Uploaded by hobbyz.insta

Words & Expressions

advertisement
‫حریف‪ ،‬مدیع‬
‫ییک از مدعیان این شغل‬
‫نادرست‪ ،‬غلط‪ ،‬اشتباه‬
‫كنجكاوی برانگي‬
‫(دقيقا) بررىس كردن‪ ،‬رسيدگ‬
‫كردن‪ ،‬سنجيدن‬
‫پشت کیس زدن(ایول)‬
‫(عاميانه) آزادى عمل‬
‫وصله ناجور ‪ -‬سوراخ‬
‫(توپ) مربیع تو سوراخ گرد‬
‫گي ی‬
‫‪to talk to someone for a‬‬
‫‪short time to find out‬‬
‫‪how they are or what‬‬
‫‪they think about‬‬
‫‪something:‬‬
‫‪contender‬‬
‫‪one of the contenders‬‬
‫‪for this job‬‬
‫‪erroneous‬‬
‫‪intriguing‬‬
‫‪vet‬‬
‫‪pat on the back‬‬
‫‪leeway‬‬
‫‪square peg in round‬‬
‫‪hole‬‬
‫‪touch base‬‬
‫‪I just wanted to quickly‬‬
‫‪touch base with you: did‬‬
‫فقط خواستم ببینم ایمییل از‬
‫‪you get an email from‬‬
‫ی‬
‫ی‬
‫گرفت؟‬
‫منیس من درباره جلسه‬
‫‪my secretary about the‬‬
‫?‪meeting‬‬
‫مشهود بودن‪ ،‬به نظر آمدن‪،‬‬
‫برداشت(استنباط) شدن‪،‬‬
‫ظاهرا بودن ‪،‬مالقات کردن‪،‬‬
‫اتفاقا ی‬
‫یافت‬
‫‪come across‬‬
‫(عامیانه) سخن و نوشته رسا‪،‬‬
‫آسان فهم‬
‫(به دلخواه کیس دیگر) حرف‬
‫زدن یا عمل کردن‬
‫ی‬
‫(معاشت)‬
‫نشست و برخاست‬
‫‪mingle‬‬
‫کردن‪ ،‬پلکیدن‪ ،‬پریدن‬
‫‪Protect staff from‬‬
‫گوپ‪،‬‬
‫از کارمندان در برابر زور ی‬
‫‪bullying or harassment‬‬
‫قلدری یا آزار محافظت کنید‬
‫‪Protect staff from‬‬
‫از کارکنان در برابر تبعیض‬
‫‪discrimination‬‬
‫محافظت کنید‬
‫الزم است‪ ،‬مناسب است‪،‬‬
‫‪be in order‬‬
‫شاوار است‪ ،‬جا دارد‬
‫‪Now that you're a‬‬
‫حاال که فارغ التحصیل شده‬
‫‪college graduate، I think‬‬
‫ای‪ ،‬اقتضا میکند جا دارد که به‬
‫‪congratulations are in‬‬
‫تو رتيیک بگوییم‬
‫‪order.‬‬
‫ظاهرا اقتضا میکرد (جا داشت‪،‬‬
‫مناسب بود) که سخياپ‬
‫میکردم‪ ،‬اما مطمت نبودم که‬
‫یچ باید بگم‬
‫یه چشمتون به ‪ ...‬باشه‬
‫جلوی خود را ی‬
‫گرفت‬
‫ی‬
‫داشت (بیش از‬
‫کارهای زیادی‬
‫حدی که بتونیم بهش رسیدگ‬
‫کنیم)‬
‫جوپ‪ ،‬خرده‬
‫نکوهش‪ ،‬عیب ی‬
‫گيی‪ ،‬انتقاد (کردن)‬
‫احساس تعلق کردن‬
‫ناخوشایند‪ ،‬دشوار‬
‫انتقاد شدید از کیس کردن یا با‬
‫عصبانیت با او حرف زدن‬
‫ی‬
‫گذاشت‪ ،‬اذیت کردن‬
‫ش به ش‬
‫ی‬
‫(بیشي با ‪ )to‬نیاز دیگران را‬
‫برآوردن‪ ،‬ارضا کردن‬
‫خشمگت‪ ،‬برآشفته‬
‫(رسم یا مد یا سبک یا رفتار و‬
‫غيه که برای مدت کوتایه‬
‫متداول یمشود) رسم زودگذر‪،‬‬
‫مد زودگذر‪ ،‬مد روز‪ ،‬ناپا‪ ،‬باب‬
‫عاقالنه‪ ،‬معقول‪ ،‬خردمند‪،‬‬
‫ی‬
‫منطق‪ ،‬خردمندانه‪ ،‬با شعور‪،‬‬
‫فهمیده‬
‫میتونم یبيسم گ تماس گرفته؟‬
‫مزاحمتون که نیستم؟‬
‫دانش آموزان را فرستادم برن‬
‫یه ی‬
‫اسي ی‬
‫احت بکت‬
‫درخور‪ ،‬شایسته‪ ،‬مناسب‬
‫کفش کار‬
‫به دست آمده‪ ،‬حاصل‬
‫شده(حاصله)‪ ،‬انباشته شده‪،‬‬
‫تجمیع شده‪ ،‬تعلق‬
‫گرفته(متعلقه)‬
‫خواستههای کارگران و‬
‫کارفرمایان بسیار متفاوت بود‬
‫‪A speech seemed to be‬‬
‫‪in order، but I wasn't‬‬
‫)‪sure what I should say.‬‬
‫‪keep an eye out for...‬‬
‫‪Tear sb away‬‬
‫‪be snowed under (snow‬‬
‫)‪with‬‬
‫‪knocking، disparaging‬‬
‫‪fit in‬‬
‫‪bitching‬‬
‫‪roast‬‬
‫‪tease sb‬‬
‫‪cater‬‬
‫‪furious‬‬
‫‪fad‬‬
‫‪sensible‬‬
‫‪May I ask whose calling‬‬
‫?‪please‬‬
‫‪I am not interrupting‬‬
‫?‪anything، am I‬‬
‫‪I've got the students on‬‬
‫‪a coffee break at the‬‬
‫‪moment‬‬
‫‪decent‬‬
‫‪heavy-duty shoes‬‬
‫‪accrued‬‬
‫‪the demands of labor‬‬
‫‪and management were‬‬
‫‪very different، but they‬‬
‫ویل باالخره با هم به توافق‬
‫رسیدند‪.‬‬
‫هوای لندن حدوسیط است‬
‫بت باران و مه‪.‬‬
‫مصالحه کردن‪( ،‬با‬
‫ی‬
‫کدخدامنیس) با هم سازگار‬
‫شدن‪ ،‬میانگيی کردن‪ ،‬توافق‬
‫کردن‪ ،‬مدارا کردن‪ ،‬به راه حل‬
‫مرض الطرفت رسیدن‪ ،‬کنار‬
‫آمدن‪ ،‬سازش کردن‬
‫در معرض سوظن (یا بدنایم یا‬
‫تردید و غيه) قرار دادن‪ ،‬لطمه‬
‫زدن‪ ،‬ی‬
‫(شف و آبروی خود را)‬
‫ی‬
‫انداخت‪( ،‬در مورد‬
‫به خطر‬
‫مرام و مذهب خود) ضعف‬
‫نشان دادن‪ ،‬عدول کردن‬
‫زن و شوهر در مورد خرید‬
‫فرش یا اتومبیل با هم توافق‬
‫کردند‪.‬‬
‫ی‬
‫دخي یمدانست که پذیرش‬
‫دعوت آن دو مرد شهرت او را‬
‫به خطر خواهد انداخت‪.‬‬
‫به توافق رسیدن‪ ،‬مصالحه‬
‫کردن‬
‫مصالحه کردن‪،‬‬
‫(درخواستههای خود) تخفیف‬
‫دادن‬
‫جوپ بزنیم‬
‫بیا یه آب ی‬
‫تعصب‪ ،‬کوته فکری‬
‫فروپاشیدن‪ ،‬از هم پاشیدن‪،‬‬
‫ی‬
‫متالىس‬
‫تکهتکه شدن یا کردن‪،‬‬
‫کردن یا شدن‪ ،‬داغان کردن یا‬
‫ی‬
‫وارفت‬
‫شدن‪،‬‬
‫هواپیما بر زمت خورد و کامال‬
‫ی‬
‫متالىس شد‪.‬‬
‫‪finally arrived at a‬‬
‫‪compromise‬‬
‫‪the London weather is a‬‬
‫‪compromise between‬‬
‫‪rain and fog‬‬
‫‪compromise‬‬
‫‪the married couple‬‬
‫‪compromised on‬‬
‫‪whether to buy a rug or‬‬
‫‪a car‬‬
‫‪the girl knew that‬‬
‫‪accepting those two‬‬
‫‪men's invitation would‬‬
‫‪compromise her‬‬
‫‪reputation‬‬
‫‪* arrive at a‬‬
‫‪compromise‬‬
‫‪* make a compromise‬‬
‫‪drop off for a bear‬‬
‫‪bigotry‬‬
‫‪crumble: disintegrate‬‬
‫‪the airplane crashed‬‬
‫‪and disintegrated‬‬
‫‪completely‬‬
‫با پیدایش ملیتگر یاپ‪،‬‬
‫امياطوریهای استعماری از‬
‫ی‬
‫هم پاشیده شدند‪.‬‬
‫ساختمان شعلهور ناگهان فرو‬
‫ریخت‪.‬‬
‫(در اثر فساد رادیواکتیو و یا‬
‫واکنش اتیم) واپارچه شدن‪،‬‬
‫فروپاشیدن‪ ،‬واپاشیدن‬
‫فروپاىس‪ ،‬ی‬
‫ی‬
‫تالىس‪ ،‬واپارچیک‪،‬‬
‫ی‬
‫واپاىس‬
‫از هم پاشیدگ شخصیت‬
‫‪with the rise of‬‬
‫‪nationalism، colonial‬‬
‫‪empires disintegrated‬‬
‫‪the flaming building‬‬
‫‪suddenly disintegrated‬‬
‫‪disintegration‬‬
‫‪disintegration of‬‬
‫‪personality‬‬
‫از چشم افتادگ‪ ،‬مغضوبیت‪،‬‬
‫مورد کم لطق قرار ی‬
‫گرفت‪،‬‬
‫رپمهری‬
‫رسواپ‪ ،‬آبروریزی‪ ،‬روسیایه‪،‬‬
‫ی‬
‫ننگ‪ ،‬بدنایم‬
‫مایهی ننگ‪ ،‬مایهی بدنایم‪،‬‬
‫چي رسواکننده‬
‫‪disgrace‬‬
‫رسوا کردن‪ ،‬روسیاه کردن‪،‬‬
‫ننگت کردن‪ ،‬بدنام کردن‬
‫مورد رپمهری قرار دادن‪،‬‬
‫رپمهری کردن‪ ،‬مغضوب کردن‪،‬‬
‫ی‬
‫ساخت‪ ،‬از چشم‬
‫دون‬
‫ی‬
‫انداخت‪ ،‬مورد قهر شدن‪ ،‬فرو‬
‫ارج کردن‬
‫‪a courtier in disgrace‬‬
‫درباری مورد غضب‬
‫کشمکش طالق آنها منجر به ‪their divorce fight ended‬‬
‫آبروریزی برای همه شد‪.‬‬
‫‪in disgrace for all‬‬
‫‪You are a disgrace to the‬‬
‫ی‬
‫تو مایهی ننگ ی‬
‫هست!‬
‫بشیت‬
‫!‪human race‬‬
‫‪the softness of your skin‬‬
‫گليگهای‬
‫لطافت پوست تو ر‬
‫‪disgraces the petals of‬‬
‫گل شخ را یشمگت یمکند‪.‬‬
‫‪the rose‬‬
‫‪his behavior disgraced‬‬
‫رفتار او خانوادهاش را بدنام‬
‫کرد‪.‬‬
‫‪his family‬‬
‫از چشم افتادن‪ ،‬مغضوب‬
‫‪* be in disgrace with‬‬
‫بودن‪ ،‬مورد رپمهری بودن‪،‬‬
‫روسیاه بودن‬
‫‪he was in disgrace both‬‬
‫او از چشم والدین و‬
‫‪with his parents and‬‬
‫معلمهایش افتاده بود‪.‬‬
‫‪with his teachers‬‬
‫(شکسپي) هنگایم که در نظر‬
‫مردمان و شنوشت روسیاه‬
‫باشم ‪...‬‬
‫(معموال در مورد قتلهای‬
‫ی‬
‫کشت‪ ،‬به قتل‬
‫سیاىس)‬
‫رساندن‪ ،‬ترور کردن‬
‫هتک آبرو کردن‪ ،‬آبرو ریزی‬
‫کردن‪ ،‬تهمت زدن‬
‫مردی که نارصالدین شاه را به‬
‫قتل رساند‬
‫شخصیت ی‬
‫کیس‪ ،‬بدنام سازی‬
‫کشک‬
‫بوک چوی ‪ ،‬پاک چوی یا پوک‬
‫چوی نویع کلم چیت است‪.‬‬
‫انواع ‪ Chinensis‬به صورت‬
‫ش در نیم آیند و در عوض‬
‫سي با ته‬
‫دارای تیغه های برگ ر‬
‫پیازهای روشن تر هستند و‬
‫خوشه ای را شکل میدهد که‬
‫سيی های خردل‬
‫تدایع کننده ر‬
‫است‪.‬‬
‫پیاز گل‬
‫لک‪ ،‬لکه‪ ،‬خجک‪ ،‬پیسه‪ ،‬سایه‬
‫روشن‪ ،‬داغ‬
‫● (تاس تخته نرد یا ورق بازی‬
‫و غيه) خال‪ ،‬نقطه‪ ،‬خط و‬
‫خال‬
‫● ورق بازی‪ ،‬کارت‬
‫● نقص‪ ،‬عیب‪ ،‬خدشه‪ ،‬ننگ‬
‫● جا‪ ،‬محل‪ ،‬نقطه‪ ،‬موضع‪،‬‬
‫گله‬
‫● (انگلیس ‪ -‬عامیانه) کیم‪،‬‬
‫قدری‪ ،‬یک ذره‬
‫● (عامیانه) شغل‪ ،‬مقام‪ ،‬کار‪،‬‬
‫پست اداری‬
‫● آگیه کوتاه‪ ،‬اعالن کوچک‬
‫● ناقص کردن‪ ،‬معیوب کردن‬
‫● (در محل بخصوص) قرار‬
‫دادن‪ ،‬جایگزین کردن‪ ،‬مستقر‬
‫کردن‬
‫● تبخال‪ ،‬جوش‪ ،‬دانه‬
‫‪when in disgrace with‬‬
‫‪fortune and men's‬‬
‫‪eyes...‬‬
‫‪assassinate‬‬
‫‪the man who‬‬
‫‪assassinated Nasseredin‬‬
‫‪Shah‬‬
‫‪character assassination‬‬
‫‪curd‬‬
‫‪bok choy‬‬
‫‪bulb‬‬
‫‪Spot‬‬
‫● (آمریکا ‪ -‬خودماپ) اسکناس‬
‫شوپ و غيه)‬
‫● (خشک ی‬
‫لکهگيی کردن‪ ،‬زدودن‬
‫● (آمریکا ‪ -‬خودماپ) رجوع‬
‫شود به‪nightclub :‬‬
‫● (کیس را پس از جستجو)‬
‫ی‬
‫شناخت‬
‫دیدن‪،‬‬
‫● (آماج یا محل دشمن و غيه)‬
‫معلوم کردن‪ ،‬تعیت کردن‪،‬‬
‫هدفگيی کردن‪ ،‬تنظیم تي‬
‫یاپ کردن‬
‫کردن‪ ،‬مسافت ر‬
‫● (بازی یا مسابقه و غيه)‬
‫فرجه دادن‪ ،‬آوانس دادن‬
‫● نقطه دار شدن‪ ،‬خال دار‬
‫شدن‪ ،‬لک افتادن‬
‫ی‬
‫انداخت‪ ،‬چرکت کردن‪،‬‬
‫● لک‬
‫لک دار کردن‬
‫● دیده باپ کردن‪ ،‬دیده وری‬
‫کردن‪ ،‬تجسس کردن (رجوع‬
‫یاپ‬
‫شود به‪spotter :‬آماج ر‬
‫کردن)‬
‫● آماده‪ ،‬حارص (برای تحویل و‬
‫غيه)‪ ،‬نقد‬
‫● چیک‪ ،‬هللا ی‬
‫بخت‪ ،‬رپ نقشه‪،‬‬
‫ششی‪ ،‬تک و توک‪ ،‬جسته و‬
‫گریخته‬
‫● (رادیو یا تلویزیون و غيه) در‬
