیر را می بیند که ممکن است به کودک آسی برساند در همیین شرایری احتماال مادر‬
‫یا مراق کاری را انجام خواهد داد اینه که از بروز رفتارهای اکتشفففافی در کودک و نوزاد جلوگیری کند‬
‫هریند شفاید هشفیارانه مادر بگه که دوسفت دارد کودکی دارای اعتمادبهناا داشفتهباشفد کودکی که مسفتقل‬
‫از آن رفتار کند اما بهصورت ناهشیار مدام شروع میکند به دادن کمکهای بیم از اندازه و حمایتکردن‬
‫بیم از اندازه کودک و نگفه داشفففففتن کودک در دایره ارتبفاری نزدیک به خودم گویی شیفامی که به کودک‬
‫می دهد این اسففت که دنیا جای ناامنی اسففت و بهترین وامن ترین جای دنیا این اسففت که تو کنار من باشففی‬
‫یکی از علت هایی که ممکن اسففت که در واقک مراقبین مانک از بروز رفتارهای اکتشففافی شففوند تراها و‬
‫تهدیدهایی که ممکن توی محیر وجود داشفتهباشفد عدم شذیرم مسفسله فاصفلهگرفتن کودکان به عبارت دیگر‬
‫اگر یک کودکی از مراقبم فاصففففله بگیرد به دالیلی که ممکن اسففففت به روابر گذشففففته برگردد که این‬
‫مراقبین داشففته یون ما می دانیم که سففبک مراقبت یقدر تحت تاییر دوران کودکی خود ماسففت‪ .‬وقتی که‬
‫یک کودکی از یک مراقبی فاصفففله می گیرد شفففاید معنام این باشفففه که من به دنیای بیرون بیشفففتر از تو‬
‫عالقهمندم یعنی معنام در سفاحتهای روانشفناختی که من داخل آنها زندگی میکنم برای من ممکن اسفت‬
‫این باشفففد برای میال وقتی که کودک می خواهد خانه مادربزرگ بماند وقتی ککودک آغوم مادر را ترک‬
‫میکنفد تا باکا دیگری بازی کنفد وقتی که کودک عالقهمنفد اسفففففت و لذت میبرد ازفعفالیفتهای مهفدکودک‬
‫تمفام اینهفا ممکن محرکهفای تراآور و اتافاقهفایی تهفدیفدکننفده ای برای یفک مراقف بفاشفففففد یون شیفامی کفه‬
‫کودک دارد می دهفد و شیفامی کفه من میخواهم بهم نگفاه کنم و این‪ ،‬این مسفففففسلفه را ایجفاد میکنفد کفه یفک‬
‫مراق تا یه اندازه می تواند بشذیرد که نوزاد یا کودک ازم دور بشفه یعنی یقدر مراقبین شذیرنده خشفم در‬
‫کودکان هسفتند‪ ،‬خشفم نه به معنی شرخاشفگری به معنی فاصفلهگرفتن به معنی جداشفدن و مسفتقلبودن جایی‬
‫که کودک به مراقبین میگه که میخوام ازتون فاصففله داشفففته باشفففم مراقبینی که سفففبک دلبسفففتگی ناایمن و‬
‫دوسفوگرا مقاوم را ایجاد میکنند دیار اضفررا میشفوند یون برخی از هیجانهای بنیادی دوران کودکی‬
‫صففدای آژیرم درمیاد و والدین شففروع میکنند به یک شففکل مقاوتکردن در برابر رفتارهای اکتشففافی‬
‫جلوگیریکردن از آن و نگهداشففتن کودک در دایره ارتبارهای خودشففان که توی همیین شففرایری معنام‬
‫اینه که من برای کودک دوسفتداشفتنی هسفتم و کودک عالقه ندارد که رابره با من را ترک کند عالقه ندارد‬
‫که دنیای ارتباری ما را ترک کند برخی از این موارد برمیگردد به تهدیدهای بیرونی و اضففففررا هایی‬
‫که ممکن ناشففففی از تهدیدهای بیرونی باشففففند اما برخی از آنها برمیگردد به تهدیدهای درونی شا اولین‬
‫ویژگی یک مراقبی که می تواند سففففبفک دلبسفففففتگی دوسفففففوگرا مقفاوم ایجفاد کنفد بازداریکردن رفتفارهای‬
‫اکتشفففافی در نوزادان و کودکان اسفففت به دلیل تهدید بیرونی و درونی‪ ،‬وقتی که مراق یا کسفففی که با او‬
‫زندگی می کند اصففرار دارد که کنارم بماند و در تمام مدت باهم ارتبار مداومی دارند باعث میشففود که‬
‫مراق دیار فرسففودگی و خسففتگی شففود و عالوه بر خسففتگی و فرسففودگی که در مراق وجود دارد آن‬
‫حالتهای اضررابی و آن حالتهایی که برمیگردد به این که من سبک مراقبینم تحت تاییر دوران کودکی‬
‫خودم تروماهایی دریافت کردم و موضفوعهایی که آنجا وجود دارد باعث میشفود که علیرغم اینکه من و‬
‫کودکم مفدت زمفان زیفادی را بفاهم می گفذرانیم این گفذره زمفانی و این بفاهم بودن دارای یفک کیایفت الزم‬
‫نباشفد در برخی از موارد وقتی که صفدای اضفررا ها شایین اسفت وقتی که اضفررا ها کم هسفتند و وقتی‬
‫که من خودم را از درون احسففففاا می کنم مامان خوبی دارم سففففبک مراقبتی خوبی ا به نمایم میگذارم‬
‫حسففاا هسففتم و شاسففخگو هسففتم به نیازهای کودکم اما زمانی که این اضففررا ها باال هسففتند و من خودم‬
‫سففففروسففففامان هیجانی درسففففتی ندارم میل زمانی که میال رابرهام با همسففففرم بهم خورده زمانی که دیر‬
‫یکسفری اضفررایهای تحصفیلی هسفتم حسفاسفیت و شاسفخدهیام نسفبت به کودکم دیار مشفکل خواهد شفد‬
‫یعنی بفا اینکفه روابر روالنی مفدت داریم و مفدام بفاهم ارتبفار داریم من نمیتوانم آن رور کفه بفایفد و شفففففاید‬
‫حسففاا بودن و شاسففخگوبودن را به نمایم بذارم گاهی مواقک خیلی خوبم گاهی مواقک ممکن اسففت اصففال‬
‫خو رفتار نکنم ویژگی دوم این اسفت که وقتی من مدت زمان روالنی را با کودکم سفشری میکنم در تمام‬
‫دقایق نمیتوانم حساا و شاسخگو باشم بعضی اوقات بهم میریزم گاهی خسته و فرسوده میشوم و شروع‬
‫میکنم به نشفاندادن خشفم و شرخاشفگری نسفبت به آن ررد کردنم‪ ،‬جداکردنم تمام اینها باعث میشفود‬
‫که به جای اینکه حساسیت و شاسخدهی من وابسته به رفتار کودکم باشه و هروقت آن میخواهد من حساا‬
‫و شاسفخگو باشفم نسفبت به نیازهایم به اون و ذهم اون نگاه کنم که یه نیازهایی دارد که آنها را مرتاک کنم‬
‫حسفاسفیت و شاسفخدهی مبتنی بر حالتهای روانی خودم اسفت هروقت که خو هسفتم و سفروسفامان دارم و‬
‫سففازمانیافته ام حاضففرم که حسففاا و شاسففخگو باشففم و هروقت که نیسففتم و هروقت این حالتهای عارای‬
‫منای اسفت ممکن حسفاسفیت و شاسفخدهی را نداشفته باشفم در ینین شفرایری احسفاا عاملیت در کودک به‬
‫شفدت آسفی میبیند یون احسفاا عاملیت برمیگردد به شیوسفتگی بین رفتار کودک و شاسفخدهی مادر یا‬
‫مراق یعنی این که کودک ییزهایی را می خواسفففت و من شاسففف‪ ،‬دادم‪ ،‬نیازهایی داشفففت که و من مرتاک‬
‫کردم و آن میفهمید که آدمهایی که کنارم هسفتند و دنیایی که در آن زندگی میکند به واسفره رفتارهایم‬
‫قابل تاییرگذاری اسفت ایر دارد در محیر ام ولی توی این شفرایر در بعضفی از مواقک من ممکن حسفاا و‬
‫شاسفخگو باشفم ولی کودکم نیاز داشفتهباشفد گاهی اون نیاز داشفتهباشفد ولی من حال و اوضفاعم روری نباشفد‬
‫که بخواهم بهم شاسف‪ ،‬بدهم در ینین شفرایری گریه حسفاابودن و شاسفخگوبودن در برخی موارد وجود‬
‫دارد ولی اصفففل شیمبینی شذیری رفتار مراق به شفففدت آسفففی میبیند شیمبینیشذیری یعنی رابره بین آن‬
‫ییز که کودک می خواهد و آن ییز که من به عنوان شاسفف‪ ،‬دراختیارم قرار میدهم‪ ،‬شیمبینیشذیری یعنی‬