‫وسط برنامه‪ ،‬میان برنامه‪،‬‬
‫میان برنامهای‬
‫● (زمان گذشته) خالدار‪ ،‬خال‬
‫مخایل‪ ،‬خط و خالدار‪ ،‬ابلق‬
‫● در محل‪ ،‬درجا‬
‫چرپ بر کراوات من‬
‫لکهی ر‬
‫مي‬
‫(سعدی) هر پیسه گمان ر‬
‫نهایل‪...‬‬
‫روميی خییل لک داشت‪.‬‬
‫هاپ که نقطههای آن رنگ‬
‫تاس ی‬
‫رفته است‬
‫خط و خال یوزپلنگ‬
‫پارچهی ابریشم سیاه با‬
‫خالهای سفید‬
‫‪a grease spot on my tie‬‬
‫‪do not think that every‬‬
‫‪spot is a sapling ...‬‬
‫‪the tablecloth had many‬‬
‫‪spots‬‬
‫‪dice with discolored‬‬
‫‪spots‬‬
‫‪a leopard's spots‬‬
‫‪black silk with white‬‬
‫‪spots‬‬
‫ورق ده پیک‬
‫شهرت او ی‬
‫کميین نقص را‬
‫ندارد‪.‬‬
‫یک جای خوب برای ماهیگيی‬
‫● (جانورشناىس) خال مایه‬
‫(بویم غرب اقیانوساطلس)‬
‫کیم چای‬
‫قدری ی‬
‫اسياحت‬
‫باالترین مقام در یشکت ما‬
‫شغیل به عنوان ی‬
‫منیس‬
‫اسکناس دیه (ده دالری)‬
‫خون برفها را لک کرده بود‪.‬‬
‫گل شلوارش را لک انداخته‬
‫بود‪.‬‬
‫در تمام دربها نگهبان مستقر‬
‫کردن‬
‫این محلول همهی لکهها را‬
‫خواهد برد‪.‬‬
‫کاراگاه او را در میان جمعیت‬
‫شناخت‪.‬‬
‫پنج امتیاز به حریف فرجه‬
‫دادن‬
‫پارچهای که در باران لک‬
‫یمشود‬
‫پول نقد‪ ،‬پول آماده‬
‫گندم آماده(ی تحویل)‬
‫آزمایش بدون نقشه‬
‫یاپ ششی‬
‫زمینه ر‬
‫آگیه میان برنامه‬
‫جغد خالدار‬
‫ی‬
‫کنيل ترافیک در محل‬
‫(عامیانه) به رئوس مطالب‬
‫ی‬
‫پرداخت‪ ،‬مطالب عمده را مورد‬
‫بحث قرار دادن‬
‫ميم یا‬
‫(عامیانه) نیاز ر‬
‫خواستهی شدیدی را اقناع‬
‫‪the ten spot of spades‬‬
‫‪his reputation is without‬‬
‫‪the slightest spot‬‬
‫‪a good fishing spot‬‬
‫‪in various strategic‬‬
‫‪spots‬‬
‫ ‪Leiostomus xanthurus‬‬‫‪a spot of tea‬‬
‫‪a spot of rest‬‬
‫‪the top spot in our‬‬
‫‪company‬‬
‫‪a spot as a secretary‬‬
‫‪a ten spot‬‬
‫‪blood had spotted the‬‬
‫‪snow‬‬
‫‪his pants were spotted‬‬
‫‪with mud‬‬
‫‪to spot guards at every‬‬
‫‪door‬‬
‫‪this liquid will spot out‬‬
‫‪all of the stains‬‬
‫‪the detective spotted‬‬
‫‪him in the crowd‬‬
‫‪to spot an opponent five‬‬
‫‪points‬‬
‫‪cloth that spots in rain‬‬
‫‪spot cash‬‬
‫‪spot wheat‬‬
‫‪a spot test‬‬
‫‪a spot survey‬‬
‫‪a spot advertisement‬‬
‫‪a spotted owl‬‬
‫‪spot control of traffic‬‬
‫‪* hit the high spots‬‬
‫‪* hit the spot‬‬
‫کردن‪ ،‬برآوردن‪ ،‬به هدف‬
‫خوردن‬
‫(خودماپ) در وضع بد‪ ،‬در‬
‫مضیقه‪ ،‬گرفتار‬
‫‪ -1‬در محل ذکر شده ‪ -2‬فورا‪،‬‬
‫رپدرنگ ‪( -3‬خودماپ) گرفتار‪،‬‬
‫در وضع بد‪ ،‬تحت فشار ‪-4‬‬
‫(خودماپ) در خطر‪ ،‬در خطر‬
‫مرگ‬
‫دسته‪ ،‬رده‪ ،‬سطح‬
‫سلب کردن‪ ،‬محروم کردن‪،‬‬
‫برهنه کردن‬
‫ی‬
‫انداخت‪ ،‬در معرض‬
‫به خطر‬
‫خطر قرار دادن‪ ،‬لطمه زدن‪،‬‬
‫عدول کردن‬
‫به توافق رسيدن‪ ،‬مصالحه‬
‫كردن‬
‫یوزر پسورد‪ ،‬مدارك (دال بر‬
‫تحصيالت يا صالحيت و‬
‫غيه)‪ ،‬استوار نامه‪ ،‬صالحيت‪،‬‬
‫تاییدیه‬
‫انجام پذير‪ ،‬كردپ‬
‫شدپ‪ ،‬عمیل‪ ،‬قابل اعمال‬
‫(با دقت) بازبيت كردن‪،‬‬
‫بازسنج كردن‪ ،‬موشكاف كردن‬
‫ر‬
‫یشح(توضیح‪ ،‬گزارش‪ ،‬ادعا)‬
‫اولیه‬
‫گنجاندن‪ ،‬لحاظ کردن‬
‫شیوه های کاری پایدار زیست‬
‫محییط را اجرا و نظارت کنید‬
‫الزامات سازماپ برای حفاظت‬
‫و استفاده از مالکیت معنوی را‬
‫رعایت کنید‬
‫تعامل‬
‫وقت را به بطالت گذراندن‪،‬‬
‫معطل(فس فس) کردن‬
‫شمشي‪ ،‬تیغ‬
‫‪* in a (bad) spot‬‬
‫‪* on the spot‬‬
‫‪tier‬‬
‫‪devast‬‬
‫‪compromise‬‬
‫‪arrive at a compromise،‬‬
‫‪make a compromise‬‬
‫‪credential‬‬
‫‪workable‬‬
‫‪dissect‬‬
‫‪opening statement‬‬
‫‪Incorporate‬‬
‫‪Implement and monitor‬‬
‫‪environmentally‬‬
‫‪sustainable work‬‬
‫‪practices‬‬
‫‪Comply with‬‬
‫‪organisational‬‬
‫‪requirements for‬‬
‫‪protection and use of‬‬
‫‪intellectual property‬‬
‫‪engagement‬‬
‫‪hang around‬‬
‫‪sword‬‬
‫● (مجازی) قدرت‪ ،‬زور‪ ،‬ارتش‪،‬‬
‫نيوی نظایم‪ ،‬حرفهی ی‬
‫ارتیس‪،‬‬
‫جنگ‪ ،‬فن جنگ‬
‫● (ریاض) جایگشت‪ ،‬رجند‪،‬‬
‫فراگردی‬
‫(انجیل) نیامدهام که صلح‬
‫بیاورم بلکه (آمدهام برای)‬
‫جنگ‪.‬‬
‫آمادهی جنگ‪ ،‬آمادهی دعوا‬
‫‪ -1‬جنگیدن ‪ -2‬باخشونت‬
‫مباحثه کردن‬
‫‪ -1‬با شمشي ی‬
‫کشت ‪ -2‬قتل عام‬
‫کردن‬
‫‪I have not come to bring‬‬
‫‪peace، but a sword‬‬
‫‪* at swords' points‬‬
‫‪* cross swords‬‬
‫‪* put to the sword‬‬
‫قلم از شمشي قدرتمندتر است‬
‫‪* the pen is mightier‬‬
‫‪than the sword‬‬
‫دگرگوپ کامل‪ ،‬تغیي اساىس‪،‬‬
‫هام گشت‬
‫‪permutation‬‬
‫دگرگوپهای بنیادی که در‬
‫جهان مادی به وقوع یمپیوندد‬
‫جایگشتهای سه حرف ‪CBA‬‬
‫عبارتاند از‪،BCA ،BAC :‬‬
‫‪ACB‬‬
‫محله‪ ،‬جامعه‪ ،‬اجتماع‬
‫پرتاب کننده یم تواند توپ‬
‫بیس بال را خییل شی ع پرتاب‬
‫کند‬
‫دستبند‬
‫بيون زدن‬
‫‪A tail is a part of an‬‬
‫‪sticking ،animal's body‬‬
‫‪out from its rear or‬‬
‫‪back.‬‬
‫من انگشتم را بریدم و پياهنم‬
‫خوپ شد‪.‬‬
‫گندم محصویل است که به‬
‫نان تبدیل یم شود‪.‬‬
‫من اهرام مرص را دیدم‪ .‬چه‬
‫منظرهای !‬
‫دیگر چيی ی‬
‫َ‬
‫رفت‬
‫به سمت‬
‫با تشکر صمیمانه‬
‫‪the permutations taking‬‬
‫‪place in the physical‬‬
‫‪world‬‬
‫‪the permutations of the‬‬
‫‪three letters A،B and C‬‬
‫‪are: ACB،BCA،BAC‬‬
‫‪community‬‬
‫‪The pitcher can throw‬‬
‫‪the baseball very fast.‬‬
‫‪handcuffs‬‬
‫‪stick out‬‬
‫‪I cut my finger and got‬‬
‫‪blood on my shirt.‬‬
‫‪Wheat is a crop that is‬‬
‫‪made into bread.‬‬
‫‪I saw the pyramids of‬‬
‫!‪Egypt. What a sight‬‬
‫‪go across‬‬
‫‪extend my heartfelt‬‬
‫‪thanks‬‬
‫او یم خواست از طرف‬
‫شهروندان بخش خود سخياپ‬
‫کند‪.‬‬
‫او میخ را با چکش کوبید‪.‬‬
‫ی‬
‫وقت کودک مادرش را دید‬
‫چهار دست و پا به سمت او‬
‫رفت‪.‬‬
‫بحث آفرين‪ ،‬مشاجره انگي‪،‬‬‫بحثانگي‪ ،‬مورد بحث‪،‬‬
‫جدلآمي‬
‫همرایه کردن ‪،‬منطبق کردن‬
‫‪،‬جا دادن ‪،‬ميل دادن ‪،‬اصالح‬
‫کردن ‪،‬موافقت کردن ‪،‬تطبيق‬
‫کردن‬
‫پایان روز کاری‬
‫‪including small details.‬‬
‫درصورت لزوم‪ ،‬بر حسب‬
‫تقاضا‬
‫ابتداپ‬
‫● آغازین‪،‬‬
‫ی‬
‫افتتاحیه‪ ،‬افتتاح‪ ،‬گشایش‬
‫‪He wanted to represent‬‬
‫‪the citizens of his‬‬
‫‪county.‬‬
‫‪He pounded the nail‬‬
‫‪with the hammer.‬‬
‫‪When he saw his‬‬
‫‪mother، the baby‬‬
‫‪crawled forward to her.‬‬
‫‪controversial‬‬
‫‪accommodate‬‬
‫‪cob: close of business‬‬
‫)‪(day‬‬
‫‪granular:‬‬
‫‪The analysis needs to be‬‬
‫‪more granular.‬‬
‫‪on-demand‬‬
‫‪inaugural‬‬
‫‪the inaugural meeting of‬‬
‫نشست آغازین کمیته‬
‫‪the committee‬‬
‫‪infuse‬‬
‫دم کردن‪ ،‬دمیدن‪ ،‬القا کردن‬
‫ی‬
‫شست‬
‫امروز هیچ کس برای‬
‫‪No one bothered to‬‬
‫ظروف به خودش زحمت‬
‫‪wash the dishes today.‬‬
‫نداد‪.‬‬
‫مقدار ی‬
‫‪populate‬‬
‫گرفت (اتوماتیک)‬
‫دسته‬
‫غذاپ زندگ یم کرد‬
‫او با رژیم‬
‫ی‬
‫ی‬
‫ناخدا کشت خود را به سمت‬
‫ی‬
‫اسيالیا حرکت داد‪.‬‬
‫تماشاچیان در پایان مسابقه‬
‫برای برنده هورا کشیدند‪.‬‬
‫‪pile‬‬
‫‪He lived on a diet offish‬‬
‫‪The captain sailed his‬‬
‫‪ship to Australia‬‬
‫‪At the conclusion of the‬‬
‫‪race، the spectators‬‬
‫‪cheered for the winner.‬‬
‫ی‬
‫انداخت یک انسان رپ گناه در‬
‫زندان یک عمل ناعادالنه‬
‫است‪.‬‬
‫دادگاه‬
‫پدرم برای کمک در ی‬
‫دفيش‬
‫گرویه چهار نفره از کارمندان را‬
‫دراختیار دارد ‪.‬‬
‫محارصه‪ ،‬شهربند‪ ،‬گردگيی‬
‫● اعمال زور یا فشار‪ ،‬ارصار و‬
‫جوپ‬
‫ابرام‪ ،‬سلطه ی‬
‫ی‬
‫سخت‪ ،‬دوران شدت‬
‫● دوران‬
‫بیماری‪ ،‬حدت‪ ،‬تندی‪ ،‬شور‬
‫● (مهجور) مسند‪ ،‬تخت‬
‫شایه‬
‫● محارصه کردن (رجوع شود‬
‫به‪besiege) :‬‬
‫محارصهی نیشابور توسط‬
‫مغوالن‬
‫محارصه را متوقف کردن‬
‫شور بیماری‬
‫محارصه کردن‪ ،‬گردگيی کردن‪،‬‬
‫شهر بندی کردن‬
‫روش ایدهآل‬
‫(با حرکت ش یا دست) اشاره‬
‫کردن‪ ،‬فراخواندن‪ ،‬خواندن (به‬
‫سوی خود)‬
‫● جلب کردن‪( ،‬به سوی خود)‬
‫کشاندن‬
‫● اشاره‪ ،‬ایما‪ ،‬احضار (با‬
‫حرکت ش یا دست)‪ ،‬فراخواپ‬
‫اشاره کرد که دنبالش بروم‪.‬‬
‫ثروت و شهرت او را شیفته‬
‫کرد‪.‬‬
‫(سفارشات و کارها و غيه)‬
‫انجام نشده‪ ،‬انباشته شده‬
‫ی‬
‫تشيفات‪ ،‬آيت‪ ،‬آداب و رسوم‬
‫دوران فعاليت شديد‪ ،‬دوره‬
‫بيانيه‬
‫اصالح‪ ،‬بهسازی‬
‫‪Putting an innocent‬‬
‫‪person in jail is an act of‬‬
‫‪injustice.‬‬
‫‪courthouse‬‬
‫‪My dad has a staff of‬‬
‫‪four people to help him‬‬
‫‪at the office.‬‬
‫‪siege‬‬
‫‪the siege of Nayshaboor‬‬
‫‪by the Mongols‬‬
‫‪to lift a siege‬‬
‫‪a siege of illness‬‬
‫‪* lay siege to‬‬
‫‪best practice‬‬
‫‪beckon‬‬
‫‪he beckoned me to‬‬
‫‪follow him‬‬
‫‪wealth and fame‬‬
‫‪beckoned her‬‬
‫‪backlog‬‬
‫‪ceremonies‬‬
‫‪sprint = run‬‬
‫‪manifesto= declaration‬‬
‫‪refinement‬‬
groom
retrospective
tangible
standup meeting
entitlements
fast-track
dress rehearsal
cram
An intense period of
study, sometimes all
night before a critical
exam.