‫اینکفه کودک بفدانفد وقتی کفه کفاری را انجفام میدهفد شفاسففففف‪ ،‬مفادر یگونفه خواهفد بود‪ ،‬وقتی نیفاز دارد مفادر‬
‫مراقبت میکند‪ ،‬مادر آن را برررن میکند؟ توی همیین شفففرایری شیمبینیشذیری آسفففی دیده یون وقتی‬
‫من گریه می کنم یا نیازی دارم اینکه مادر شاسفف‪ ،‬دهد یا نه انقدری که به خودم مربور نیسففت انقدری که‬
‫حالتهای روانشففناختی خودم اهل ماجرا اسففت حالت روانشففناختی من اصففل ماجرا نیسففت اگر اوضففاع‬
‫خو باشففد شاسفف‪ ،‬خواهد داد و اگر نه شاسفف‪ ،‬نخواهد داد در ینین شففرایری یکی از اتااقهایی که میافتد‬
‫وابسففتگی بیم از اندازهای که کودک به مادر شیدا میکند زمانی که با رفتارم نمیتواند این شاسففخدهی را‬
‫بهوجود آورد یکی از راهحلهای که شیدا می کند این که تمام مدت کنار مادر بماند تا هرزمان که شاسفففخگو‬
‫شفد این نیازها را مرتاک کند به این فرآیند توجه کردیم به فرآیندی که در آن مراقبتی که با بروز رفتارهای‬
‫آتشفاشفانی راحت نبود شفرایری را فراهم کند که به واسفره شیمبینیناشذیری رفتارم به واسفره تهدیدهایی‬
‫که برای کودک بهوجودآورد که محیر بیرون محیر ناامن اسففت و جای تو میتوانی احسففاا ایمنی بکنی‬
‫کنار من اسففت به واسففره این فرآیندها آن ییز که در خودم داشففت یعنی ترا از رفتارهای اکتشففافی رو‬
‫یرور در کودک بهوجود آورد حاال دیگر کودک حاضفر نیسفت رفتاهای اکتشفافی را به ننمایم بگذارد و‬
‫حاال دیگر کودک حاضففففرنیسففففت که دایره ارتباری با مادر را ترک بکند‪ .‬توی این فرآیند آن ییز که به‬
‫عنوان یک مراق من میخواسفففتم که کودکم کنار من بماند و من احسفففاا دوسفففتداشفففتنیبودن بکنم در‬
‫عینحال اضفررا اینکه آسفی ببیند را نداشفتهباشفم و همینرور رفتارهای شیمبینیناشذیری که به واسفره‬
‫آن حالتهای عارای که در من اتااق میافتاد کودک را تحت تاییر قرار داد تمام این فرآیندها باعث شففد که‬
‫کودک به من وابسفته شفود از کنار من کنار نرود به امید اینکه من را شاسفخگو بکند و در دسفترا که این‬
‫یک اسفتراتژی اسفت‪ .‬هروقت یک ناری بسفیار شیمبینی ناشذیر باشفه برای ما یکی از اسفتراتژیهایی که ما‬
‫میتوانیم بک اربگیریم و سفازمان روانی ما در اختیار ما قرار میدهد یسفبیدن به آن آدم اسفت به امید اینکه‬
‫روز و سفاعتی فرا برسفد که در آن حسفاسفیت و شاسفخدهی وجود داشفتهباشفد شفاید ما از خودمان بشرسفیم که‬
‫یرا میفل یفک کوک دلبسففففتفه نفاایمن اجتنفابی بفا توجفه بفه همفه این شفففففرایر کودک نهفایتفا روی شفای خودم‬
‫نمیایسففتد یرا بیخیال حسففاسففیت و شاسففخدهی مادر نمیشففود یرا سففعی نمیکند مدلهای کاری درونی‬
‫بسفازد که نیاز به دیگران نداشفتهباشفد یرا این کار را نمیکند‪ ،‬یک تااوت اسفاسفی وجود دارد بین سفبک‬
‫دلبسفتگی اجتنابی و سفبک دلبسفتگی دوسفوگرا مقاوم‪ ،‬سفبک دلبسفتگی اجتنابی آن حسفاسفیت و شاسفخدهی و‬
‫شفیرینی حسفاسفیت و شاسفخدهی یک مراق را آنقدری در زندگیم نمیکشفد بخارر همین میتواند از خیر‬
‫آن بگذرد اما درباره سفبک دلبسفتگی دوسفوگرا داسفتان کمی متااوت اسفت مادر وقتی حالتهای عارایام‬
‫سفازمان یافته اسفت‪ ،‬مادر وقتی که از تن یم هیجانی برخوردار اسفت میتواند حسفاا و شاسفخگو باشفد و من‬
‫به عنوان کودک‪ ،‬مادری را که حسفاا و شاسفخگ یویی داشفته و مراقبی که حسفاسفیت و شاسفخگویی داشفته را‬
‫دیدم و یشفیددم لذت بودن با او را درک کردم و به راحتی از خیرم نخواهم گذشفت و میایسفتم همه تالشم‬
‫را میکنم با گریه و همه آن رفتارهای دلبسفففتگی که می توانم به نمایم بذارم تا ن ام مراقبت را شاسفففخگو‬
‫بکنم فرآیندهای وجود دارند که شیییدهتر می کنند این رابره را واقعیت این است که بسیاری از مواقک وقتی‬
‫که یک مراقبی حسفاسفیت و شاسفخدهی ندارد و نمی تواند شاسف‪ ،‬کودک را بدهد بالفاصفله بعد اینکه به کودک‬
‫خشم نشان میدهد او را دور میکنند‪.‬‬
‫بالفاصفله دیار احسفااهای منای درباره خودم و رابرهام با کودکم میشفود و دیار احسفاا گناههای‬
‫شدید میشود دیار احساا شرم شدید میشود و برای اینکه این احساا گناه و شرم شدید را بتواند از بین‬
‫ببرد‪ ،‬شفففففروع میکنفد مراقبفتهفای بیم از انفدازه از کودک کردن یرخفهای بفارفل اتافاق میافتفد کفه در آن‬
‫مراق مراقبتهای بیم از حد اراسه میکند خسفتهکننده و فرسفوده اسفت این مراقبتها دیار فرسفودگی و‬
‫خسفتگی میشفود و کودک را ررد میکند وقتی کودک ررد میشفود در مادر احسفاا شفرم ایجاد میشفود‬
‫این احسففاا شففرم انقدری نافذ و ایرگذار اسففت که آن را تبدیل میکند به یک مراق بیم از اندازه خو‬
‫که شفروع میکند مراقبت بیم از اندازه کردن و این یرخه بارل مدام در جریان اسفت بین مادر و کودک‪،‬‬
‫این یکی از نکاتی اسففت که باعث شیییدهترشففدن این رابره به هم شیوسففته میشففود نکته دوم این که مادر‬
‫برای کنترل رفتار کودک شففروع میکند به تهدیدکردن یا رفتارهای فریبکارانه انجامدادن مراق خسففته و‬
‫فرسففففوده که از اینکه ناهشففففیارانه خودم این رابره را بهوجود آورده غافل اسففففت شففففروع میکند به‬
‫کنترل کردن رفتارهای کودک به شفففکلی که کودک را بیشفففتر میترسفففاند و ناایمن میکند میال برای اینکه‬
‫برود بیرون از خون ه یا سفرکار ممکن به کودک بگوید من میرم تا ربقه شایین یکی از وسفایلم رو بردارم و‬
‫بیام بعد ممکن اسفت یک صفب تا هری نباشفد و کودک این ناایمنی ناشفی از ازدسفت دادن آن والد را مدام‬
‫بیشتر احساا میکند نمیتواند اعتماد بکند این همان شیمبینیناشذیری است که دربارهام صحبت کردیم یا‬
‫وقتی که والد عصفبانی یا خسفته میشفودشفروع میکند به تهدیدکردن کودک و نوع تهدیدهایم جال اسفت‪،‬‬
‫نوع تهدیدها اسفاسفا ییزی اسفت که رابره را تهدید میکند میال میگه ایشفاال بمیرم از دسفت تو راحت بشفم‬
‫ایشفاال که من نباشفم وقتی که یک مادر شفروع میکند به گرفتن خودم از کودکم این ترا و اضفررا‬
‫را در آن خیلی بیشفففتر میکند به رور خالصفففه یک مراقبی که این ویژگیها را داشفففت یعنی اینکه دلم‬
‫نمی خواست کودکم ازم دور شود‪ ،‬تهدید کننده بود به هردلیلی و درعین حال وقتی کوک را کنار خودم‬
‫نگه میداشفت ولی نمیتوانسفت به دالیلی شیمبینیشذیر باشفد همین احسفااها را در کودک بهوجود میآورد‬
‫و کودک دیگر نمیخواهد رابره را ترک کند میخواهند که والدین را حسفاا و شاسفخگو بکنند و وقتی که‬
‫توی رابرفه بفا مراقبم میمفانفد اتافاقهفای دیگری میافتفد و دوره بفارلی بفهوجودمیآیفد و تهفدیفدهفایی بفهوجود‬