Eight children were
crammed into the back
of the car.
The room was packed
and we were crammed
against the door.
I'm gonna skip the
school to have a cram
session.
artifact
hone
develop improve
She honed her debating
skills at college.
.the Bazaar had honed
his commercial skills
exploration and
experimentation
tipping point
grounding
‫ (برای‬،‫تمي و آراسته کردن‬
‫شغل یا هدف ویژهای) آماده‬
‫کردن‬
‫بازنگری‬
‫ قابل‬،‫ مشخص‬،‫ملموس‬
‫مالحظه‬
‫شپاپ‬
‫جلسه‬
‫ی‬
‫آنچه كه شخص نسبت به آن‬
‫اياپ كه‬
‫حق دارد به ويژه مز ی‬
،‫دولت يا كارفرما ارزاپ یمدارد‬
،)‫ استحقاق(ها‬،‫حقوق‬
‫اعتبارات‬
‫ تشی ع کردن‬،‫شعت بخشیدن‬
‫نهاپ‬
‫تمرین ی‬
‫جا دادن یه عالمه چي تو یه‬
‫جای کم‬
‫دست ساز‬
،‫(مجازی) کارآزموده کردن‬
‫ ی‬،‫زبردست کردن‬
،‫بهي کردن‬
‫ پروراندن‬،‫بهبود بخشیدن‬
)‫او مهارتهای مناظره (کردن‬
‫خود را در دانشکده بهبود‬
.‫بخشید‬
‫ استعداد بازرگاپ او را‬،‫ بازار‬.
.‫پرورش داده بود‬
‫اکتشاف و آزمایش‬
‫نقطه اوج‬
‫اصول نخستت را یاد دادن‬
‫‪every child needs a good‬‬
‫‪grounding in science‬‬
‫‪and technology‬‬
‫تحت ی‬
‫کنيل درآوردن‪ ،‬مهار‬
‫کردن‬
‫‪reflect‬‬
‫تامل کردن‬
‫‪tune and adjust‬‬
‫سازگار کردن و وفق دادن‬
‫ی‬
‫کشت و‬
‫● (بار و مسافر سوار‬
‫هواپیما و غيه کردن) سوار‬
‫کردن یا شدن‪ ،‬بار گيی کردن‬
‫یا شدن‪ ،‬بار کردن‪ ،‬بار زدن (در‬
‫برابر پیاده شدن یا کردن‪:‬‬
‫)‪disembark‬‬
‫● (مسافرت یا فعالیت به‬
‫‪embark‬‬
‫خصوض را آغاز کردن ‪-‬‬
‫معموال با‪ on :‬یا ‪)upon‬‬
‫مبادرت کردن‪ ،‬دست به کار‬
‫شدن‪ ،‬آغاز کردن‪ ،‬اقدام کردن‬
‫به‬
‫● (در کاری) شمایه گذاری‬
‫کردن‬
‫‪after midnight، the‬‬
‫پس از نیمه شب شبازان سوار‬
‫شدند‪.‬‬
‫‪soldiers embarked‬‬
‫‪after the war، the‬‬
‫پس از جنگ یشکت برنامهای‬
‫‪company embarked on a‬‬
‫برای ی‬
‫گسيش آغاز کرد‪.‬‬
‫‪program of expansion‬‬
‫‪she decided to embark‬‬
‫تصمیم گرفت شغل پرستاری را‬
‫پیش بگيد‪.‬‬
‫‪on a career of nursing‬‬
‫‪I was ready to embark‬‬
‫آمادهی دست زدن به هر‬
‫ماجر یاپ بودم‪.‬‬
‫‪upon any adventure‬‬
‫‪he embarked his fortune‬‬
‫او دار یاپ خود را به تجارت زد‪.‬‬
‫‪in trade‬‬
‫● یپ آمدن‪ ،‬یپ آوردن‪( ،‬به‬
‫دنبال چيی یا در نتیجهی‬
‫‪ensue‬‬
‫چيی) روی دادن‬
‫● (قدییم) تعقیب کردن‪،‬‬
‫دنبال ی‬
‫رفت‬
‫‪usually death ensues‬‬
‫این گونه بیماری اغلب به مرگ‬
‫منجر یمشود‪from this kind of disease .‬‬
‫‪bitter enmities ensued‬‬
‫دشمت تلج از پس این‬
‫‪from this‬‬
‫سوتفاهم به وجود آمد‪.‬‬
‫‪misunderstanding‬‬
‫‪harness‬‬
‫بعدی‪ ،‬یپ آیند‪ ،‬پس آیند‬
‫در (یط) ماههای بعد‬
‫معما‬
‫تجرپ‬
‫ر‬
‫تجرپ‬
‫درمان‬
‫ر‬
‫ی‬
‫انعطاف داشت‬
‫محدوده‪ ،‬حوزه‪ ،‬قلمرو‪،‬‬
‫وسعت‪ ،‬هدف‪ ،‬میدان‪ ،‬میدان‬
‫نهاپ‪ ،‬نقطه توجه‪،‬‬
‫دید‪ ،‬طرح ی‬
‫نوسان نما‪ ،‬آزادی عمل‬
‫الگو‪ ،‬نمونه‬
‫(عامیانه) طبق برنامه (یا الگو)‬
‫اجرا شده‬
‫به پایان رساندن‪ ،‬تمام کردن‬
‫(تحت الفیط‪ :‬دو شاخه را‬
‫کشیدن)‬
‫بزیباپ‪ ،‬باوقار‪ ،‬موقرانه‪،‬‬
‫ی‬
‫بانزاکت‬
‫مالکیت‪ ،‬تک مالیک‬
‫فاسد کردن‪ ،‬فرساییدن‪ ،‬تباه‬
‫شدن یا کردن‬
‫هرچه ساده تر ی‬
‫بهي‬
‫شکوفا بودن یا شدن‪ ،‬رونق‬
‫ی‬
‫گرفت‬
‫دو امدادی‬
‫توافق‪ ،‬مقبولیت‪ ،‬پذیرش‬
‫از همان ابتدا‪ ،‬از بدو امر‬
‫در یشایط دشوار‬
‫رشته‪ ،‬زمینه‬
‫مشارکت کنندگان‬
‫عرضه به بازار‪ ،‬ارائه‬
‫اجازه ی یشوع یا ادامه‬
‫ی‬
‫گسيدگ‪ ،‬وسعت‬
‫اتاق مدیرعامل‬
‫اطاقک‬
‫آشکار‬
‫برخورد با‬
‫انجام تغیي‬
‫تشویق کردن‬
‫تکاپ به خود دادن‪ ،‬تغیي بزرگ‬
‫ایجاد کردن‪ ،‬جهش کردن‬
‫‪* ensuing‬‬
‫‪in the ensuing months‬‬
‫‪riddle‬‬
‫‪empirical‬‬
‫‪an empirical remedy‬‬
‫‪flex‬‬
‫‪scope‬‬
‫‪paradigm‬‬
‫‪cookie cutter‬‬
‫‪pull the plug‬‬
‫‪gracefully‬‬
‫‪proprietorships‬‬
‫‪erode‬‬
‫‪how less is more‬‬
‫‪flourish‬‬
‫‪relay race‬‬
‫‪buy in‬‬
‫‪right out of the gate‬‬
‫‪in the trenches‬‬
‫‪discipline‬‬
‫‪individual contributors‬‬
‫‪rollout‬‬
‫‪green light‬‬
‫‪breadth‬‬
‫‪Executive Suite‬‬
‫‪cubicle‬‬
‫‪apparent‬‬
‫‪tackle‬‬
‫‪make the shift‬‬
‫‪incentivize‬‬
‫‪make the leap‬‬
‫زیربنای چيی را فراهم کردن‬
‫‪to start to do new and‬‬
‫‪interesting things that‬‬
‫‪you have not done‬‬
‫‪before‬‬
‫‪lay the foundation‬‬
‫‪stretch their wings with‬‬
‫‪the new processes‬‬
‫‪It’s time for him to leave‬‬
‫‪home and stretch his‬‬
‫‪wings.‬‬
‫‪vetting out‬‬
‫بررىس کردن‬
‫حركت موزون و مكرر‪ ،‬ریتم‪،‬‬
‫‪cadence‬‬
‫آهنگ‬
‫‪counterintuitive‬‬
‫متناقض‪ ،‬برعکس چيی بودن‬
‫‪cross-section‬‬
‫نمونه یا حد وسط‬
‫مکاپ که اعضای تیم پروژه از‬
‫نظر فيییک در آن نزدیک به‬
‫اهيدی برای‬
‫هم قراردارند‪ ،‬ر ر‬
‫‪co-location‬‬
‫بهبود روابط کاری و افزایش‬
‫بهرهوری و ارتباطات ازطریق‬
‫کنار هم قرار دادن گروه پروژه‬
‫در یک مکان کاری(همآورش)‬
‫‪co-located‬‬
‫گرد هم (جمع) هستند‬
‫)‪kickoff (meeting‬‬
‫جلسه یشوع (افتتاحیه)‬
‫‪stake‬‬
‫(مرزنماپ ) کردن‬
‫محصور‬
‫ی‬
‫حساس ( از لحاظ پر اهمیت‬
‫‪high stakes‬‬
‫بودن) ‪ -‬شنوشت ساز‬
‫موضوع مورد بحث روز‪،‬‬
‫‪agenda‬‬
‫مسئله‬
‫ش زدن‪ ،‬بازدید کوتاه انجام‬
‫‪stop by‬‬
‫دادن‬
‫ی‬
‫موسیق به‬
‫از اصطالحات‬
‫‪crescendo‬‬
‫معنای قوی شدن یا قوی کردن‬
‫تدریج صدا‪ ،‬اوج‬
‫ر‬
‫‪He remained by the‬‬
‫'‪window as the wolves‬‬
‫در حایل که زوزه های گرگها به‬
‫اوج رسید کنار پنجره ماند‪.‬‬
‫‪howls reached a‬‬
‫‪crescendo‬‬
‫تکرار کردن‪ ،‬ترصی ح کردن‪،‬‬
‫‪reiterate‬‬
‫عادتا تکرار کردن‬
‫‪artifact‬‬
‫‪document‬‬
‫درهم آمیخته‪ ،‬درهمتنیده‪،‬‬
‫‪Interwoven‬‬
‫درهمبافته(حلقه اتصال)‬
‫در توافق با؛ آماده یا مایل به‬
‫یشکت‬
‫ی‬
‫نمودار کار بافمانده ‪ -‬زمان‬
‫پر از دست انداز‬
‫جشن‬
‫دشمن‪ ،‬مخالف‪ ،‬رقیب‪،‬‬
‫مدیع‪ ،‬متخاصم‪ ،‬ضد‪ ،‬حریف‪،‬‬
‫مبارز‪ ،‬هماورد‬
‫ عدو شود سبب خي‪...‬‬‫ او مخالفان خود را ییک پس از‬‫دیگری مغلوب کرد‪.‬‬
‫توانمند سازی‬
‫مستدل‪ ،‬مدلل‪ ،‬معقول‪،‬‬
‫ی‬
‫منطق‬
‫عقالپ‪،‬‬
‫ قوای عقالپ‬‫وابستیک متقابل‬
‫پاسخگوپ‬
‫ی‬
‫چ و حارص‪ ،‬آماده برای‬
‫استفاده‬
‫ی‬
‫الیاپ بمعنای‪ :‬عایل‪،‬‬
‫در اسي ی‬
‫درجه یک‬
‫به ی‬
‫روىس متفاوت‪ ،‬غيمعمول‪،‬‬
‫مبتکرانه یا از جنبهای متفاوت‪،‬‬
‫خارج از چارچوب‬
‫برای توصیف افکار خالقانه به‬
‫کار یمرود‪.‬‬
‫سنج)‬
‫احراز هویت (اعتبار ر‬
‫چند عامیل به صورت عایل با‬
‫‪ Office 365‬کار یم کند‪.‬‬
‫به نمایش گذاردن‬
‫افزاينده‪ ،‬تصاعدی‬
‫‪on board‬‬
‫‪burndown chart‬‬
‫‪bumpy‬‬
‫‪celebratory‬‬
‫‪When we heard she'd‬‬
‫‪got the job، we all went‬‬
‫‪off for a celebratory‬‬
‫‪drink.‬‬
‫‪adversary‬‬
‫‪- an adversary can‬‬
‫‪become a source of‬‬
‫‪bliss...‬‬
‫‪- He defeated his‬‬
‫‪adversaries one by one.‬‬
‫‪empowerment‬‬
‫‪rational‬‬
‫‪- rational powers‬‬
‫‪interdependence‬‬
‫‪accountability‬‬
‫‪out of the box‬‬
‫‪Multi-factor‬‬
‫‪authentication works‬‬
‫‪right out-of-the-box‬‬
‫‪with Office 365.‬‬
‫‪out of the box thinking‬‬
‫‪out of the box idea‬‬
‫یا ‪ in the box‬متضاد آن‬
‫‪.‬است ‪inside the box‬‬
‫‪demo‬‬
‫‪incremental‬‬
‫درست‪ ،‬امانت‪ ،‬ر ی‬
‫ی‬
‫است‪،‬‬
‫عیت‪ ،‬کمال‪،‬‬
‫تمامیت‪ ،‬رپ ر‬
‫راستکرداری‬
‫‪integrity‬‬
‫‪ -‬تمامیت ارض یک کشور‬
‫‪- a country's territorial‬‬
‫‪integrity‬‬
‫چيی را درست‪/‬قطیع‬
‫ی‬
‫ی‬
‫دانست‪/‬‬
‫پنداشت‪/‬فرض‬
‫ی‬
‫گذاشت‬
‫کردن‪/‬فرض را بر این‬
‫‪taken as a given‬‬
‫‪We’ve taken it as a‬‬
‫‪given that our members‬‬
‫‪are honest‬‬
‫این مفهوم در مطالعات‬
‫اجتمایع قطیع(مسلم) در نظر‬
‫گرفته شده است‪.‬‬
‫انسان جایز الخطاست‪.‬‬
‫دستور العمل‬
‫ش راست‪ ،‬مستقیم‪ ،‬رو در رو‬
‫الگوی دیگران بودن‪ ،‬همچون‬
‫الگوی دیگران عمل کردن‪،‬‬
‫شمشق دیگران شدن‬
‫جفت‪ ،‬بهطور ی‬
‫ی‬
‫مشيك‪،‬‬
‫با هم‪،‬‬
‫همكارانه‪ ،‬باهمكارى‪( ،‬به طور)‬
‫هماهنگ‬
‫‪The concept is taken as‬‬
‫‪a given in social studies.‬‬
‫;‪People make mistakes‬‬
‫‪It’s a given.‬‬
‫‪ground rules‬‬
‫‪head on‬‬
‫‪lead by example‬‬
‫‪tandem‬‬
‫آن دو برادر رستوران رابا هم‬
‫اداره یمكنند‪.‬‬
‫‪The two brothers run‬‬
‫‪the restaurant in‬‬
‫‪tandem‬‬
‫جو یا کیفیت چيی را تعیت‬
‫کردن‪ ،‬آهنگ چيی را معت‬
‫کردن‪ ،‬محیط یا جوی را به‬
‫وجود آوردن‬
‫‪set the tone for‬‬
‫‪something‬‬
‫کاری(سیع) کنید که محییط‬
‫ایجاد کنید که در آن ایدهها‬
‫یمتوانند به اش یياک گذاشته‬
‫شوند‪ ،‬سواالت را یم توان‬
‫پرسید و افراد مسئول اعمال‬
‫خود هستند‪.‬‬
‫‪Set the tone through‬‬
‫‪own actions in creating‬‬
‫‪an environment where‬‬
‫‪ideas can be shared،‬‬
‫‪questions can be asked،‬‬
‫‪and individuals are‬‬
‫‪accountable for their‬‬
‫‪own actions.‬‬
‫درو کردن‪ ،‬جمعآوری کردن‪،‬‬
‫بهدست آوردن‬
‫‪reap‬‬
‫ کشاورزان گندم درو‬‫یمکردند‪.‬‬
‫پاداش اغلب مال کساپ هست‬
‫که ریسک را یم پذیرن‪.‬‬
‫شتاب‪ ،‬شعت‪ ،‬تندی‬
‫طبق انتظار (یا شهرت یا آرمان‬
‫خود) زندگ کردن‪ ،‬اجرا کردن‪،‬‬
‫عمل کردن به‪( ،‬قولهای خود)‬
‫وفادار ماندن به‬
‫برآورده کردن (انتظار)‬
‫‪ .1‬او نتوانست انتظارات‬
‫والدینش را برآورده کند‪.‬‬
‫‪ .2‬کنشت فوقالعاده بود؛‬
‫انتظارات ما را برآورده کرد‪.‬‬
‫احمق‪ ،‬احمقانه‪ ،‬الل‬
‫تمسخر‬
‫ً‬
‫بيون آینده‪ ،‬طالع‪( ،‬مجازا)‬
‫براینده‪ ،‬ی‬
‫ميم‪ ،‬مرص‪،‬‬
‫ناىس‪ ،‬ر‬
‫اثرات ناشیه‪ ،‬معلول‪ ،‬نوظهور‬
‫زیباپ که از‬
‫ همانند الههی ی‬‫دریا پدیدار یمشود‬
‫(عاميانه) انجام دادن‪ ،‬به انجام‬
‫رساندن‬
‫اقدام به حملهى ناگهاپ كردن‬
‫یمخوایه چه حيلهاى بزپ؟‬
‫ائتالف‪ ،‬اتحاديه‬
‫دست به دامان شدن‪،‬‬
‫درخواست (عاجزانه) كردن‬
‫موجب شدن‪ ،‬ايجاب كردن‪،‬‬
‫سبب شدن‪ ،‬فراخواندن‬
‫به كار ی‬
‫گرفت‬
‫استدعاى كمك كردن‬
‫‪- Farmers were reaping‬‬
‫‪wheat.‬‬
‫‪- Those who do take‬‬
‫‪risks often reap the‬‬
‫‪rewards.‬‬
‫‪velocity‬‬
‫‪live up to‬‬
‫‪1.He failed to live up to‬‬
‫'‪his parents‬‬
‫‪expectations.‬‬
‫‪2.The concert was‬‬
‫‪brilliant - it lived up to‬‬
‫‪all our expectations.‬‬
‫‪dumb‬‬
‫‪ridicule‬‬
‫‪emergent‬‬
‫‪- like a lovely goddess‬‬
‫‪emergent from the sea‬‬
‫‪pull‬‬
‫‪to pull a raid‬‬
‫‪what are you trying to‬‬
‫?‪pull‬‬
‫‪alliance‬‬
‫‪invoke‬‬
‫‪invoke aid‬‬
‫‪invoked their‬‬
‫او از آنها تقاضاى بخشش كرد‪.‬‬
‫‪forgiveness‬‬
‫بند سوم اساسنامهى سازمان ‪to invoke article three of‬‬
‫‪the U.N. charter‬‬
‫ملل را پيش كشيدن‬
‫(يك سلسله رويدادهاى جالب‬
‫‪drama‬‬
‫توجه يا هيجانانگي و زنده)‬
‫ماجرا‪ ،‬شگذشت هيجانانگي‪،‬‬
‫داستان شورانگي‪ ،‬شگرفه‪،‬‬
‫گي یاپ‪ ،‬جذبه‪ ،‬هيجان‬
‫‪The drama of‬‬
‫ماجراى فرار ماشاهللا از زندان ‪Mashallah's escape from‬‬
‫‪prison‬‬
‫‪The drama of New‬‬
‫جذبهى آسمانخراشهاى‬
‫‪York's skyscrapers‬‬
‫نيويورك‬
‫(شديد) اشتياق‪ ،‬حرارت‪،‬‬‫‪zeal‬‬
‫غيت‪ ،‬شوق‪ ،‬شور‪ ،‬تعصب‬
‫‪religious zeal‬‬
‫مذهت‬
‫تعصب‬
‫ر‬
‫او وظايف خود را با شوق و ‪He performed his duties‬‬
‫ذوق انجام یمداد‪.‬‬
‫‪with zeal‬‬
‫آونگ‪ ،‬پاندول‪ ،‬شاقول‪،‬‬
‫‪pendulum‬‬
‫(مجازى) گرايش‬
‫‪The pendulum of public‬‬
‫گرايش عقايد عامه به سود او‬
‫‪opinion has changed in‬‬
‫تغيي يافته است‪.‬‬
‫‪his favor‬‬
‫توافق عام‪ ،‬رضایت وموافقت‬
‫‪consensus‬‬
‫عمویم‪ ،‬وفاق‪ ،‬اجماع‪ ،‬اتفاق‬
‫نظر‬
‫ توافق ی‬‫‪- There is broad‬‬
‫گسيدهای در این مورد‬
‫وجود دارد‪consensus on this issue. .‬‬
‫‪- The consensus was to‬‬
‫ عقیدهی همگان این بود که‬‫اجرای طرح متوقف شود‪.‬‬
‫‪abandon the project.‬‬
‫ی‬
‫نوشت‪ ،‬به اقالم‬
‫جزء به جزء‬
‫ی‬
‫نوشت‪ ،‬قلم به قلم ذکر کردن‪،‬‬
‫‪itemize‬‬
‫در فهرست آوردن‪( ،‬به طور‬
‫ی‬
‫مشوح) یشح دادن‬
‫‪to itemize a bill of‬‬
‫صورت خرید را قلم به قلم‬
‫‪purchases‬‬
‫یشح دادن‬
‫حکم‪ ،‬گفته‪ ،‬بیانیه‬
‫‪statement‬‬
‫اظهار‪ ،‬بیان‪ ،‬گفته‪ ،‬تقریر‪،‬‬
‫اعالمیه‪ ،‬یشح‪ ،‬توضیح‬
‫ گزارشگران اظهارات او را ‪- Reporters wrote down‬‬‫یادداشت کردند‪.‬‬
‫‪his statements.‬‬
‫‪-The government's‬‬
‫ اعالمیهی دولت دربارهی‬‫‪statement concerning‬‬
‫شلویعهای اخي‬
‫‪the recent unrests‬‬
‫‪- the bank's monthly‬‬
‫ گزارش ماهیانهی بانک به هر‬‫‪statements to each of‬‬
‫یک از حسابداران‬
‫‪the account holders‬‬
‫رک‪ ،‬رک و راست‪ ،‬رپ پرده‬
‫ی‬
‫پوىس‪ ،‬با رصاحت و صداقت‪،‬‬
‫صاف و صادق‬
‫‪)(Adjective) (Adverb‬‬
‫چشمگي‪ ،‬در انظار‪ ،‬جلو چشم‬
‫مردم‪ ،‬آشکار‪ ،‬آشکارا‬
‫‪ )(Adjective) (Adverb‬از‬
‫پیش‪ ،‬پیشاپیش‪ ،‬بیعانه‪ ،‬پیش ‪-‬‬
‫(‪ up-front‬و ‪ up front‬هم‬
‫یمنویسند)‬
‫ دربارهی خواستههای خود‬‫صادقانه حرف زدن‬
‫ موقعیت چشمگي‬‫ بیست هزار دالر‬‫پیشپرداخت‬
‫ پول چيی را از پیش پرداخت‬‫کردن‬
‫ی‬
‫تواناپ ذاپ‬
‫ی‬
‫سازگار کردن‪ ،‬جور کردن‪،‬‬
‫متناسب کردن‬
‫ رماپ که طبق سلیقهی عوام‬‫مردم نوشته شده است‪.‬‬
‫ ما هر یک از محصوالت خود‬‫را متناسب با نیازهای خاص‬
‫یشکت شما تنظیم یمکنیم‪.‬‬
‫کاهش ریسک‬
‫دلشد کننده‬
‫به همت ترتیب‬
‫سختکوش‪ ،‬کوشا‪ ،‬کوشنده‪،‬‬
‫پشت کاردار‪ ،‬سایع‬
‫پیگي‪ ،‬مستمر‪ ،‬مداوم‬
‫ یک کارگر سختکوش ی‬‫بهي از‬
‫دو کارگر مسامحهکار است‪.‬‬
‫ کوششهای مستمر او‬‫انسجام‬
‫اين گروه همبستیک خود را از‬
‫دست داده است‪.‬‬
‫رصب المثل‬
‫فیلم اکرانشده‪ ،‬محصول‬
‫عرضه شده‪ ،‬نسخه‬
‫‪upfront‬‬
‫‪- to be upfront about‬‬
‫‪one's demands‬‬
‫‪- an upfront position‬‬
‫‪- an upfront payment of‬‬
‫‪$20،000‬‬
‫‪- to pay for something‬‬
‫‪upfront‬‬
‫‪inherent ability‬‬
‫‪tailor‬‬
‫‪- a novel tailored to‬‬
‫‪popular taste.‬‬
‫‪- We tailor any of our‬‬
‫‪products to your‬‬
‫‪company's specific‬‬
‫‪needs.‬‬
‫‪mitigating risk‬‬
‫‪disheartening‬‬
‫‪so forth‬‬
‫‪diligent‬‬
‫‪- one diligent worker is‬‬
‫‪better than two‬‬
‫‪negligent ones.‬‬
‫‪- her diligent efforts‬‬
‫‪cohesiveness‬‬
‫‪This group has lost its‬‬
‫‪cohesiveness‬‬
‫‪adage‬‬
‫‪release‬‬
‫ی‬
‫منتششده او‬
‫این اولت ترانه‬
‫ی‬
‫برای یک ی‬
‫ناش بزرگ موسیق‬
‫است‪.‬‬
‫‪viable‬‬
‫شدپ عمیل‪ ،‬ممکن‬
‫‪a viable proposition‬‬
‫یک پیشنهاد انجام شدپ‬
‫‪shorthand‬‬
‫خالصه نوشته‪ ،‬مخفف‬
‫قابلفروش‪ ،‬قابلعرضه در‬
‫‪marketable‬‬
‫بازار‬
‫‪good will‬‬
‫حسن نیت‬
‫ی‬
‫کميین محصول پذیرفتت(قابل ‪minimum viable product‬‬
‫)‪(MVP‬‬
‫عرضه‪ ،‬قابل ارائه)‬
‫‪dispense‬‬
‫توزی ع‬
‫ی‬
‫(گسيش) دامنه یا‬
‫خزش‬
‫آشيخانه‪ ،‬در‬
‫سینک‬
‫سندرم‬
‫ی‬
‫مدیریت پروژه‪ ،‬اشاره به‬
‫تغیيات و رشد مداوم یا‬
‫ی‬
‫کنيل نشده در محدوده‬
‫پروژه‪ ،‬در هر نقطه از زمان‬
‫یشوع تا پایان پروژه دارد‪.‬‬
‫خزش دامنه یمتواند زماپ رخ‬
‫دهد که دامنه یا محدوده یک‬
‫ی‬
‫درست تعریف و‬
‫پروژه به‬
‫ی‬
‫مستند نشده‪ ،‬یا کنيل نشده‬
‫باشد و حاصل آن‪ ،‬افزایش‬
‫مدیریتنشده تعهدات یا‬
‫‪scope creep‬‬
‫کارهای اجر یاپ‪ ،‬به ميان بیش‬
‫از تعهدات اولیه پروژه یمباشد‪.‬‬
‫خزش دامنه در اغلب پروژهها‪،‬‬
‫گونهای ریسک محسوب‬
‫یمشود و بهطور کیل برای پروژه‬
‫مرص یمباشد‪ .‬خزش دامنه‬
‫اغلب حاصل مواردی چون‬
‫ی‬
‫کنيل ضعیف تغیيات‪ ،‬عدم‬
‫شناساپ اهداف اولیه پروژه‪،‬‬
‫ی‬
‫انتخاب مدیر پروژه ضعیف یا‬
‫ضعف در مدیریت ارتباطات‬
‫میان ذینفعان اصیل پروژه‬
‫یمباشد‪.‬‬
‫قیاس‪ ،‬مقایسه‪ ،‬سنجش‪،‬‬
‫شباهت‪ ،‬مانندگ‪،‬‬
‫‪analogy‬‬
‫همانندانگاری‬
‫قیاس تمثییل‬
‫(منطق) تمثیل‪،‬‬
‫ِ‬
‫‪It's his first release for a‬‬
‫‪major label.‬‬
‫ بت دو چي مختلف‪ ،‬وجه‬‫تشابه ی‬
‫یافت‬
‫ از راه قیاس‬‫ در مقایسه با‪ ،‬در سنجش با‪،‬‬‫به قیاس‬
‫تحریک کننده (محرک)ها‬
‫خوشحال کننده ها‬
‫ر یپ تفاوت‬
‫مغز مداد‬
‫(به طرز خاض) بيان كردن‪ ،‬ادا‬
‫كردن‬
‫خي بد را به طرز‬
‫كوشيد كه ر‬
‫تسكتآميى بيان كند‪.‬‬
‫تهديدى كه با دقت بيان شده‬
‫بود‬
‫استقبال خوب‬
‫مانند‬
‫دموکراىس مانند اداره کشوری‬
‫که هر کیس در آن یک رای‬
‫دارد‪.‬‬
‫تصدیق کردن‪ ،‬صحه گذاردن‬
‫عقيدهاى را تاييد كردن‬
‫ی‬
‫تروريست آن‬
‫من با اعمال‬
‫دولت موافق نيستم‪.‬‬
‫در روز چهاردهم ژوئن ‪1998‬‬
‫در حضور اينجانب امضا و (با‬
‫سوگند) تعهد شد‪.‬‬
‫ی‬
‫ساخت چيی با استفاده از‬
‫ی‬
‫مهارت خاض است و بیشي‬
‫ی‬
‫دست‬
‫مربوط به کارها و صنایع‬
‫یمشود‪.‬‬
‫همه اثاثیه با مواد طبییع‬
‫ساخته شده بود‪.‬‬
‫ی‬
‫داشت‪ ،‬چيی‬
‫نقشهای پنهاپ‬
‫ی‬
‫در آستت داشت‬
‫‪- to draw an analogy‬‬
‫‪between two different‬‬
‫‪things‬‬
‫‪- by analogy‬‬
‫‪- on the analogy of‬‬
‫‪exciters‬‬
‫‪delighters‬‬
‫‪indifferent‬‬
‫‪lead‬‬
‫‪cushioned pencil grip‬‬
‫‪couch‬‬
‫‪she tried to couch the‬‬
‫‪bad news in soothing‬‬
‫‪terms‬‬
‫‪a carefully couched‬‬
‫‪threat‬‬
‫‪well received‬‬
‫‪as in‬‬
‫‪Democracy as in the‬‬
‫‪running of the country‬‬
‫‪in which everyone has a‬‬
‫‪vote‬‬
‫‪subscribe‬‬
‫‪to subscribe to an idea‬‬
‫‪I do not subscribe to‬‬
‫‪that government's‬‬
‫‪terrorist activities‬‬
‫‪subscribed and sworn‬‬
‫‪before me on the 14th‬‬
‫‪of June, 1998‬‬
‫‪craft‬‬
‫‪All the furniture is‬‬
‫‪crafted from natural‬‬
‫‪materials.‬‬
‫‪have something up‬‬
‫‪one's sleeve‬‬
‫تقویت کردن‬
‫تعامل ذینفعان‬
‫تماس با ی‬
‫مشيیان‬
‫ی‬