‫می آید که مدام این رابره در هم تنیده نزدیک را بیشفتر و بیشفتر شیییده کند نوعی رابره تخم مرغی که ما‬
‫هر دو تام احسففاا آرامم بیشففتری میکنیم درواقک اگر مجموع احسففااهایی که توی رابره تخم مرغی‬
‫اسفت را در ن ر بگیریم اسفت میبت اسفت گریه من به عنوان والد بعضفی وقتها خسفته و فرسفوده میشفوم‬
‫گریه کودک بعضفی وقتها شریشفانی و بهم ریختگی دارد ولی مجموعه اتااقها قابل تحملتر از این اسفت‬
‫کفه مفا جفدا ا ز همفدیگر زنفدگی کنیم من بفه عنوان والفد اگر کودکم ازم جفدا زنفدگی کنفد خیلی مضفففففرر‬
‫میشفوم و احسفاا منای درباره خودم شیدا میکنم کودک هم وقتی جدا از من جدا زندگی میکند‪ ،‬مسفتقل و‬
‫بافاصفله زندگی کند‪ ،‬مدام نگران این اسفت که من وقتی کنارم بودم درواقک حسفاسفیت و شاسفخدهی را به‬
‫زور ازم می گرفتیم حفاال کفه ازم دورم قرار یفه اتافاقی بیوفتفد من اگر ازم دور بشفففففم و ترکم کنم کفه‬
‫اصفال نخواهد بود این ترسفی اسفت که در کودک وجود دارد که اگر این من و این ایمن را رها بکند‪ ،‬ایمنی‬
‫ممکن اسففت دیگر وجودنداشففته باشففد کما اینکه تمام رفتارهای هم که مراق نشففان دهد این ترا را ممکن‬
‫بیشفففففتر کنفد آن تهفدیفدهفا آن شیمبینینفاشفذیریهفا اون رفتنهفای بفدون زمفان و بفدون همفاهنگی و بفدون‬
‫سستکردن اینکه من کی میرم و کی برمیگردم میتواند تمام اینها را افزایم دهد‪.‬‬
‫بذاریم براسففاا ن ریههای دلبسففتگی توضففی دهم که در نوزاد یه اتااقی میافتد نوزاد ن ام اکتشففان را‬
‫خاموم خواهد کرد‪ ،‬شیامم این اسففت تو با ن ام اکتشففان راحت نیسففتی و با رفتارهای اکتشففافی راحت‬
‫نیسففتی من خاموشففم میکنم‪ .‬برای تو تهدید اسففت و من خاموشففم میکنم و سففرار رفتارهای اکتشففافی‬
‫نخواهم رفت و در مقابل آن ن ام دلبسففتگی که باعث ارتبار با مراق میشففود باعث میشففود که من کنار‬
‫مراق باقی بمانم را بیم از اندازه فعال میکنم و می دانیم که اگر ن ام دلبسففففتگی فعال باشففففد معنام این‬
‫اسفففت که من باید صفففدای هیجانهای منای را بلند کنم بروز هیجانات منای را باید افزایم دهم شیامم این‬
‫اسفت تو به هیجانهای منای شاسف‪ ،‬میدهی و هیجانهای منای را بسفتر جذا میبینی برای اینکه با من در‬
‫ازتبار باشفففی یون به ن ر میاد مراق نیسفففت به این هیجانهای منای اسفففت که شاسفففخدهی شیدا میکند و‬
‫رفتارهای اکتشفافی را بازداری می کند‪ ،‬باشفد اگر این اتااق قرار اسفت بیوفتد و هیجانهای منای قرار بین‬
‫من و تو کار کنند و حسفاسفیت و شاسفخدهی تو را بهوجود آورند من صفددای آنها را افزایم خواهمداد ن ام‬
‫دلبسفتگی را همیشفه روشفن نگه می دارم و ن ام ترا را یعنی کودک دلبسفته دوسفوگرا و مقاوم اون کودکی‬
‫اسفت که کم و بیم ن ام ترا در آن روشفن اسفت و به واسفره ن ام ترا ن ام دلبسفتگی شفروع کرده به‬
‫کار کردن دورشفففدن از مادر ترسفففناک اسفففت و خیلی از رفتارهای اکتشفففافی دیگر و دیدن آدمهای دیگر‬
‫ترسفناک اسفت بازیکردن با اسفبا بازی خاص ترسفناک اسفت‪ ،‬همه یی توی محیر ترسفناک اسفت و به‬
‫واسففره این ترسففناکبودن ن ام دلبسففتگی فعالیت خیلی زیادی شیدا میکند و از بروز رفتارهای اکتشففافی‬
‫جلوگیری خواهدشففد‪ ،‬یک همیین الگوی رفتاری و ارتباری الگوی اختالل اضففررا جدایی اسففت اتااقی‬
‫که داره میوفته این است که کودک در اختالل اضررا جدایی رفتارهای اکتشافی به شدت محدودشدهاست‬
‫نمیخواهد مهد بماند‪ ،‬تنها نمیتواند بخوابد‪ ،‬خونه دوسفففتم نمیماند‪ ،‬از مادر جدا نمیشفففود زمانی که این‬
‫حدا وجود دارد که از مادر یدا بشفففه مدام ارمینان خواهی میکند و به مادر مییسفففبد و زمانی که از‬
‫مادر جداست دیار دلتنگی بسیار شدیدی است که رفتارهای اجتماعی را بازداری میکنند‪.‬‬
‫در اختالل اضفررا جدایی اسفاسفا کودک رفتارهای اکتشفافی را خاموم کرده و مدام دلم میخواهد کنار‬
‫مادر بماند و حتی زمانی که مادر را نمی بیند باید صفففدای مادر را بشفففنود یکی از علتهای بروز اختالل‬
‫اضفررا جدایی و مشفکالتی که این کودکان در آینده حتی در بزرگسفالی خواهند داشفت در این اسفت که‬
‫از ارتباری که برقرار می کنند و فردی که باهام مرتبر هسففتند یک ایر درونی بسففازند که زمانی که آن‬
‫ایر به لحا فیزیکی حضففففور ندارد از آن منابک درونی اسففففتااده کنند برای تن یم هیجانی و اینکه بتوانند‬
‫خودشففففان را مدیریت کنند و مورد حمایت قرار دهند در این کودکان این اتااق نمیافتد یعنی مراق تبدیل‬
‫به یک ابزار درونی نمیشود‪ ،‬اما یرا؟‬
‫ما یک دسففتراشذیری فیزیکی داشففتیم‪ ،‬یک دسففتراشذیری هیجانی داشففتیم‪ ،‬که دسففتراشذیری فیزیکی به‬
‫نوعی و درگذر زمان تبدیل به دسفترا شذیری هیجانی خواهدشفد که نیاز شفدید به دسفتراشذیری فیزیکی را‬
‫ازبین خواهدبرد که این امر ‪ 2‬شفرر دارد‪ ) 1 :‬کودک و مراق به اندازه کافی باهم ارتبار داشفتهباشفند این‬
‫به اندازه کافی ارتبارداشفتن باعث می شفود که ردهایی از حاف ه‪ ،‬درونی سفازی منبک بیرونی اتااق بیوفتد‪.‬‬
‫ما نیاز داریم که به اندازه کافی مرتبر باشفیم و در عین حال نیاز داریم به این که به اندازه کافی باهم نباشفن‬
‫و از هم دور باشففند ولی به اندازه کافی یعنی یک وقتهایی باشففد که من مراق را نمیبینم یک وقتهایی‬
‫باشفففد که محروم هسفففتم از داشفففتنم اون وقتهایی که محروم هسفففتم از داشفففتن اون شفففروع میکنم به‬
‫بازشدیدآوری ردهای که از آن در درونم سفاختم زمانی که نیسفت شفروع میکنم به بازسفازیکردن و یهره‬
‫دلبسفتگی محوری که با آن ارتبار داشفتم شفروع می کنم به بازشدیدآوری خارراتی که با آن داشفتم این همان‬
‫ییزی اسففت که در رواندرمانی هم اتااق میافتد‪ ،‬دیدن روان درمانگر و ندیدن آن تا هاته آینده فاصففله بین‬
‫جلسات‪.‬‬
‫شا ما نیاز داریم برای اینکه یک نار را درونی کنیم همه داشففتهباشففیمم و هم نداشففتهباشففیمم زمانی که‬
‫داریمم و زمانی که نداریمم خودتن یمی بکنیم باهام مشفکلی که این کودکان دارند‪ :‬در یک جمله شفایک‬
‫که از مادرانی که کودکم اختالل اضففررا جدایی دارد دیدهمیشففود این که انقدر میترسففد از من جدا‬
‫شفود اینکه انقدر شریشفان می شفود که از من جدا شفود حتی یک بار هم از من جدانشفده حتی یک شف هم‬
‫جدا از من نخوابیده اسففت حتی یک بار هم نبوده که تنهایم بگذاریم ولی من نمیدانم که این همه ترا از‬
‫کجا آمده‪ ،‬مشکل همین است که به اندازه کافی جدا نبودی ‪ ،‬به اندازه کافی فاصله نگرفتی‪ ،‬اگر گرفتهبودی‬