‫انداخت‬
‫راه‬
‫به مقصد (ش ميل مقصود)‬
‫رساندن‬
‫توقف کردن‪ ،‬متوقف شدن‬
‫الین عوض کردن یشوع به‬
‫حرکت کردن‬
‫ایستگاه را ترک کردن (قطار)‬
‫حرکت کردن‬
‫نبود شمایه چارهای جز‬
‫متوقف شدن به ما نیمدهد‪.‬‬
‫‪reinforce‬‬
‫‪stakeholder‬‬
‫‪engagement‬‬
‫‪touch points‬‬
‫‪get things up and‬‬
‫‪running‬‬
‫‪The engineer soon got‬‬
‫‪the air-conditioning up‬‬
‫‪and running again.‬‬
‫‪drive something home‬‬
‫‪pull out‬‬
‫‪Lack of funding leaves‬‬
‫‪us with no choice but to‬‬
‫‪pull out‬‬
‫‪A car suddenly pulled‬‬
‫‪out in front of me.‬‬
‫‪1.The train will pull out‬‬
‫‪at exactly 6:30, so don't‬‬
‫‪be late.‬‬
‫یک اتومبیل ناگهان جلوی من‬
‫الین عوض کرد‪.‬‬
‫ً‬
‫‪ .1‬قطار دقیقا ساعت ‪6:30‬‬
‫ایستگاه را ترک یمکند‪ ،‬پس دیر‬
‫نکن‪.‬‬
‫‪ 1‬زاپاس ذخيه‪ ،‬جایگزین‬
‫‪standby‬‬
‫‪ 2‬بلیت لحظهآخری‬
‫‪A dark suit is a useful‬‬
‫یک کت و شلوار مشیک برای‬
‫‪standby for any formal‬‬
‫هر مناسبت رسیم یک‬
‫جایگزین کاربردی است‪.‬‬
‫‪occasion.‬‬
‫من همیشه یک ی‬
‫‪I always keep a pizza in‬‬
‫پیيا در فریزر‬
‫ذخيه نگه یمدارم‪the freezer as a standby. .‬‬
‫ی‬
‫داشت‪ ،‬یشکت‬
‫بودن‪ ،‬حضور‬
‫‪involve‬‬
‫کردن‪ ،‬شامل بودن‬
‫ُ‬
‫درگي بودن‪ِ ،‬اشغال(پر) بودن‪،‬‬
‫‪engage‬‬
‫جلب کردن(توجه)‬
‫‪ -1‬توی حرف کیس دویدن‪،‬‬
‫حرف کیس را قطع کردن‬
‫‪ -2‬وارد حرف دیگران شدن‪،‬‬
‫‪chime in‬‬
‫خود را داخل صحبت‬
‫کردن‬
‫‪ -3‬هماهنگ بودن با‪ ،‬جور‬
‫ی‬
‫داشت‪،‬‬
‫آمدن با‪ ،‬توافق‬
‫‪ -4‬تصدیق کردن‪ ،‬بادیگران‬
‫هم آهنگ شدن‬
‫بییل کوچولو با پیشنهاد‬
‫موافقت کرد‪.‬‬
‫دیر وارد بحث شد؛ جلسه به‬
‫هم خورده بود‪.‬‬
‫تروی ج کردن پرورش دادن‪ ،‬در‬
‫ی‬
‫داشت (فکر و ایده)‬
‫ش‬
‫رضایع – خوانده‬
‫هدف کلوب تروی ج روابط ی‬
‫بهي‬
‫در محله است‪.‬‬
‫ی‬
‫سالمت در شهر‬
‫تروی ج دادن‬
‫‪ .‬او پدرخوانده من است‪.‬‬
‫فرزندخوانده‬
‫بن بست‬
‫بن بست مذاكرات ميان دو‬
‫كشور‬
‫به بن بست رسيدن‬
‫تثبیت شده جا افتاده‪ ،‬جا‬
‫گرفته‪ ،‬محكم و غي قابل تغيي‬
‫دولت او اكنون سخت استقرار‬
‫ی‬
‫انداخت آن‬
‫يافته است و بر‬
‫مشكل خواهد بود‪.‬‬
‫عاليق بازرگاپ داراى ريشههاى‬
‫عميق‬
‫ی‬
‫گذاشت ایجاد کردن‬
‫پیش رو‬
‫مطرح کردن اقامه کردن‪ ،‬ارائه‬
‫دادن‪ ،‬اعمال کردن‬
‫یک‬
‫تهدید‪/‬چالش‪/‬خطر‪/‬ریسک‬
‫و‪ ...‬ایجاد کردن‬
‫سوال‪/‬دورایه مطرح کردن‬
‫‪Little Billy chimed in‬‬
‫‪with a suggestion.‬‬
‫;‪He chimed in too late‬‬
‫‪the meeting was‬‬
‫‪breaking up.‬‬
‫‪foster‬‬
‫‪Encourage, promote,‬‬
‫‪stimulate, neglect‬‬
‫‪The club's aim is to‬‬
‫‪foster better relations‬‬
‫‪within the community.‬‬
‫‪To foster good health in‬‬
‫‪the city‬‬
‫‪He is my foster‬‬
‫‪father.‬‬
‫‪a foster child‬‬
‫‪stalemate‬‬
‫‪The stalemate in the‬‬
‫'‪two countries‬‬
‫‪negotiations‬‬
‫‪to reach a stalemate‬‬
‫‪entrenched‬‬
‫‪His government is now‬‬
‫‪firmly entrenched and it‬‬
‫‪would be difficult to‬‬
‫‪overthrow it‬‬
‫‪entrenched commercial‬‬
‫‪interests‬‬
‫‪pose‬‬
‫‪to pose a‬‬
‫‪threat/challenge/dange‬‬
‫‪r/risk ...‬‬
‫‪pose a‬‬
‫‪question/dilemma‬‬
supporters
dissenters
undecided
convergence
The Fist to Five is a
technique for quickly
getting feedback or
gauging consensus
during a meeting. The
leader makes a
statement, then asks
everyone to show their
level of agreement with
the statement by
holding up a number of
fingers, from 5 for wild
enthusiasm (Jazz
hands!) down to a
clenched fist for
vehement opposition.
There are some
different takes on this.
reservation
I still have some
reservations about
taking the job.
take the lead
follow through
calibre
project charters
establish
precursor
This is actually a
precursor step to those
activities.
wireframe
‫موافقت‬
‫مخالفت‬
‫ممتنعت‬
‫توافق‬
‫ یک تکنیک برای‬Fist to Five
‫ی‬
‫گرفت شی ع بازخورد یا اندازه‬
‫گيی اجماع در طول یک‬
‫رهي بیانیه ای‬
‫ ر‬.‫جلسه است‬
‫ سپس از همه‬، ‫ارائه یم دهد‬
‫یم خواهد تا سطح موافقت‬
‫ با‬، ‫خود را با بیانیه نشان دهند‬
‫ از‬، ‫باال بردن تعدادی انگشت‬
‫ی‬
‫وحیس (دستان‬
‫ برای اشتیاق‬5
‫جاز!) تا مشت گره خورده برای‬
.‫مخالفت شدید‬
‫نظرات مختلق در این مورد‬
.‫وجود دارد‬
‫ شک‬،‫تردید‬
‫من هنوز کیم درباره قبول‬
.‫کردن آن شغل تردید دارم‬
‫پیشگام باشم‬
‫چيی را تا آخر دنبال کردن‬
،‫ميان یادرجه اهمیت‬
‫ گنجایش‬،‫استعداد‬
‫منشورهای پروژه‬
‫معت(تعیت) کردن‬
‫ پیش‬،‫ پیام آور‬،‫ طلیعه‬،‫پیشگام‬
،‫ منادی‬،‫ جلودار‬،‫درآمد‬
‫ی‬
‫مقدماپ‬
‫این در واقع یک مرحله‬
‫ی‬
‫مقدماپ برای آن فعالیت ها‬
.‫است‬
‫ترسییم که به صورت طرح کیل‬
‫ نمایش‬.‫نمایش داده یم شود‬
‫این نوع ترسیم از یک تصویر‬
‫ی‬
‫شیعي از نمایش ترسیم‬
‫بسیار‬
‫کامل از تصویر است‪ .‬در این‬
‫ی‬
‫نوع ترسیم ‪ ،‬جزئیاپ که در آن‬
‫قابل دیدن هستند ‪ ،‬ممکن‬
‫نهاپ محو‬
‫است در تصویر ی‬
‫شوند‪.‬‬
‫این روش اغلب گام اولیه برای‬
‫نمایش و تصویر سازی کامل‬
‫است‪.‬‬
‫‪ Wireframing‬یا نمونه سازی بخش مهیم از فرآیند طراچ‬
‫است‪.‬‬
‫یم تواند دقیقا بخش های مختلف و ‪ Wireframe‬ترسیم‬
‫عنارص به کار گرفته شده را به صورت خام یا برصی به نمایش‬
‫ی‬
‫آساني نماید و‬
‫درآورد و کار را برای خود طراح و کارفرمای پروژه‬
‫‪.‬ارتباط بت طراح و ی‬
‫مشيیان را دو چندان کند‬
‫ی‬
‫آزماییس‬
‫مدل‬
‫این یک روش بسیار محبوب‬
‫ی‬
‫آزماییس محصول‬
‫برای مدل‬
‫شما با نمایش جریان بت‬
‫صفحه ها است‪.‬‬
‫به خوپ پيش ی‬
‫رفت‬
‫ر‬
‫مكالمه به طور دلپذيرى پيش‬
‫یمرفت‪.‬‬
‫مزیت این کار این است که‬
‫طراچ صفحه نمایش شما را‬
‫‪mocking up‬‬
‫‪This is a very popular‬‬
‫‪way of mocking up your‬‬
‫‪product by showing the‬‬
‫‪flow between the‬‬
‫‪screens.‬‬
‫‪flow‬‬
‫‪conversation was‬‬
‫‪flowing pleasantly‬‬
‫‪The advantage of this is‬‬
‫‪that it takes your‬‬
‫دریافت یم کند و نشان یم دهد‬
‫که چگونه آنها با هم جریان یم‬
‫یابند تا اطمینان حاصل شود‬
‫که تجربه کیل مورد نظر‬
‫شماست‪.‬‬
‫شخصیت‬
‫اریاپ کاربر‬
‫در طراچ و باز ر‬
‫محور یک شخصیت داستاپ‬
‫است که برای نشان دادن نوع‬
‫کاربری ایجاد شده است که‬
‫ممکن است از یک سایت ‪،‬‬
‫مارک یا محصول به ی‬
‫روىس‬
‫مشابه استفاده کند‪.‬‬
‫نمونه اولیه‬
‫شخصیت ها یک نمونه اولیه‬
‫از کاربران شما هستند‪.‬‬
‫به درد خوردن‪ ،‬به كار خوردن‪،‬‬
‫(به جاى چيى) به كار ی‬
‫رفت‪،‬‬
‫(براى چيى) خوب بودن‬
‫ابزارى كه خيیل به درد یمخورد‬
‫مهر به جاى امضا به كار‬
‫یمرود‪.‬‬
‫ظاهرا هيچ چي مانند ايمان به‬
‫او قوت قلب نیمداد‪.‬‬
‫ی‬
‫كميين لبخند او را تشويق‬
‫یمكرد‪.‬‬
‫براى منافع میل ما خوب است‪.‬‬
‫تمرکز ‪ Agile‬ایجاد ی‬
‫بهيین‬
‫روشهای تکرار شونده برای‬
‫ی‬
‫مشيک یا دو‬
‫تقویت ارتباطات‬
‫طرفه است‪.‬‬
‫فرستادن‪ ،‬مخابره كردن‪ ،‬ارسال‬
‫خییل تالش کردن‪ ،‬خود را به‬
‫آب و آتش زدن‬
‫مخابره كردن یم تواند منجر به‬
‫باالپ از سو ارتباط یا‬
‫سطح ی‬
‫جاپ که‬
‫سو تفاهم شود ‪ ،‬ی‬
‫‪sketched out screen‬‬
‫‪designs and show how‬‬
‫‪they flow together to‬‬
‫‪ensure the overall‬‬
‫‪experience is what you‬‬
‫‪want.‬‬
‫‪personas‬‬
‫‪archetype‬‬
‫‪Personas are an‬‬
‫‪archetype of your users.‬‬
‫‪serve‬‬
‫‪a tool that serves many‬‬
‫‪purposes‬‬
‫‪seals serve as signatures‬‬
‫‪Nothing served to give‬‬
‫‪him courage as did faith‬‬
‫‪The slightest smile‬‬
‫‪would serve him for‬‬
‫‪encouragement‬‬
‫‪It serves our national‬‬
‫‪interest‬‬
‫‪The focus with Agile is‬‬
‫‪to establish repeatable‬‬
‫‪best practices to foster‬‬
‫‪collaborative or two‬‬‫‪way communication‬‬
‫‪dispatch‬‬
‫‪go to great lengths‬‬
‫‪Dispatching can lead to‬‬
‫‪high levels of‬‬
‫‪miscommunication or‬‬
‫ارتباطات دو طرفه برای‬
‫جلوگيی از آن بسیار تالش یم‬
‫کند‪.‬‬
‫چشم انداز‬
‫از خود در برابر رصر محافظت‬
‫کردن‬
‫متنوع سازی‬
‫همچنت یم توانید جلسات رو‬
‫در رو ی‬
‫سنت در برنامه های‬
‫ارتبایط خود را کیم متنوع‬
‫کنید‪.‬‬
‫آر ی‬
‫است‪ ،‬هرس کردن‪ ،‬ششاخه‬
‫‪misunderstanding,‬‬
‫‪where two-way‬‬
‫‪communication goes to‬‬
‫‪great lengths to avoid it.‬‬
‫‪vision‬‬
‫‪hedge your bets‬‬
‫‪branch out‬‬
‫‪You can also branch out‬‬
‫‪a bit from traditional‬‬
‫‪face to face meetings in‬‬
‫‪your communication‬‬
‫‪planning.‬‬
‫‪prune‬‬
‫زدن‬
‫در این صورت‬
‫به زبان ساده‬
‫مشخصه های بارز‬
‫برنامهریزی موج غلطان‬
‫‪Rolling Wave planning‬‬
‫ر‬
‫(موچ)‬