‫این اتااق نمیافتاد به خارر همین دسفتراشذیری فیزیکی تبدیل به دسفتراشذیری هیجانی و سفاختهشفدن آن‬
‫ایده درونی میشود میل اینکه کوک حتی وقتی می خواهد بخوابد باید با بدن مادر یا مراق در ارتبار باشد‬
‫میال دسفتشفو بذاره روی صفورتم تا حضفورم را حا کند وقتی توی مدرسفه اسفت مادر باید جایی بشفیند‬
‫که کودک بتواند ببیندم یون اگر نبیند ازبین خواهد رفت‪ .‬به خارر همین وقتی ترا و اضررابی که توی‬
‫کودکان که دیار اضفررا جدایی هسفتند میبینم یه مشفکلی اسفت که انگار مادر میخواهد از دسفت برود‬
‫یون واقعا در دنیای درون روانی کودک این اتااق میافتد یون ایده درونیشففده ازم ندارم شا خاموشففی‬
‫ن ام اکتشفان و بیم فعالسفازی ن ام دلبسفتگی باعث میشفود که نوعی وابسفتگی و اضفررا جدایی در‬
‫کودک شدیدبیاد به دلیل اینکه این وابسفتگی بیم از اندازه مانک از این میشفود که کودک از نگاره دلبسفتگی‬
‫بتواند ایده درونی بسفففففازد و از آن اسفففففتااده کند‪ .‬به غیر از آن یک اتااق دیگر هم میافتد از آن جای که‬
‫رابره مادر و کودک متمرکز اسففت هیجانهای منای و رفتارهای دلبسففتگی محور میشففود‪ .‬کودک این را‬
‫درونی خواهدکرد که آن ییز که در روابر جذا ترین محرکها اسفففت‪ ،‬هیجانهای منای اسفففت به خارر‬
‫همین در کوکی و بزرگسفالی اتااقی که میافتد این اسفت که وقتی میخواهد با آدمها ارتبار داشفتهباشفد مدام‬
‫هیجانهای منای اسفففت که آنها را به یکدیگر منتقل میکند یعنی به یک شفففکل ارتبارهایشفففان را با بروز‬
‫هیجانهای منای مدیریت میکند‪ ،‬کسفففانی که همیشفففه موضفففوعی برای شفففکایتکردن‪ ،‬ناراحتبودن‪ ،‬و‬
‫مضفففففرر بودن دارند‪ .‬یون به ن ر میفاد که دیگران فقر از این راه با آنهفا میتواند مرتبر باشففففنفد اونها‬
‫اینرور درونی کردند‪ ،‬که دیگران زمانی کنار تو هسفتند وبا تو ارتبار برقرار میکنند که هیجانهای منای‬
‫وجوداشففتهباشففد‪.‬این را می توان در مراجعی دید که وقتیحالم خو میشففه واوضففاع داره سففروسففامان شیدا‬
‫میکند ممکن شفکایت های جدیدی رو وسفر بکشفه یا ممکن اسفت برگردد به مشفکالت قبلیم به خارر اینکه‬
‫فکر میکند اگر مشفکلی نداشفته باشفد رابره در زمانی دیگر برقرار نخواهدبود‪ .‬درمانگر را نخواهد داشفت‬
‫و اضررا ازدستدادن روابر اون برد به سمت اینکه مشکالتی را بهوجودآورد‪ .‬نکته دیگر راج اینکه‬
‫کودکان و نوزادان این اسفت که احسفاا نیاز با خشفم شیوندی خورد به دلیل اینکه هرموقک این افراد نیازی‬
‫دارنفد اون شیمبینی شفذیری مراقف وجود نفدارد و در برخی از موارد تالم خیلی زیفادی را بفایفد انجفام دهنفد‬
‫برای اینکفه مراقف را بفه دسفففففت بیفارن و آن را حسفففففاا و شفاسفففففخگو بکننفد این تالم بیم از انفدازه و‬
‫نفاکفامیهفایی کفه همراه آن اسفففففت همواره خنیی را بفهوجود میآورد همراه بفا نیفاز یعنی کودکی کفه میخواد‬
‫مادرم باهام بازی بکند یا کودکی که گرسنهام است یا کودکی که به هر دلیل نیازی دارد و نیازمند اینه‬
‫کفه مراقف را بفه سففففمفت خودم فرا بخوانفد و آن مراقف االن آمفاده این نیسفففففت کفه این کفار را بکنفد یون‬
‫حالتهای درون روانی خودم سازماندهی شده نیست‪ ،‬کودکک شروع میکند به رفتارهای دلبستگی گریه‬
‫میکند و شففروع میکنه به یسففبیدن به مراق و سففعی میکند آن را بگیرد و باهام بازی کند‪ .‬مراقبی که‬
‫االن به لحا درونی این ویژگی را ندارد شففففروع میکند به تهدیدکردنم شففففروع میکند به شا زدنم یا‬
‫شففروع میکند باهام بازی کردن ولی بی حوصففله االن یون عالقمند نیسففت این کار را انجام بده و بعدها‬
‫ممکن اسفففففت ترمیم نکنفد این رابرفه را‪ ،‬درکودک این را بفهوجودمیآورد کفه نیفازم نصففففافه و نیمفه و یفا‬
‫ناکامی همراه خواهدشد شاسخدهیام و همواره این فرد نیز برررنشدن نیاز با یک تالشی همراه میشود‬
‫که درنهایت آن دلیس بودن را ازبین میبرد‪ .‬تااوتها‪ :‬یک مادر به اندازه کافی خو خیلی وقتها حدا‬
‫می زند این نیفازهای کودک را بدون این که کودک تالم بکنفد و اینو مقفایسفففففه کنیم بازمانی که کودک باید‬
‫تالم زیادی را انجام دهد تا نیاز برررن شود خشم و نیاز بهم شیوند میخورند و این یکی از ویژگیهایی‬
‫اسفت که در بزرگسفالی می بینیم که یک فرد نیاز دارد با دیگران رابره داشفتهباشفد و حمایت بگیرد ولی هم‬
‫زمان از خودم و آن آدم عصففبانی اسففت که یرا اصففال این نیاز وجود دارد درواقک با نیازهای دلبسففتگی‬
‫آنرور رفتار نمی شففود که معتبر هسففتند و باارزم هسففتند باید وجود داشففتهباشففند بلکه همیشففه با نوعی‬
‫ناکامی مواجه میشوند که خشم را بهوجودآورد یعنی علیرغم این که مادر و کودک با هم زمان زیادی را‬
‫می گذرانند آن کامیابی و ارضفا به شفکل درسفتی اتااق نمی افتد که من حتی نیازهای دلبسفتگی که صفداشفون‬
‫رو زیاد کردم‪ ،‬هیجانهای منای که صففففداشففففونو بلندکردم روری مورد مراقبت قرارگیرد که من بتوانم‬
‫سفازماندهی شیدا کنم و اینه ا را معتبر و ارزشفمند بدانم و به خارر همین در بسفیاری از مواقک کودکانی که‬
‫دلبسفته دوسفوگرا مقاوم هسفتند به حای اینکه کیایت ارضفا مهم باشفد سفرعت ارضفا برای اونها مهم اسفت‬
‫ترا ازدسفت دادن اون ایژه و ترا ازدسفتدادن نگاره دلبسفتگی انقدری شفدید اسفت که نمیتوانند منت ر‬
‫بمانند که برگردد بلکه به هرشففکلی شففده آن را فرامی خوانند برای اینکه به نیازشففان شاسفف‪ ،‬دهد حتی شففده‬
‫نصفن نیمه شاسف‪ ،‬داد یون واقعا نیازها را معتبر نمیکند و به اندازه کافی ارضفا بهوجودنمیآورد خنیی را‬
‫بهوجودمیآورد که شیوند می خورد با احسفاا نیاز و نیازهای دلبسفتگی‪ ،‬در سفبک اجتنابی توضفی دادهشفد‬
‫گریه متمرکز هسففتند به ن ام اکتشففافی اما بروز رفتارهای اکتشففافی با سففبک دلبسففتگی ایمن یک تااوت‬
‫اسففاسففی دارد وآن این اسففت که با لذت همراه نیسففت و حالت کنجکاوی ندارد حالت وسففواسففی شیدا میکند‬
‫یون احسفاا ارزشفمندی به آن متصفل نیسفت‪ .‬اینجا هم گریه تمرکز بر ن ام دلبسفتگی اسفت ولی ارضفا و‬
‫سفففازماندهیهایی که اتااق میافتد آنقدری نیسفففت که نیازهای دلبسفففتگی را برررن بکنند و هیجانها را‬
‫سفروسفامان دهد بخارر همین در سفبک دلبسفتگی اجتنابی و دوسفوگرا گریه راجکبه صفحبت میشفود که‬
‫یک ن ام خاموم میشففففه و آن یکی روم باقیمیماند و بیم فعال میشففففود ولی در همان بیم فعالی هم‬
‫مسفففاسلی اسفففت و مانک ازاین اسفففت که آن ن ام به اندازه کافی مورد مراقبت و توجه قراربگیرد اینجا هم‬
‫درباره این نیازهای دلبسفتگی گریه مواق و مادر باهم رابره زیادی دارند ولی ارضفاء به شفکلی نیسفت‬
‫که در سر دلبستگی ایمن اتااق اتااق میافتد‪.‬‬
‫مدلهای کاری دلبستگی ناایمن و دوسوگرا مقاوم‬
‫مدلهای کاری درونی آنها یه شففکلی اسففت؟ ‪ self‬برای این کودکان یه معنایی میشففود؟ آیا خوداحسففاا‬
‫ارزشففمندی میکند؟ بله خوداحسففاا ارزشففمندی می کند ولی این احسففاا ارزشففمندی وابسففته به حضففور‬
‫یکدیگری اسفت‪ ،‬این دیگری زمانی وجود دارد که من به عنوان یک ‪ self‬احسفاا ارزشفمندی خواهمداشفت‬
‫و بدون اون نه احسفاا ارزشفمندی و نه احسفاا انسفجام میکنم‪ .‬این دیگری زمانی که وجود دارد من به‬
‫عنوان یک ‪ self‬احسفاا ارزشفمندی خواهمکرد ولی بدون اون نه احسفاا ارزشفمندی و نه احسفاا انسفجام‬
‫و احساا ‪ self‬بودن نمیکنم‪ ،‬من به واسره آینهای که مدام منو نشان دهد به من احساا خو بودن میکنم‬
‫و احسففاا ارزشففمندی میکنم دقت کنیم که به دلیل نقصففانهای که در رابره وجود دارد من آن احسففاا‬
‫انسفجام و منسفجمبودن را نخواهمداشفت به واسفرهی که یکدیگری کنارمن باشفد و من هیجانها را بخواهم‬
‫تو رابره بروز دهم و توی اون فرد ببینیم و آن میل آینه اینها را به من نشفففان دهد و من احسفففاا میکنم‬
‫یک ‪ self‬باارزم هسفتم من به واسفره یک دیگری خودم را می شفناسفم در یک رابره امن من در ابتدا به‬
‫واسفره یک فرد دیگری این حا ‪ self‬بودن را خواهمداشفت و این هیجانها را خواهمشفناخت ولی آنقدری‬
‫شیمبینی شذیری و انقدر حسفاا و شاسفخگو و انقدر تکراری و هر تراکم تجربه میبت خواهمداشفت که اینها‬
‫را درونی میکنم و بفه واسففففرفه درونی کردنم دیگر نیفازی بفه دیگری نخواهم داشفففففت امفا وقتی من اون‬
‫شیمبینی شفذیری را در مراقبم نفدارم و اون نشفففففان دادن هفا را بفه شففففکفل تراکمی نفدارم همیشفففففه نیفاز دارم‬
‫یک دیگری کنارم باشففففه شا این ماهوم و معنای که ‪ self‬برای خودم قاسل خواهدشففففد این مدلهای کاری‬
‫درباره‪ self‬اینگونه خواهدکرد من با دیگری ارزشففففمنند میشففففوم من بدون یک دیگری احسففففاا ناکامی‬
‫احسفففففاا نفاامیفدی احسفففففاا اینکفه نمیتوانم از شا مفاجرا بربیفام تمفام تجربیفات تراکمی من و آن بیم‬
‫حمایتگریهایی که وجودداشفته این احسفاا را بهوجودمیآورد که من عاملیتی ندارم و احسفاا عاملبودن‬
‫نمی کنم کفه توی محیر تفاییر بفذارم بتونم ییزی را کنترل کنم ییزی برای من قفابفل کنترل نیسفففففت‪ ،‬دنیفایی‬
‫بود که من به واسفففره یسفففبیدن بهم نیازهامو برررن کردم و نتوانسفففتم اونو کنترل کنم به همین خارر‬
‫کودکانی که دلبسفففتگی دوسفففوگرا و مقاوم هسفففتند عموما وابسفففته هسفففتند و عموما احسفففاا کارآمدی یا‬
‫اعتمفادبه ناا به اندازه کافی خوبی ندارند‪ ،‬دیگران یرور یعنی مدلهای کاری درونی که درمورد دیگران‬
‫سففاختهمیشففود یگونه کار می کند دیگران یرور موجوداتی هسففتند؟ دیگران قابل اعتماد و شیمبینیشذیر‬
‫نیسفففتند و اگر آنها را رها بکنیم ممکن ازبین برود و ممکن رابره باهاشفففون قرک بشفففه و ممکن اسفففت که‬
‫درواقک وقتی به آنها نمییسفففبی آنها را نداشفففته باشفففی دقت کنیم آن نگار یا آن مراق اولیهای که باهام‬
‫ارتبار داشفتهباشفیم ما فرافکنی میکنیم روی همه آدمهایی که قراره باهاشفون ارتبار داشفتهباشفم‪ ،‬رابره بین‬
‫‪ self‬و ‪ other‬یرور برقرار میشود؟‬
‫یک ‪ self‬که انقدر نیازمند بودن با آدمهاسفت و آدمهای که قابل شیمبینی و اعتماد نیسفتند یرور بهم مرتبر‬
‫می شفففوند؟ با بروز هیجانات منای با نشفففاندادن ضفففعن توی فرد با نشفففاندادن اینکه یقدر نیازمنده که‬
‫دیگران را داشفتهباشفد شفاید مراجعینی را دیدهباشفیم که در نشفاندادن کارآمدیشفان حتی به شفکل هشفیار و‬
‫ناهشفیار دیار مسفسله هسفتند‪ .‬اسفتار گات‪ :‬من از مراجعینی شفنیدم که وقتی وارد یک محیر جدید میشفود‬
‫درباره ییزهایی که میداند از آدمها سفوال می کند‪ .‬برای اینکه نشفان دهد بهشفون نیازداره یون نیازمندی‬
‫است که آدمها را به هم متصل نگه میداره و بعد این حال بد درونی این هیجانهای منای درونی که عموما‬
‫نشفففاندهنده بهم ریختگی من اسفففت باعث می شفففود دیگران کنار من بمانند و من تمام مدت این هیجانهای‬
‫منای درونی را در رابرههایم می آورم که دیگران را به خودم متصفففل کنم ن ام دلبسفففتگی بیم از اندازه‬
‫روشفن‪ ،‬و نسفبت به اینکه دیگران بیم از اندازه از من فاصفله بگیرند بیم از اندازه حسفاا شفوم که مبادا‬
‫ترکم کنند نسففبت به نشففانههای رردشففدن حسففاا خواهمشففد و وقتی این نشففانهها وجود دارند میل همان‬
‫کودکی که دیار اضفررا جدایی اسفت وقتی که آن فرد نیسفت یا نشفانههایی اسفت که ممکن نباشفد خیلی‬
‫فاجعهبار می بینیم و نبودن آن آدم مسفففاوی اسفففت با نبودن من و من بدون اون احسفففاا ‪self‬بودن نمیکنم‪.‬‬
‫اون واکنمهای فاجعه بار ناشی از این است که ناشدیدخواهم شد‪ .‬اون اصرار بر نگه داشتن آدمها اون تعدد‬
‫روابری کفه ممکن برقرار کنم در بزرگسفففففالی برای اینکفه آدمهفا را کنفار خودم نگفه دارم بفه محن اینکفه‬
‫یک رابره ممکن تهدید و اضفففررا شفففود رابره دیگری را برقرار کنم و هیه رابرهای را کات و تمام‬
‫نکنم تمام این تالمهایی است که من به واسره خودبودن میکنم و به لحا روانشناختی بقا شیدا میکنم این‬
‫مفدلهفای کفاری درونی در دوران نوزادی و کودکی شففففکفل میگیرد ولی تمفام مفدت رفتفارهفای مفا را در‬
‫بزرگسففالی رفتارهای ما را تحت تاییر خودشففان قرار میدهد‪ ،‬این مدلهای کاری درونی میتوانند شایه و‬
‫اسفاا اختاللهای شفخصفیت میل اختالل شفخصفیت وابسفته باشفند‪ ،‬میتوانند درجاتی از اختالل شفخصفیت‬
‫مرزی را توضففففی دهند‪ .‬کودک وقتی که با مدلهای کاری درونی وارد دوران شیمدبسففففتانی میشففففود‪،‬‬
‫رفتارهایم براسففففاا مرزهای کاری درونی شففففکل میگیرد‪ ،‬یکی از مهمترین اتااقهایی که میافتد این‬
‫اسفففت که آن رفتارهای دلبسفففتگی بیم از اندازهای که اتااق می افتاد حاال در قال مشفففکالت جسفففمانی‪،‬‬
‫خوا ‪ ،‬خوراک خودم را نشفان می دهد‪ ،‬درواقک کودکانی که وابسفته دوسفوگرا مقاوم هسفتند همیشفه دیار‬
‫مشفکالتی هسفتند درونشفان غذاخوردنشفان دیار مسفسله اسفت‪ ،‬یا مشفکالت جسفمانی دارند این اتااقها که‬
‫برخی از آنها جز نشفانه های سفایکودوماتیک اسفت مادر یا مراق را کامال درگیر کودک نگه میدارد دقت‬