‫فرایندی در برنامهریزی پروژه است‪ ،‬که در آن‪ ،‬کارهای پیش رو‪،‬‬
‫ی‬
‫به تفصیل برنامهریزی شده و کارهای آپ که جزئیات آنها‬
‫مشخص نیست‪ ،‬در سطح باالتری از ساختار شکست کار‪،‬‬
‫برنامهریزی یمشوند و به محض نزدیک شدن به زمان وقوع آنها‪،‬‬
‫بهصورت تفصییل برنامهریزی خواهند شد‪.‬‬
‫تدریج ‪Progressive elaboration‬‬
‫تدوین‬
‫ر‬
‫فرایندی تکراری در دانش مدیریت پروژه است که جزئیات برنامه‬
‫مدیریت پروژه و ميان اطالعات آن افزایش یم یابد‪ .‬در این فرآیند‬
‫برآورد اولیه مواردی مانند یشح دامنه پروژه ‪ ،‬برنامه ریزی ‪،‬‬
‫بودجه و ‪ ...‬دقیق تر یم شود‪ .‬همچنت به تیم پروژه کمک یم‬
‫ی‬
‫بیشي تنظیم کند‪.‬‬
‫کند تا برنامه را با جزئیات‬
‫‪vacuum‬‬
‫فضاى خایل‬
‫ی‬
‫وقت چرخه های برنامه ریزی ‪As you go through your‬‬
‫‪planning cycles you‬‬
‫خود را یط یم کنید نیم توانید‬
‫‪can't do this in a‬‬
‫درفضای خایل این کار را انجام‬
‫دهید‪.‬‬
‫‪vacuum.‬‬
‫‪Some, though‬‬
‫گرچه‬
‫مالیم کردن یا شدن‪ ،‬آرام کردن‬
‫یا شدن‪ ،‬تخفیف ی‬
‫یافت‪ ،‬تسکت‬
‫‪mitigate‬‬
‫دادن یا ی‬
‫یافت‪ ،‬سبک کردن یا‬
‫شدن‬
‫‪That being the case‬‬
‫‪Simply put‬‬
‫‪easy hallmarks‬‬
‫او برای تسکت درد تریاک‬
‫یمخورد‪.‬‬
‫از طریق رابط بههم متصل‬
‫کردن‪ ،‬از طریق واسطه بههم‬
‫متصل کردن‪ ،‬بهوسیلهی‬
‫میان رج ارتباط برقرار کردن‬
‫یم توانید بت یک دستگاه تلفن‬
‫همراه و سیستم قدییم خود‬
‫رابطه برقرار کنید‬
‫برآورد خود را تعدیل کردن‬
‫ما این را یم دانستیم ‪ ،‬بنابراین‬
‫برآورد خود را براساس ساعت ‪،‬‬
‫روز یا هفته تعدیل کردیم‬
‫افتضاح بودن مزخرف بودن‪،‬‬
‫گند بودن‬
‫در حایل که افراد در تخمت‬
‫زدن مطلق افتضاح اند ‪ ،‬ما‬
‫ً‬
‫واقعا در مقایسه چيها با‬
‫یکدیگر مهارت داریم‪ .‬این به‬
‫نست شناخته یم‬
‫عنوان برآورد ر‬
‫شود‪.‬‬
‫‪He swallowed opium to‬‬
‫‪mitigate pain.‬‬
‫‪interface‬‬
‫‪You can interface‬‬
‫‪between a mobile‬‬
‫‪device and your old‬‬
‫‪system‬‬
‫‪cushioned our estimats‬‬
‫‪We knew this, so we‬‬
‫‪cushioned our estimates‬‬
‫‪by hours, days, or weeks‬‬
‫‪stink‬‬
‫‪While people stink at‬‬
‫‪absolute estimation,‬‬
‫‪we're really good at‬‬
‫‪comparing things to‬‬
‫‪each other. This is‬‬
‫‪known as relative‬‬
‫‪estimation.‬‬
‫رابطه ی نزدیک‪ ،‬همبستیک‪،‬‬
‫ی‬
‫خوییس‪ ،‬شباهت‪،‬‬
‫قرابت‪،‬‬
‫مشابهت‪ ،‬میل طبییع‪ ،‬وجه‬
‫ی‬
‫اشياک‪ ،‬جاذبه ی متقابل‪،‬‬
‫‪affinity‬‬
‫عالقه ی دو طرفه‪ ،‬کشش‪،‬‬
‫ی‬
‫داشت دل‬
‫جاذبه ی جنیس‪ ،‬راه‬
‫سبت (در‬
‫به دل‪ ،‬خویشاوندی ر‬
‫نست)‪ ،‬خویشاوندی (از‬
‫مقابل ر‬
‫طریق ازدواج)‬
‫ی‬
‫موسیق‪ ،‬تاثي‬
‫اثر ارابه‬
‫‪bandwagon effect‬‬
‫دستهای‬
‫پدیدهای فکری و رواپ که بموجب آن افراد دنبالهرو افراد دیگر‬
‫شده و کار آنها را تقلید یم کنند‪.‬‬
‫‪go along‬‬
‫همراه شدن‬
‫ی‬
‫پیشفت کردن موفق شدن‪،‬‬
‫‪gain ground‬‬
‫ی‬
‫ترف کردن‬
‫‪No one thought our‬‬
‫هیچکس فکر نیم کرد‬
‫‪fast-food chain would‬‬
‫فروشگاه زنجيه ای فست فود‬
‫‪do well in such a‬‬
‫ما در این بازار اشباع شده‬
‫موفق شود اما ما یشوع به‬
‫ی‬
‫پیشفت کرده ایم!‬
‫تصمیم گيی (بر اساس) نظر‬
‫پردرآمدترین شخص‬
‫تسلیم شدن ش فرود آوردن‪،‬‬
‫ی‬
‫احيام گذاردن‬
‫ی‬
‫انداخت‬
‫به تعویق‬
‫او تسلیم دانش برتر "تیم"‬
‫شد‪.‬‬
‫ی‬
‫(گرفت) تصمیم را تا فوریه‬
‫آنها‬
‫به تعویق انداختند‪.‬‬
‫باالدست‬
‫نظر واقیع خود را ی‬
‫گفت‬
‫این رفتارها دقت تخمت ها را‬
‫به انحراف یم کشد و مانع‬
‫ی‬
‫پیشفت تیم یم شود‪.‬‬
‫جانت‬
‫محصول ر‬
‫برنامه ریزی پوکر فقط ایجاد‬
‫یک برآورد نیست‪ .‬از بسیاری‬
‫جهات تخمت فقط محصول‬
‫جانت بازی است‪ .‬این فعالیت‬
‫ر‬
‫در واقع مبارزه با تفکر گرویه‬
‫است‪ .‬تفکر گرویه رایه است‬
‫که مردم تمایل دارند با‬
‫محبوب ترین ایده موافق‬
‫باشند‪.‬‬
‫روش برآورد دلق پهن باند یک‬
‫روش مبتت بر اجماع برای‬
‫برآورد تالش است و از روش‬
‫دلق نشات یم گيد که در دهه‬
‫‪ 1960-1950‬در یشکت‬
‫‪ RAND‬به عنوان یک ابزار‬
‫پیش بیت توسعه یافته است‪.‬‬
‫‪saturated market, but‬‬
‫‪we've started gaining‬‬
‫!‪ground‬‬
‫‪HPPO (highest paid‬‬
‫)‪person's opinion‬‬
‫‪decision making‬‬
‫‪defer‬‬
‫‪He deferred to Tim's‬‬
‫‪superior knowledge.‬‬
‫‪They deferred the‬‬
‫‪decision until February.‬‬
‫‪superiors‬‬
‫‪Voicing their true‬‬
‫‪opinion‬‬
‫‪These behaviors will‬‬
‫‪skew the accuracy of the‬‬
‫‪estimates and impede‬‬
‫‪the progress of the‬‬
‫‪team.‬‬
‫‪byproduct‬‬
‫‪Planning poker is not‬‬
‫‪just about creating an‬‬
‫‪estimate. In many ways‬‬
‫‪the estimation is just‬‬
‫‪the byproduct of the‬‬
‫‪game. The activity is‬‬
‫‪really about combating‬‬
‫‪groupthink. Groupthink‬‬
‫‪is the way that people‬‬
‫‪tend to agree with the‬‬
‫‪most popular idea.‬‬
‫‪wideband delphi‬‬
‫حایم پروژه ‪ ،‬که طرفدار اصیل‬
‫نهاپ‬
‫پروژه و تصمیم گينده ی‬
‫است‪.‬‬
‫خدمتگزار‬
‫خودگرداپ‬
‫ارائه ارزش‪ ،‬ارزش آفریت‬
‫متعهد به چيی بودن‬
‫شکوه‬
‫با تشکیل تیم ‪ ،‬شما باید تیم‬
‫خود را از طریق یک جلسه‬
‫هنجار هدایت کنید‪.‬‬
‫هنجارهای تییم ‪ ،‬قوانت‬
‫اساىس هستند که همه اعضای‬
‫تیم موافقت یم کنند از آنها در‬
‫طول پروژه پيوی کنند‪.‬‬
‫اینها قوانیت است که آنها در‬
‫مورد نحوه تعامل با یکدیگر‬
‫برای خود تعیت یم کنند‪.‬‬
‫هنجارها یم توانند بسیار جدی‬
‫باشند و بر نحوه تصمیم گيی‬
‫حاکم باشند‪.‬‬
‫نظر خود را بیان کنید‬
‫سکوت عالمت رضاست‪.‬‬
‫برای چه قوانیت خود و یکدیگر‬
‫را مسئول یم دانند‪.‬‬
‫ی‬
‫مشيک‬
‫تعامل‬
‫‪The project sponsor,‬‬
‫‪who's the project's main‬‬
‫‪advocate and final‬‬
‫‪decision maker.‬‬
‫‪servant‬‬
‫‪self-govern‬‬
‫‪value delivery‬‬
‫‪dedicated to something‬‬
‫‪glory‬‬
‫‪As the team forms, you‬‬
‫‪need to lead your team‬‬
‫‪through a norming‬‬
‫‪session.‬‬
‫‪Team norms are the‬‬
‫‪ground rules that all‬‬
‫‪team members agree to‬‬
‫‪abide by throughout the‬‬
‫‪course of the project.‬‬
‫‪These are rules that‬‬
‫‪they set for themselves‬‬
‫‪about how they'll‬‬
‫‪interact with each‬‬
‫‪other.‬‬
‫‪The norms can be very‬‬
‫‪serious and govern how‬‬
‫‪decisions are made.‬‬
‫‪speak your mind‬‬
‫‪Silence means consent.‬‬
‫‪What rules they'll hold‬‬
‫‪themselves and each‬‬
‫‪other accountable for.‬‬
‫‪collaborative‬‬
‫‪engagement‬‬
‫عاطل و باطل بودن یلیل تلیل‬
‫کردن‬
‫اصطالح "با انگشت شست بازی کردن" به گرداندن دو انگشت‬
‫شست دور یکدیگر گفته یم شود که افراد در زمان بیکاری معموال‬
‫این کار را انجام یم دهند‪.‬‬
‫ی‬
‫‪dump‬‬
‫ریخت‪ ،‬خایل کردن‪ ،‬توده کردن‬
‫نهاپ روی او ریخته ‪All of the final code was‬‬
‫همه کد ی‬
‫شد‪.‬‬
‫‪dumped on him.‬‬
‫‪twiddle one's thumbs‬‬
‫در کمال نگراپ‪ ،‬کامال دلواپس‪،‬‬
‫رپ تاب‬
‫ازدحام کردن‪ ،‬هجوم آوردن‪،‬‬
‫چندين شکل برنامه‬
‫مردم ریختند دور اتومبیلش‪.‬‬
‫سییل از تماشاچیان‬
‫روحیه‬
‫دور هم جمع شدن‬
‫آخرین پيوزی را به دست‬
‫آورید‬
‫باالپ داشته باشد‬
‫عملکرد ی‬
‫نمودار روند افزایش یک پار ی‬
‫امي‬
‫(به عنوان مثال ارزش) در یط‬
‫زمان‬
‫راستشا بخواین‬
‫(که) یچ؟‪ ،‬چه فایده ای داره؟‬
‫غارها و مشاعات‬
‫ی‬
‫بیشي‬
‫تمرکز‬
‫ی‬
‫اتفاق نظر داشت‬
‫روی غلتک بودن(کارها)‬
‫‪on pins and needles‬‬
‫‪swarm‬‬
‫‪People swarmed around‬‬
‫‪his car.‬‬
‫‪a swarm of onlookers‬‬
‫‪morale‬‬
‫‪huddle together‬‬
‫‪Make that last dash to‬‬
‫‪victory‬‬
‫‪blossom into high‬‬
‫‪performance‬‬
‫‪Burn-up Chart‬‬
‫‪truth be told‬‬
‫?‪What gives‬‬
‫‪caves and commons‬‬
‫‪heightened focus‬‬
‫‪On the same page‬‬
‫‪rolling right along/to be‬‬
‫‪humming right along‬‬
‫‪taken root‬‬
‫ریشه دوانده اند‬
‫درمعرض ریسک‪ ،‬مواجهه با‬
‫‪risk exposure‬‬
‫خطر‬
‫‪total risk exposure‬‬
‫اثر کیل ریسک‬
‫اطمینان از اینکه کیس یا چيی‬
‫طبق برنامه ریزی ‪ ،‬انتظار یا‬
‫‪keep on track‬‬
‫مطلوب به کار خود ادامه یم‬
‫دهد یا ی‬
‫پیشفت یم کند‪،‬‬
‫پیگيی‬
‫‪user story‬‬
‫داستان کاربر‬
‫ی‬
‫روىس برای توضیح قابلیت یا ویژگ مورد نظر از زبان کیس است‬
‫ی‬
‫که نیازمند آن است(معموال کاربر یا مشيی) و خاصیت ویژه آن‪،‬‬
‫ی‬
‫پرداخت به نیاز واقیع کاربر و تعامیل بودن آن‬
‫کوتایه و اختصار ‪،‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪faring‬‬
‫گذراندن‪ ،‬گذران کردن‬
‫‪top notch‬‬
‫درجه یک‬
‫‪merely‬‬
‫رصفا‪ ،‬فقط‬
‫‪tenure‬‬
‫سابقه‬
For most teams, the
agile practices
themselves should be
used out of the box until
the team has long
tenure together and is
performing well.