‫کنید که اگر رفتارهای دلبسفتگی در قال گریهکردن و یسفبیدن در دوران نوزادی و ‪ 2‬تا ‪ 3‬سفالگی ممکن‬
‫وجودداشفتهباشفد در دوران شیمدبسفتانی کمی نشفانهها مشفخصتر میشفوند اما ایری که توی رابره دارند‬
‫همان ایرقبلی اسففت و همان مکانیسففم و همان نقم و همان کنم را دارند به شففکلی که مادر را ‪ ingaje‬یا‬
‫درگیر کودک نگه می دارند و مادر مدام باید مراق باشففد که کودک دیار مسففسله خاصففی نشففوند‪ ،‬شا در‬
‫درجه اول در دوران شیمدبسففففتانی اتااقی که می افتد که باعث برقراری رابره بیشففففتر میشففففود‪ ،‬تن یم‬
‫هیجانی در گذشته وجودنداشت‪.‬‬
‫در دوران شیمدبسففففتانی در درجه اول اتااقی که میافتد‪ :‬بروز مشففففکالت شنهانیتری که باعث برقراری‬
‫رابره بیشففتری می شففود‪ ،‬تن یم هیجانی در گذشففته وجودنداشففته در حال حاضففر هم وجود نخواهد داشففت‪،‬‬
‫یکی از مشفکالتی که بیهها در دوران شیمدبسفتانی دارند تحریک شذیری بیم از اندازه اسفت به راحتی به‬
‫گریه میافتند و به راحتی عصفبانی و شرخاشفگر میشفوند‪ ،‬به راحتی میترسفند و رفتارهای بیم ازاندازه‬
‫دلبسففتگی را در برابر هرکسففی که باشففد مادر‪ ،‬مادربزرگ‪ ،‬سففوی مهر ممکن نشففان دهند و همینان در‬
‫جداشدن از مراقبین دیار مسسله هستند و حتی اگر جداشدن از مادر اتااق بیوفتد بالفاصله یک فرد دیگری‬
‫توی مهدکودک ممکن که به عنوان نگاره دلبسففتگی همان نقشففی را بازی کند که مادر بازی میکرد یعنی‬
‫بهم بیسفففبد و سفففعی کند بیم از اندازه ازم حمایت بگیره‪ ،‬شا دوران کودکی که این بیهها توم قرار‬
‫می گیرند دورانی اسفت که در امتداد دوران نوزادی اسفت یکی از موضفوعاتی که اینجا وجود داره اینه که‬
‫کودکان به دلیفل این که مراقبی را نداشفففففتن که این حالتهای درونی را به ذهن بیفاورد از آنهفا بازنمفایی و‬
‫نماد بسفازد در به اشفتراکگذاشفتن هیجانهای منایشفان به شفکل کالمی دیار مشفکل هسفتند وقتی که از این‬
‫حفالفتهفای درونی و هیجفانهفای منای بفه انفدازه کفافی نمفاد و بفازنمفایی نفدارنفد مجبور میشفففففونفد آنهفا را بفه‬
‫صفففورت جسفففمانی برونریزی کنند و یکی از ویژگیهای کودکان در شیمدبسفففتانی برونریزی بیم از‬
‫اندازه ترا‪ ،‬خشفم‪ ،‬و هرنوع احسففاا دیگری که درونشففان قرارگرفته من ور از برونریزی هیجانی این‬
‫اسفت که به جای اینکه از هیجان ها اسفتااده کند برای اینکه روابرشفان را شفکل دهند و با محیر سفازگاری‬
‫زیادی ایجاد کنند به شففکل تعدیلنشففدهای این کار را انجام میدهند وقتی میترسففند فرار میکنند‪ ،‬وقتی که‬
‫خشفمگین میشفوندوارد درگیری میشفوند‪ .‬میال ‪ :‬کودکانی که بترسفند به خارر این که مربی مهد با یکی از‬
‫بیفه هفا رفتفار نفامنفاسفففففبی انجفام داده و این ترا رابفه شففففکفل کالمی در اختیفار والفدینم قرار دهفد میتواند‬
‫حمایت والدین را داشفته باشفد ولی کودکان دوسفوگرا ممکن دیار دل درد شفوند دیار اضفررا جدایی شفوند‬
‫ولی درمورد آنیه درونشان اتااق میافتد ممکن با والدین به صورت کالمی وارد ارتبار نشوند‪ ،‬یون اون‬
‫والد و مراقبی که باید وجود می داشته که این ترا را بازنمایی نسازد و معتبرم کند و نشان دهد که ترا‬
‫یه کنشی را بازی می کند وجودنداشته‪ ،‬در شرایری که این اتااق افتاده احتماال مراق هم با کودک ترسیده‬
‫احتماال وقتی حالتهای هیجانی را به مراق نشففففان داده اسففففت به جایی که آنها تعدیلم بکند و ازم نماد‬
‫بسفازند و بازنمایم کنند و به من تحویل دهند تا آن را درونی کنم آنها خودشفان هم ترسفیدهاند خودشفان هم‬
‫عصففبانی شففدهاند و حالت ‪ mork‬که توی منتالیزیشففن راجبم صففحبت شففد آنقدری وجود ندارد که من به‬
‫واسففره آنها صففاح ذهن روانشففناختی مبتنی این حالت های جسففمانی شففوم به خارر این که اینها را ندارم‬
‫نیازمند دیگری ام به خارر اینه که باید یک آینده حتما همراه من باشففه من آن آینه درونی را و آن سففازمان‬
‫درونی را نسفاختم که حاال بتوانم ا زم اسفتااده بکنم‪ .‬به من ندادن که بسفازمم به خارر همین وقتی که من‬
‫ترسفیدم مادرم بیشفتر از من ترسفید وقتی من عصفبانی شفدم اون بیشفتر از من عصفبانی شفده یون اون هم به‬
‫درجاتی دیار مساسلی در شکلگیری هیجاناتم بوده‪.‬‬
‫یک اسفتراتژی اسفت که یکسفرم خشفم اسفت و یکسفرم ششفیمانی و حالت ندامت که به آن میگویند بنبسفت‬
‫شرخاشگری‪-‬ششیمانی‪.‬‬
‫فکر کنیم کودکی میخواهد یک اسفففبا بازی برام بخریم ولی شفففما بهم توضفففی میدهید که نمیتواند‬
‫بخرد یون یندتا دارد و اون شفروع میکند به قشفقرق راه انداختن که من میخواهمم باید بخریم و حتما‬
‫االن باید بگیریم و شففما شففروع می کنی به دادزدن سففرم که بسففه دیگه تمامم کن بعد از این یه اتااقی‬
‫میافتد؟ اون شفروع میکنه به م لومشفدن شفروع میکنه به بغنکردن و شفما یک احسفاا منای درونتون‬
‫به وجود میاد که نکنه بهم آسفففففی زدم نکنه اتااقی افتاده باشفففففه و به این فکر میکنی که حاال مگه شول‬
‫اسففففبا بازی یقدر اسففففت شففففاید بتونی برام بخری باید دقت کنیم که در هر الگو آنجایی که خشففففم و‬
‫شرخاشفففگری وجود دارد و آنجایی که ششفففیمانی وجود دارد شفففما درگیر آن سفففازمان درون روانی کودک‬
‫هسفتید در دوران بزرگسفالی اینگونه نشفان میدهد میال با کسفی در رابره عارای هسفتیم اون شفروع میکنه‬
‫به شفکایت از من که رفتار من آن را ناراحت کرده و من نباید اون کار خاص رو توی مهمانی میکردم و‬
‫شففما سففعی میکنید که آرامم بکنید و اون به شرخاشففگری ادامه میدهد و شففما را متهم میکند‪ .‬اتااقی که‬
‫می افتد این اسففت که زمانی که افراد به من نزدیم می شففوند سففاید هسففتند و من احسففاا خوبی درباره آنها‬
‫دارم زمانی که از من دور هسفتند سفیاه هسفتند و من احسفااهای منای درباره آنها دارم و این دنیای سفاید و‬
‫سفیاه راا نتوانسفتم روری باهم ترکی کنم که در یک دنیای خاکسفتری آرامم داشفتهباشفم وقتی که آدمها به‬
‫من نزدیک هسفففتند همانرور که آنها را سفففاید میبینم خودم را هم سفففاید میبینم و هروقت که از من دور‬
‫می شفوند خودم را نخواسفتنی و دوسفت نداشفتنی و سفیاه می بینم و همانرور که دنیای دیگران را سفاید و سفیاه‬
‫میبینم و دوباره می کنم‪ ،‬خودم و سلن خودم و هویت خودم را به همین شکل ساید و سیاه خواهمدید‪.‬‬
‫در شفرایری که دوباره سفازی در ارتبارات وجود دارد حتما آشفاتگیهای ارتباری هم وجود دارد یون ما‬
‫می دانیم که روابر نزدیک و صففمیمی و دلبسففتگی محور مسففتلزم شذیرفتن نزدیکشففدن و دورشففدن اسففت‪.‬‬