Under your watchful
eye
dread
collective product
evolving product
pivot
Meetings gives our
stakeholders and our
project team the ability
to pivot in response to
changing business
conditions.
once in a while
Value stream mapping
has you literally draw
out the path something
takes to get to your
users and create value
for them. This is called
the value stream.
funding chartering
throughput
What does this imply?
Servant leadership
‫برای ر‬
‫ تا زماپ که‬، ‫اکي تیم ها‬
‫تیم با هم سابقه طوالپ داشته‬
،‫خوپ داشته باشد‬
‫و عملکرد ر‬
‫روش های چابک باید خارج از‬
.‫چارچوب استفاده شود‬
‫تحت مراقبت شما‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫وحشت‬
‫محصول گردآوری شده‬
‫محصول در حال تکامل‬
‫تغیي جهت ی‬
‫اسياتژی ها‬
‫جلسات به ذینفعان و تیم‬
‫تواناپ را یم دهد‬
‫پروژه ما این‬
‫ی‬
‫ی‬
‫که در پاسخ به تغیي شایط‬
‫ ی‬،‫کسب و کار‬
‫اسياتژی های‬
.‫خود را تغیي دهیم‬
‫هر چند وقت یکبار‬
‫نگاشت جریان ارزش به معنای‬
‫واقیع کلمه مسيی را برای شما‬
‫ترسیم یم کند که شما را یم برد‬
‫تا به کاربرانتان برساند و برای‬
‫ به این‬.‫آنها ارزش ایجاد کنید‬
.‫جریان ارزش یم گویند‬
‫تأمت اعتبار‬
‫ی‬
‫ کار یاپ‬،‫توان عملیاپ‬
‫این به چه معناست؟‬
‫رهيی خدمتگزار‬
‫ر‬
،‫ خواهان‬،‫درخواست کردن‬
soliciting
‫خواستار‬
‫ از روی‬،‫ با احتیاط‬،‫محتاط‬
prudent
‫احتیاط‬
Teleportation
‫حمل و نقل از راه دور‬
trait
‫صفت‬
a small number of
handful (noun) : A few
people or things
She invited all her friends to her party, but only a
handful of them turned up.
‫ی‬
‫دسيىس قابل برنامه ریزی‬
‫مرصف‬
‫تهيه‪ ،‬فراهم سازى‪ ،‬تامت‪،‬‬
‫ایجاد‬
‫نیازی به تهیه شور ندارید‪.‬‬
‫ی‬
‫قابلیت است در‬
‫کرون جاب‬
‫سیستم عاملهای بر مبنای‬
‫یونیکس که وظیفه اجرای‬
‫برنامه در زمان بندیهای‬
‫خاص را بر عهده دارد‪ .‬کرون‬
‫جاب این قابلیت را برای کاربران‬
‫ایجاد یمکند تا بتوانند کارها را‬
‫به صورت زمان بندی شده و‬
‫در دورههای مشخص اجرا‬
‫کند‪.‬‬
‫يادداشت رسیم (كه از سوى‬
‫طرف ذينفع به مراجع قانوپ‬
‫داده یمشود مبتبر اينكه تا به‬
‫ادعاهاى او رسيدگ نشده از‬
‫هرگونه اقدام در مورد به‬
‫خصوض خوددارى گردد)‪،‬‬
‫عرضحال رسیم‬
‫اخطار‪ ،‬هشدار‪ ،‬آماد باش‪،‬‬
‫پيش بيت احتيایط‬
‫عرضحایل كه براى تعويق‬
‫اجراى وصيتنامه تقديم به‬
‫دادگاه یمشود‬
‫يك هشدار در مورد اعمال‬
‫غيمنصفانه‬
‫ی‬
‫موقت‬
‫موقت‪،‬‬
‫پايدار‪ ،‬باودام‬
‫حذف كردن‪ ،‬باطل كردن‪،‬‬
‫(نوشته را) پاك كردن‬
‫نام او از فهرست حذف شد‪.‬‬
‫سابقهى خوب‪ ،‬پروندهى رپ‬
‫عيب و نقص‬
‫طبقه بندی‬
‫رصی ح‬
‫رد‪ ،‬اثر‪ ،‬دنباله‬
‫دنباله دار‬
‫‪programmatic access‬‬
‫‪accruing usage‬‬
‫‪provision‬‬
‫‪You don't need to be‬‬
‫‪provisioning servers.‬‬
‫‪cron‬‬
‫‪caveat‬‬
‫‪a caveat entered in a‬‬
‫‪court to the proving of a‬‬
‫‪will‬‬
‫‪a caveat against unfair‬‬
‫‪practices‬‬
‫‪ephemeral‬‬
‫‪durable‬‬
‫‪scratch‬‬
‫‪His name was scratched‬‬
‫‪from the list‬‬
‫‪a clean slate‬‬
‫‪tiering‬‬
‫‪explicit‬‬
‫‪trail‬‬
‫‪trailing‬‬
‫مناطق متفاوت‪ ،‬بت (میان)‬
‫منطقه ای‬
‫جمع کردن‪ ،‬تجمیع‬
‫منسوخ‬
‫تحمل کردن‬
‫همزمان‬
‫تشی ع شده‬
‫انعطافپذیر‪ ،‬سازگار‪ ،‬پذیرا‪،‬‬
‫مطیع‬
‫انطباق‪ ،‬پذیرش‪ ،‬تبعیت‪،‬‬
‫رعایت‬
‫الزامات انطباق و نگهداری داده‬
‫ها‬
‫حاکمیت‪ ،‬نظارت‪ ،‬شیوه‬
‫اهيی‪ ،‬مدیریت ریسک‬
‫ر ر‬
‫ی‬
‫عملیاپ‬
‫ی‬
‫ی‬
‫پرداخت‬
‫گرفت‪،‬‬
‫بهعهده‬
‫ی‬
‫انگشت‬
‫حساب ش‬
‫از کار افتادن‬
‫مقاومت(تحمل) کردن‬
‫مقایسه‪ ،‬تطبیق‪ ،‬تلفیق‬
‫محیط داخیل‬
‫اختصاض‬
‫افشا کردن‬
‫یشاییط که تو اون یم تونت از‬
‫مزایای دوتا چي خییل متفاوت‬
‫همزمان بهره مند بشت‬
‫ی‬
‫داشت‪،‬‬
‫دنیا و آخرت را با هم‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫خدا و خرما را‬
‫‪cross region‬‬
‫‪aggregate‬‬
‫‪deprecated‬‬
‫‪sustain‬‬
‫‪concurrent‬‬
‫‪expedited‬‬
‫‪compliant‬‬
‫‪compliance‬‬
‫‪compliance and data‬‬
‫‪retention requirements‬‬
‫‪governance‬‬
‫‪tackle‬‬
‫‪rule of thumb‬‬
‫‪decommission‬‬
‫‪withstand‬‬
‫‪collation‬‬
‫‪on-premises‬‬
‫‪environment‬‬
‫‪proprietary‬‬
‫‪exposing‬‬
‫‪the best of both worlds‬‬
‫‪know it from the back of‬‬
‫مثل کف دست بلد بودن‬
‫‪your hand‬‬
‫ی‬
‫روىس برای محافظت از‬
‫سیستم های رایانه ای در برابر‬
‫خر راپ‪ ،‬که در آن هنگام از کار‬
‫‪failover‬‬
‫افتادن سیستم اصیل‪ ،‬سیستم‬
‫های آماده به کار(‪)standby‬‬
‫به طور خودکار ی‬
‫کنيل یم‬
‫شوند‪(.‬جایگزیت)‬
‫‪deployment‬‬
‫آرایش‪ ،‬استقرار‬
‫پایگاه داده ای است برای‬
‫تشخیص روابط بت اطالعات‬
‫ذخيه شده‬
‫نور عیل نور‬
‫‪relational database‬‬
‫‪cherry on the cake‬‬
‫‪Having all of you here‬‬
‫‪for my birthday has‬‬
‫‪really been wonderful,‬‬
‫‪and this thoughtful gift‬‬
‫‪is the cherry on the cake‬‬
‫مهار کردن‪ ، ،‬شکوب کردن‪،‬‬
‫خفه کردن‪ ،‬گلو را ی‬
‫فشدن‪ ،‬جلو‬
‫‪throttling‬‬
‫(چيی) را ی‬
‫گرفت‪ ،‬جریان بيین‬
‫را ی‬
‫کنيل کردن‬
‫انسداد پهنای باند‪ :‬کاهش‬
‫عمدی شویس ی‬
‫اینينت توسط‬
‫ارائه دهنده ی‬
‫اینينت است و در‬
‫‪Bandwidth throttling‬‬
‫شبکههای ارتبایط برای تنظیم‬
‫ترافیک شبکه و به حداقل‬
‫رساندن تراکم پهنای باند‬
‫استفاده یمشود‪.‬‬
‫عجیب یا غریب ‪oddball: strange; bizarre‬‬
‫‪intent‬‬
‫قصد‪ ،‬نیت‪ ،‬منظور‬
‫‪intricate‬‬
‫پیچیده‬
‫‪blueprint‬‬
‫طرح اولیه‬
‫‪Declarative‬‬
‫برنامهنوییس اعالپ‬
‫‪programming‬‬
‫یک پارادایم برنامهنوییس است که در آن منطق و هدف‬
‫محاسبات بدون یشح چگونیک انجام آنها بیان یمشود‪ .‬در این‬
‫پارادایم تالش یمشود که با توصیف عملیات مورد نیاز بجای‬
‫جانت برنامهها را کاهش یا به‬
‫توضیح چگونیک انجام عملیات‪ ،‬اثر ر‬
‫کل ازمیان برداشت‪.‬‬
‫ی‬
‫‪Reinventing the wheel‬‬
‫اخياع دوباره چرخ‬
‫ً‬
‫تکرار یک روش است که قبال توسط دیگران ابداع شده یا‬
‫بهینهسازی شده است و استعارهای از این واقعیت است که چون‬
‫چرخ جزو الگوهای کهن نبوغ انسان است‪ ،‬و ریشههای باستاپ‬
‫که زمینه آن را نشان یمدهد زیاد است‪ ،‬هنوز به همان شکیل که‬
‫در طول تاری خ ساخته یمشد ساخته یمشود‪.‬‬
‫آزاداندیش روشنفکر‪،‬‬
‫‪permissive‬‬
‫آسانگي‪ ،‬سهلانگار‪ ،‬اختیاری‪،‬‬
‫ُمجاز‬
‫پدر و مادران سهلانگاری که ‪Permissive parents who‬‬
‫‪spoil their children‬‬
‫فرزندان خود را لوس یمکنند‬
‫اختیاری بود‪ ،‬نه اجباری‬
‫‪It was permissive, not‬‬
‫‪mandatory.‬‬
‫سازماندیه کردن ترتیب دادن‪،‬‬
‫برنامهریزی کردن‬
‫‪The riots were‬‬
‫شورشها توسط نيوهای‬
‫‪orchestrated by anti‬‬‫ضددولت برنامهریزی شده‬
‫بودند‪.‬‬
‫‪government forces.‬‬
‫‪premise‬‬
‫بنیاد و اساس بحث‬
‫شیوع ی‬
‫(شوع‪ ،‬پیدایش‪،‬‬
‫‪burst‬‬
‫افزایش) ناگهاپ و شی ع‪ ،‬قطع‬
‫کردن‬
‫‪drill down into sth‬‬
‫بررىس تفصییل کردن‬
‫‪remediation‬‬
‫اصالح‬
‫ً‬
‫‪explicitly‬‬
‫رصیحا‬
‫کاهش چي مرص یا کاهش‬
‫‪mitigation‬‬
‫اثرات مرص آن‬
‫‪tamper resistant‬‬
‫مقاوم در برابر دستکاری‬
‫‪emit‬‬
‫متصاعد کردن‪ ،‬انتشار‬
‫درنگ کردن‪ ،‬تامل کردن‪ ،‬وقت‬
‫‪linger‬‬
‫ی‬
‫گذاشت‬
‫جاپ‬
‫بهرهبرداری‪ ،‬استفاده (در ی‬
‫‪leverage‬‬
‫دیگر)‬
‫‪by leveraging‬‬
‫با استفاده از‬
‫‪addendum‬‬
‫ضمیمه‬
‫‪accountability‬‬
‫مسئوليت‬
‫نشانهگذاری‪ :‬فرایند جایگزین‬
‫کردن قلم دادهای حساس‬
‫(مثل شماره کردیت کارد)با هم‬
‫‪Tokenization‬‬
‫ارز ناحساس (نشانه) که معت‬
‫بيوپ یا قابل بهرهبرداری‬
‫ندارد‪ ،‬نشانهگذاری نامیده‬
‫یمشود‪.‬‬
‫نشانه در واقع ارجایع ست که با استفاده از سامانه نشانهگذاری‬