‫عشق و خشم است‪ ،‬فاصلهگرفتن و نزدیکشدن به یک فرد است‪.‬‬
‫شا در دنیای بزرگسففالی اتااقی که میافتد روابر آشففاته اسففت علیرغم اینکه من به عنوان یک دوسففوگرا‬
‫مقاوم فردی هستم که خیلی علالقه دارم که روابر برقرار کنم‪.‬‬
‫یک نکته دیگر درباره اینکه کلمه مقاوم دقت کنیم یرا به آن ما میگوییم مقاوم؟‬
‫به خارر اینکه حتی اگر یک فردی در رابره با اینها باشفد و یک فردی باشفد که بخواهد اینها را آرام بکند‬
‫اینها در آرامم گرفتن دیار مسسله هستند‪.‬‬
‫یادمان اسففففت در موقعیت ناآشففففنا و غریبه یه اتااقی افتاد؟ وقتی مادر تالم میکرد کودک را آرام بکند‬
‫کودک مقاومت میکرد یون میترسفید اگر به بازی بازمیگردد یون اگر آرام شفود مجبور شفود به بازی‬
‫بازگردد و مادر را دیگر نداشففتهباشففد اینجا هم بزرگسففاالن فکر میکنند که اگر هیجانهای منای خاموم‬
‫شففود دیگر آن افراد باهاشففون در رابره نخواهند بود به خارر همین در دوران بزرگسففالی به این سففبک‬
‫می گویند دلبسفتگی دل مشفغول‪ ،‬دل مشفغول به روابر و احسفاا ارزشفمندی‪ ،‬دل مشفغول به دوسفتداشفتننی‬
‫بودن‪.‬‬
‫تمام این مدت این فرد فکر می کند که آیا برای دیگران انقدری ارزشفمند اسفت که باهام در رابره باشفند‪.‬‬
‫آیا برای دیگران دوسفت داشفتنی اسفت؟ آیا روابر شفکل مناسفبی دارند؟ آیا دیگران با او توی رابره هسفتند؟‬
‫و تمام این دل مشففغولیها مانک از این میشففود که به خودمختاری و رفتارهای اکتشففافی فکرکنند در تمام‬
‫دوراهیهایی که باید با یک کسففی ارتبار داشففته باشففند یا یک راهی را ری کنند یا یک تصففمیمی را برای‬
‫خودشان بگیرند ماندن در روابر را ممکن ترجی دهند‪.‬‬
‫دلبستگی ناایمن و دوسوگرا در زمان ازدوام و وقتی که دارای کوک میشوند‪.‬‬
‫برای این افراد ازدوام کردن یعنی راهی برای داشففففتن یک نار به صففففورت تمام و کمال وقتی به روابر‬
‫گذشفففته نگاه میکنند که هیه وقت اونقدری که اینها می خواسفففتند ارضفففاکننده نبوده به ازدوام به عنوان‬
‫راهی نگاه میکنند که ممکن کامال راضیم کند و ما میدانیم که این اتااق نمیافتد‪.‬‬
‫یون فردی که در مقابل این فرد قرار می گیرد ممکن اسفت حتی درصفورت داشفتن سفبک دلبسفتگی ایمن‬
‫درجاتی از خودمختاری‪ ،‬اسففتقالل‪ ،‬فاصففلهگرفتن را بخواهد داشففته باشففد و تمام اینها برای این فرد ممکن‬
‫تهدیدکننده باشفد جدایی در رفتار فکر عالیق هرییز که ممکن وجودداشفتهباشفد معنیام این اسفت که این‬
‫فرد نمی تواند تحمل کند در روابر نزدیک نه میخوام فاصففله بگیرم نه میخواهم فاصففله بگیری نه میخواهم‬
‫این زندگی بهم شیوسففته تنیده که قبال تجربه ام کردم ادامه شیداکند با افراد دیگر البته زندگی در هم تنیدهای‬
‫که درجاتی از ناراحتی دارد یون بهنجار نی سفت یون عشفق و خشفم باهم جریان ندارد و به دلیل اینکه این‬
‫سفلن انسفجام الزم را ندارد این سفلن نمی تواند عالیق‪ ،‬نیازها و امیال خودم را به ذهن آورد‪ ،‬در روابر‬
‫نزدیک بالفاصفله امیال و انگیزهها و عالیق یک فرد دیگر را درونی میکند و مال خودم میکند و سفعی‬
‫می کنفد کفه آنهفا را دنبفال کنفد یعنی اگر همسفففففر یفک نار در رابرفهای عفارای این را میبینفد کفه بفایفد درا‬
‫بخواند و آن را دنبال کند بالفاصله این فرد هم همان روند را ممکن است بشذیرد‪.‬‬
‫درونیکردن آن ییزی کفه من فکر میکنم این رابرفه را حا میکنفد و برعکا اگر تصفففففمیم بگیرد کفه‬
‫کفاری را شفففففروع بکنفد ممکن درا خوانفدن را رهفا بکنفد وقتی کفه مفا این حفالفتهفای ذهنی را بفه ذهن‬
‫نمیآوریم مجبوریم حالت های ذهنی کا دیگر را مال خود بکنیم و درنهفایت زمانی که این رفتفار و روابر‬
‫ممکن آنقدری ارضاکننده نباشد‪.‬‬
‫فرزندآوری ممکن یک راه باشد برای این فرد‬
‫به اندازه کافی شفرایر را درن ر نمیگیرید انقدری که من عصفبانی میشفوم و داد میزنم و خشفم را نشفان‬
‫میدهم که اصفال همینه که هسفت بعد یه اتااقی میافتد؟ اون آرام میشفود سفاکت میشفه بغن میکند به شفما‬
‫میگه که اصففففال لیاقت این رابره را ندارد و همم داره اذیت میکنه و رابره را خرا میکند و من فکر‬
‫میکنم که این هم اون ییزی نیسففت که میخواسففتم من نمی خواسففتم این احسففاا را ایجاد بکنم وو شففروع‬
‫میکنم به توضی دادن راجک بهم که نه اینرور نیست اونقدرها مسسله بزرگ نیست بیایین به این دقت کنیم‬
‫که یرور در هر دو حالت من درگیر اون رابره هسفففت م این یک اسفففتراتژی که به واسفففره آن شفففما مدام‬
‫درگیر رابره باقی میمانید و مدام حا فرسودگی و خستگی میکنید‪.‬‬
‫اگر بشفه با خشفم و شرخاشفگری این نیاز برررن میشفه اگر نشفه با ندامت و ششفیمانی و نشفاندادن این که‬
‫من دارم قربانی میشفوم نیازها برررن میشفود اینها همان اسفتراتژیهایی اسفت که در دوران نوزادی و‬
‫کودکی کفارکردن یون مراقبین بفه اینهفا شفاسففففف‪ ،‬می دهنفد مفا هم بفه عنوان آدم بزرگسفففففال ممکن کفه بفه این‬
‫موقعیتها شاسف‪ ،‬می دهند ما هم به عنوان آدم بزرگسفال ممکن که به این موقعیتها شاسف‪ ،‬دهیم یون تحمل‬
‫احسفاا شفرم و گناه از آن ررن در معرن شرخاشفگری قرارگرفتن تمام اینها احسفااهای منای در ما‬
‫ایجاد میکند اینها بنبسففتهایی اسففت که به شففکل بنبسففتهای ارتباری خودشففان را نشففان میدهند و در‬
‫بلندمدتت به روابر آسی میرسانند‪.‬‬
‫دوران مدرسه‬
‫بیههایی که این ویژگی وارد مدرسففه میشففوند یه مشففکالتی ممکن داشففتهباشففند؟ یکی از ویژگیهایی که‬
‫این بیه ها دارند این اسففت که توی مدرسففه روابرشففان با دیگران دیار مسففسله اسففت‪ ،‬مهمترین مسففسله این‬
‫افراد ارتبار داشففتن یک فرد کنار خودشففان اسففت و یکی از ضففعنهایی که دارند نگهداشففتن آدمها کنار‬
‫خودشفان اسفت‪ ،‬یکی از علتهایی که باعث می شفود توی مدرسفه دیار مشفکل باشفند احسفاا مالکیت در‬
‫روابر اسففت این افراد در شذیرم اینکه کسففی که باهاشففون دوسففت اسففت میتواند با کا دیگر هم دوسففت‬
‫باشفد دیار مسفسله اسفت دقت کنیم که دوسفتبودن با یک نار دیگر به معنای فاصفلهگرفتن از من اسفت شا‬
‫اگر یک فردی می خواهد با من در رابره باشففد باید تمامم در رابره با من باشففد و این شایه حسففادت در‬
‫بزرگسفففالی اسفففت جایی که من نمی توانم بشذیرم که بخشفففی از اون فرد بخشفففیم با من نباشفففد برای من‬
‫تهدیدآمیز اسفففت احسفففاا مالکیت و احسفففاا حسفففادت شفففدید در روابر قوی مدرسفففه وجود دارد وو در‬
‫بزرگسالی هم گسترم شیدا خواهد کرد جایی که من در شذیرم این که من و دیگران به این شکل میتوانیم‬
‫در ارتبار باشیم با همدیگر دیار مسسله هستم‪.‬‬
‫معموال توجه و تمرکز ممکن دیار مشکالتی باشه به همین دلیل دل مشغولی به اینکه روابر یرور هستند‬
‫یکی از سففوالهایی که توی مدرسففه از خودشففان می شرسففند این اسففت که کی با کی دوسففت اسففت و این‬
‫موضفففوع برای آنها مهم اسفففت و در دوران بزرگسفففالی هم ادامه شیدا میکند این حالتهای روانشفففناختی‬
‫هیجانهای تن یم نشده باعث می شود که توجه و تمرکز و کارکردهای شناختی هم به خوبی انجام نشوند به‬
‫قول سفیگل مسفاوی مغزی که ورودی آتیم اسفت خو یاد نمیگیرد مغزی که به لحا هیجانی سفروسفامان‬
‫ندارد به لحا شفففناختی هم یندان موفق عمل نخواهد کرد درحالیکه ممکن اسفففت توی مدرسفففه معلمینی‬
‫وجود داشففتهباشففند که نگاره ها و افراد موا بت کننده خوبی باشففند به دلیل اینکه بیهها ممکن مدام بهشففان‬
‫بیسففبند و مدام ازشففون حمایت بخواهند و مدام بخواهند باهاشففون در رابره باشففند و یک معلم نتواند میل‬
‫مراق اولیه این کار را انجام دهد اون احسففاا رردشففدن اون مدلهای کاری درونی که سففاختهشففده مدام‬
‫تقویت می شففوند به خارر همین مدرسففه یک گذرگاه بود که به اسففاا آن‪ ،‬آن ناایمنیهای اولیه میتوانسففته‬
‫بهبود شیفدا کنفد و ایمنتر شفففففوند به دلیفل اینکفه مدل های کاری وسفففففر میفان و فقر تاییفدکننفده تجربیفات قبلی‬
‫می شفوند و ممکن اسفت درحالیکه با معلمی به اندازه کافی خو سفروکار داشفتهباشفیم نتوانیم این مدلهای‬
‫کاری را تغییر دهیم یون بعضففی از مواقک رفتارهایی که کودک انجام میدهد شففاید باعث شففود که معلم‬
‫شفففروع کند به ترک کردنم یون مجبور اسفففت از ‪ 25‬دانمآموز همزمان مراقبت کند و نمیتواند هم آن‬
‫توجه و هم آن حمایتی که آن کودک میخواهد را دراختیارم بگذارد‪.‬‬
‫درنوجوانی و بزرگسالی‬
‫دو مکانیزم دفاعی دوباره سففازی و همانندسففازی فرافکنانه شایه و اسففاا روابر و سففازمان شففخصففیت را‬
‫تشکیل میدهند‪ .‬یرور اتااق میافتد؟‬
‫نشفففناختن حالتهای ذهنی‪ -‬نداشفففتن نماد و بازنمایی از حاالت درونی‪ ،‬وجود یک فرد دیگر را ضفففروری‬
‫می کند که من به واسره اون این حاالت را درک بکنم شا من همواره فردی را میخواهم که این هیجانات‬
‫را بهم بدم و توی اون بهم نگاه کنم تا بتوانم بشفففناسفففمم من باید کاری کنم که یکدیگری حتما کنار من‬
‫باشفففه و بسفففیاری از رفتارها و اتااقهایی که در رول روز و زندگی روزمره من میافتد راهی برای این‬
‫اسفت که آن فرد و یا دیگری را کنار خود حا کنم و نگهدارم‪ .‬نکته دوم دوبارهسفازی اسفت زمانی که من‬
‫نتوانسفتم این خشفم و عشفق را و فاصفلهگرفتن آدمها را از خودم تحمل بکنم و آن را با نزدیکبودن ترکی‬
‫کنم‪.‬‬
‫به منزله این که کسففی که از گوشففت و شوسففت و خون خود آدم اسففت قابل اعتماد اسففت و وقتی این افراد‬
‫دارای فرزند میشفففوند آن مدلهای کاری درونی هنوز هسفففتند و میگویند من زمانی به عنوان یک مادر‬
‫احسفففففاا مفادر خوبی بودن می کنم کفه کودکم نخواهفد منو ترک کنفد و اگر بکنفد احسفففففاا میکنم کفه‬
‫دوسفت داشفتنی نیسفتم و مادرخوبی نیسفتم و به دنیای بیرون عالقه بیشفتری دارد تا دنیای ارتباری با من و‬
‫این یکی از همان تهدیدهاسففت و در عین حال به دلیل اضففررابی که دارم دوسففت دارم کودکم در کنار من‬
‫بمفانفد کفه مبفادا اتافاقی برام بیوفتفد و کنفار آنهفا من از تن یم هیجفانی خوبی برخوردار نبودم من بفه این کفه‬
‫برای کودکم بفارنمفایی و نمفاد بسفففففازم خودم این بفازنمفاییهفا را نفدارم و االن و یافه من این اسفففففت کفه این‬
‫بازنمایی ها و نمادها را برای یک کودک بسفففازم‪ .‬یقدر موفق خواهم بود؟ من این حالتهای درونی و این‬
‫تن یم هیجانی که در من وجود ندارد و به شیمبینیشذیری من آسففی میرسففاند یقدر میتوانم برای کودکم‬
‫شیمبینیشذیر باشم‪.‬‬
‫دقت کنیم یه اتااقی می افتد؟ من حاال که مسففسول مراقبت کردن از یک کودک هسففتم به دلیل اتااقهایی که‬
‫درگذشفته برای من افتاده از مولاههایی که الزم اسفت تا سفبک دلبسفتگی ایمن را در کودکم بهوجودبیاورم‬
‫برخوردار نیسففتم‪ .‬بزرگترین ترسففم این اسففت که کودکم مرا ترک کند درحالیکه باید اجازه دهم این اتااق‬
‫بیوفتفد و رفتفارهای اکتشفففففافی را در آن ببینم و معتبر کنم و بزارم که دور بشفففففه از من و وقتی اون دور‬
‫میشففود من نگران و مضففرر میشففوم و شیام های ناهشففیاری خواهم داد که رفتارهای اکتشففافی من را‬
‫می ترسففاند و کودکم هم رفتارهای اکتشففافی را خاموم خواهد کرد حاال وقتی کنار من قرارگرفته ولی من‬
‫بدتن یمی هیجانی دارم شیمبینی شذیریم برای او راحت نخواهد بود و اون شفروع میکند به وابسفتهشفدن به‬
‫من و شفروع میکند به نشفاندادن اضفررا جدایی از من و تمام اینها آن را در سفرحد این قرار میدهد که‬
‫سفبک دلبسفتگی ایمن مورد تهدید قرار بگیرد و در آینده مجموعهای از اتااقها که برای من افتاده با شفکل‬
‫و شمایل جدید برای او بیوفتد‪.‬‬
‫که به این می گوییم انتقال بین نسلی دلبستگی اگر ایمن باشد ایمن و اگر ناایمن باشد ناایمن‪.‬‬
‫اسفتاد در اختالل بین نسفلی کمی سفاده انگارانه توضفی داد گریه در بعضفی از مواقک سفبک دلبسفتگی ها‬
‫دقیقا منتقل میشفود‪ ،‬اما شژوهمها نشفاندهند که این روابر کمی شیییدهتر هسفتند و لزوما و همیشفه سفبک‬
‫دلبسفففتگی والدین شفففبیه کودک نیسفففت یون متغیر میانجی زیادی هسفففتند میل خلقوخوی کودک‪ ،‬سفففبک‬
‫دلبسفففتگی شدر و رابره کودک و شدر و هم رابره بعدی کودک مسفففسله شیییدهتر از آن اسفففت که سفففبک‬
‫دلبسففتگی فقر تحت تاییر یک سففبک باشففد گریه این واقعیت را نباید فراموم کنیم که سففبک دلبسففتگی‬
‫مراق اولیه عامل بسیار تاییرگذار است در شکلگیری سازمان روانی و اختالل شخصیت است‪.‬‬
‫استاد برای اینکه بتواند توضی دهد مواردی که شدید است را میگوید ولی ما میدانیم که اینها یک رین‬
‫هستند‪.‬‬
‫و شفاید بهتر باشفه که این سفبکها را به شفکلی که مقولهها در آن قرار میگیرند بهم نگاه کنیم به عنوان‬
‫یک رین و به جای اینکه به سفبک نگاه کنیم به راهبردها توجهکنیم به راهبردهای اجتنابی به راهبردهای‬
‫دوسفوگرا مقاوم یک فرد در مقابل بعضفی افراد و موقعیتها از یکسفری از راهبردها اسفتااده نمیکند و در‬
‫موقعیتهای مختلن از راهبردهای دیگر‪.‬‬
‫ما به عنوان انسان شیییدهتر رفتار میکنیم‪.‬‬
Download