‫به داده حساس بازنگاشته یمشود‪ .‬نگاشت داده حساس به‬
‫هاپ انجام یمشود که بدون سامانه نشانهگذاری‬
‫نشانه با روشی ی‬
‫دست یافت به داده اصیل ناشدپ است (برای نمونه تولید‬
‫نشانهها با استفاده از اعداد تصادف)‬
‫‪cumbersome‬‬
‫سنگت‪ ،‬مایه زحمت‬
‫‪precedence‬‬
‫اولویت‪ ،‬تقدم‪ ،‬برتری‬
‫به وجود آمده‪ ،‬ايجاد شده‪،‬‬
‫‪ushered‬‬
‫همراه آمده‬
‫‪orchestrate‬‬
‫ی‬
‫ماموریت(عامل) حیاپ‬
‫نگهدار یا حافظ‬
‫اساس‪ ،‬بنیاد‪ ،‬پایه‬
‫بلوک بزرگ و قائم سنیک ‪،‬‬
‫ً‬
‫‪monolith‬‬
‫خصوصا به شکل ستون یا بنای‬
‫یادبود‪ ،‬یکپارچه‬
‫‪veteran‬‬
‫پیشکسوت‬
‫‪Fault tolerance‬‬
‫تاپ‬
‫تحملپذیری اشکال‪ ،‬عیب ر‬
‫‪rundown‬‬
‫خالصه‬
‫‪transient‬‬
‫نا پایدار‬
‫‪disruption‬‬
‫قطع‬
‫‪wreak havoc‬‬
‫ویران کردن‪ ،‬خراب کردن‬
‫‪havoc‬‬
‫خر راپ‪ ،‬ویراپ‬
‫‪.‬افزایش ناگهاپ‬
‫‪ramp up‬‬
‫‪.‬تقویت کردن‬
‫‪stale‬‬
‫کهنه‬
‫‪anecdote‬‬
‫حکایت‬
‫اوراق سفید‪ :‬نویع گزارش‬
‫معتي یا راهنما برای کمک به‬
‫ر‬
‫خوانندگان است که به منظور‬
‫درک یک مسئله‪ ،‬حل یک‬
‫‪White paper‬‬
‫مشکل‪ ،‬یا اتخاذ یک تصمیم‬
‫تدوین یمگردد و به گز ی‬
‫ارىس‬
‫جامع و کامل از عملکرد یک‬
‫طرح یا پروژه و مشکیل که حل‬
‫یمکند اشاره دارد‪.‬‬
‫تصور کردن‪ ،‬معتقد بودن‪،‬‬
‫‪conceive‬‬
‫درک کردن‪ ،‬فهمیدن‪ ،‬برداشت‬
‫کردن‬
‫‪stack‬‬
‫پشته‬
‫ساختمان داده ای است که از لیست برای سازماندیه داده ها‬
‫بازیاپ دادهها کاربرد دارد‪.‬‬
‫استفاده میکند و برای ذخيه و‬
‫ر‬
‫در پشته عمل اضافه کردن وحذف عنرص‪ ،‬فقط در یک طرف‬
‫آن‪ ،‬بنام باالی پشته انجام میشود‪ .‬یعت عنرصی که از همه دیرتر‬
‫وارد پشته شد‪ ،‬از همه زودتر از پشته حذف میگردد‪ .‬بهمت‬
‫دلیل گفته میشود که پشته از سیاست خروج به ترتیب عکس‬
‫ورود (‪ )LIFO‬پيوی میکند‪.‬‬
‫‪vetted‬‬
‫بررىس شده‬
‫‪flying colors‬‬
‫موفقیت قطیع‬
‫‪mission critical‬‬
‫‪concierge‬‬
‫‪cornerstone‬‬
‫‪Pass the exam with‬‬
‫‪flying colors with my‬‬
‫‪course.‬‬
‫اهتمام (احتیاط) الزم‪ ،‬دقت‬
‫کاف‬
‫‪It's my due diligence to‬‬
‫با احتیاط الزم من اطمینان‬
‫‪make sure that I have‬‬
‫حاصل یم کنم که تمام‬
‫شویس ها را پوشش داده ام‪covered all the services. .‬‬
‫‪rule out‬‬
‫رد کردن‪ ،‬غي محتمل شمردن‬
‫‪without a hitch‬‬
‫بدون دردش‬
‫ی‬
‫‪propagate‬‬
‫منتش کردن‬
‫رواج دادن‪،‬‬
‫ی‬
‫‪resort‬‬
‫اسياحتگاه‬
‫‪grace period‬‬
‫مهلت‬
‫ی‬
‫‪persist‬‬
‫باف ماندن‪ ،‬ادامه پیدا کردن‬
‫‪persistent‬‬
‫مداوم‬
‫در چندین منطقه در ی‬
‫‪span across multiple‬‬
‫دسيس‬
‫‪availability zones‬‬
‫قرار بگيد‬
‫‪consult‬‬
‫کنکاش کردن‬
‫ً‬
‫مخترصا (بهطور گذرا) به‬
‫‪touch upon‬‬
‫مطلت اشاره کردن‬
‫ر‬
‫‪redundant‬‬
‫اضاف‪ ،‬زائد‪ ،‬حشو‪ ،‬چندگانه‬
‫‪RAID: Redundant Array‬‬
‫آرایه چندگانه دیسکهای‬
‫‪of Independent Disks‬‬
‫مستقل‬
‫هدف اصیل‪ :‬پیوند دادن چند دیسک سخت جداگانه در‬
‫ی‬
‫گنجاییس‬
‫پایاپ و‬
‫چهارچوب یک آرایه‪ ،‬برای‬
‫دستیاپ به کار یاپ‪ ،‬ی‬
‫ر‬
‫بیش از یک دیسک بزرگ و گران‪.‬‬
‫کل این آرایه برای سیستم عامل ميبان‪ ،‬به گونه ای یکپارچه‬
‫‪.‬رفتار یمکند‬
‫‪knob‬‬
‫دکمه‬
‫‪to reference‬‬
‫رجوع کردن‬
‫‪Instantaneous‬‬
‫فوری‬
‫‪Induced‬‬
‫القاء شده‬
‫ی‬
‫‪intuitive‬‬
‫ذاپ‪ ،‬دروپ‪ ،‬شهودی‬
‫ی‬
‫بیشي جور در میان‪،‬‬
‫با ‪AWS‬‬
‫‪They are more intuitive‬‬
‫ی‬
‫بیشي هم خوپ(هماهنیک)‬
‫‪in AWS.‬‬
‫دارن‬
‫امکانپذيرى‪ ،‬امکان عمیل‪،‬‬
‫‪viability‬‬
‫زیستپذیری‪ ،‬ماندگاری‬
‫‪Dumbing down‬‬
‫زیر دیپلم حرف زدن‬
‫با شعت کاری انجام دادن‪،‬‬
‫‪zap‬‬
‫بشمار سه کاری کردن‪ ،‬به‬
‫‪due diligence‬‬
‫شعت حرکت کردن‪ ،‬ناگهان‬
‫رصبه زدن با یک رصبه کیس را‬
‫ی‬
‫کشت‪ ،‬نابود کردن‬
‫(با شعت و زور و به طور ناگهاپ) زدن‪ ،‬حرکت کردن‪ ،‬له و لورده‬
‫کردن‪ ،‬در هم کوبیدن‪ ،‬درب و داغان کردن‪( ،‬خودماپ)‪ ،‬زور‪،‬‬
‫قوه‪ ،‬انرژی‪ ،‬فرزی‪ ،‬چاالیک‪ ،‬دنگ!‬
‫مجذوب کنندگ‪ ،‬گي یاپ‪ ،‬تله‪،‬‬
‫‪hook‬‬
‫وسوسه انگي‪ ،‬مسي منحت‬
‫‪legacy‬‬
‫قدییم‬
‫(بهميان زیاد) تولید کردن‪،‬‬
‫ایجاد کردن‪ ،‬در ی‬
‫‪spawn‬‬
‫دسيس قرار‬
‫ی‬
‫گرفت‬
‫‪New technology has‬‬
‫فناوری جدید فرصتهای کاری‬
‫‪spawned new business‬‬
‫جدیدی ایجاد کردهاست‪.‬‬
‫‪opportunities.‬‬
‫‪ ASG‬در ‪ 2‬منطقه در ی‬
‫دسيس ‪An ASG spawns across 2‬‬
‫قرار یم گيد‪.‬‬
‫‪availability zones.‬‬
‫تنفس با شعت غي عادی‬
‫شی ع‪ ،‬به نحوی که شعت از‬
‫‪hyperventilate‬‬
‫دست دادن دی اکسید کربن‬
‫افزایش یابد‪.‬‬
‫‪inhale‬‬
‫دم‬
‫‪exhale‬‬
‫بازدم‬
‫‪tingle‬‬
‫سوزن سوزن شدن‬
‫‪continuum‬‬
‫پیوستیک‬
‫‪chirp‬‬
‫آوای پرندگان‬
‫مربوط به آگایه فرد از‬
‫موقعیت و حرکت قسمتهای‬
‫‪kinesthetic‬‬
‫بدن با استفاده از اندامهای‬
‫حیس (عصب های خودپذیر)‬
‫در عضالت و مفاصل‬
‫‪torso‬‬
‫تنه‬
‫شنواپ یا سامعه‪،‬‬
‫مربوط به‬
‫ی‬
‫‪auditory‬‬
‫شنیداری‬
‫‪urge‬‬
‫ارصار‬
‫‪grounded‬‬
‫کامال متعادل و معقول‬
‫‪intervention‬‬
‫مداخله‬
‫ی‬
‫خصلت ‪ /‬خصوصیات (اخالف‬
‫‪quirk‬‬
‫یا رفتاری) عجیب‬
‫‪statement‬‬
‫عرضه‪ ،‬ارائه‬
‫‪intermittent‬‬
‫متناوب‬
‫نادر‪ ،‬کمیاب‬
‫قطعات‪ ،‬تکه ها‬
‫خرد کردن‬
‫تابلوهای امتیازات‬
‫ی‬
‫تلق یم شود‬
‫خراب شدن‬
‫تکراری‬
‫نمونه سازی‬
‫کم شدن‪ ،‬کاهش دادن‬
‫منسوخ شده‬
‫ناخوشایند‬
‫در حالیکه‬
‫وابستیک‪ ،‬نزدییک‪ ،‬پیوستیک‬
‫خود جوش‪ ،‬خود بخود‪ ،‬خود‬
‫انگي‪ ،‬رپ اختیار‬
‫‪.‬شتاش‪ ،‬به طور کیل‪ ،‬کال‪،‬‬
‫همگاپ‪ ،‬عمویم‪ ،‬شامل تمام‬
‫طبقات‪ ،‬یکشه‪ ،‬شجمع‬
‫‪.‬به طور یکسان‬
‫به گونه ای که همه سطوح یا‬
‫طبقات را به طور یکسان تحت‬
‫تأثي قرار یم دهد‬
‫‪.‬برای همه کارمندان‪ ،‬اعضا‪،‬‬
‫گروه ها یا دسته ها اعمال یم‬
‫شود‬
‫داد و ستد‬
‫ظرافت‪ ،‬زیرگ‪ ،‬باریک بیت‬
‫ثبات‬
‫فروشگاه چندمنظوره‬
‫بارگيی‬
‫ثابت‪ ،‬پایدار‬
‫هیاهو‪ ،‬قیل و قال‪ ،‬بیا و برو‪،‬‬
‫هیجان‪ ،‬یش و شور‪ ،‬جنجال‪،‬‬
‫آشوب‪ ،‬دردش‬
‫نشانه گذاری‬
‫ی‬
‫اشياک منابع متقابل‬
‫‪infrequent‬‬
‫‪shards‬‬
‫‪sharding‬‬
‫‪leaderboards‬‬
‫‪deemed‬‬
‫‪deteriorate‬‬
‫‪iteratively‬‬
‫‪instantiation‬‬
‫‪diminishing‬‬
‫‪clunky‬‬
‫‪awkwardly‬‬
‫‪whereas‬‬
‫‪affinity‬‬
‫‪spontaneous‬‬
‫‪across the board‬‬
‫‪trade-offs‬‬
‫‪subtlety‬‬
‫‪consistency‬‬
‫‪one stop shop‬‬
‫‪offload‬‬
‫‪resolved‬‬
‫‪ado‬‬
‫‪notation‬‬
‫‪Cross-origin resource‬‬
‫)‪sharing (CORS‬‬
‫مکانيیم است که اجازه یم دهد منابع محدود شده در یک‬
‫صفحه وب از دامنه دیگری خارج از دامنه ای که منبع اول از آن‬
‫ارائه شده است‪ ،‬درخواست شود‪ .‬یک صفحه وب یم تواند‬
‫آزادانه تصاویر ‪ ،‬صفحه سبک ها ‪ ،‬اسکریپت ها ‪ ،‬فریم ها و فیلم‬
‫های متناسب را تعبیه کند‪.‬‬
‫اگه از ظاهر قضیه بخوایم‬
‫‪if you were to be‬‬
‫قضاوت کنیم‪ ،‬ظاهرا باید‪،...‬‬
‫‪intuitive‬‬
‫به نظر میاد باید‪...‬‬
‫‪opaque‬‬
‫مات‬
‫ی‬
‫‪take precedence‬‬
‫داشت‬
‫اولویت (تقدم)‬
‫درست به هدف زدن‪ ،‬موفق‬
‫‪nailed it‬‬
‫شدن‬
‫کارمند داخیل‪ ،‬محرم راز‪ ،‬وارد‬
‫‪insider‬‬
‫در مکان یا گروه بخصوص‪،‬‬
‫خودی‪ ،‬خودماپ‬
‫‪potent‬‬
‫قدرتمند‬
‫‪furrowing your brows‬‬
‫ابروهای خود را جمع کنید‬
‫فراتر ی‬
‫‪transcend‬‬
‫رفت‬
‫اصول‪ ،‬مباپ‪ ،‬زیربنا‪،‬‬
‫‪nitty-gritty‬‬
‫زیرساخت‪ ،‬شالوده‬
‫ی‬
‫مت چاپ شده با حروف ریز‬
‫(معموال مطالب پشت‬
‫‪fine print‬‬
‫قراردادهای بیمه و بازرگاپ را‬
‫این جوری چاپ یم کنند)‪،‬‬
‫جزییات‬
‫عطف به ماسبق‪ ،‬معطوف به‬
‫‪retroactive‬‬
‫گذشته‬
‫‪incur‬‬
‫متحمل شدن‬
‫‪vaults‬‬
‫خزانه ها‬
‫‪quota‬‬
‫سهمیه‪ ،‬سهم‬
‫بپایان رساندن‪ ،‬منعقد کردن‪،‬‬
‫‪conclude‬‬
‫خاتمه دادن‬
‫ورود‪ ،‬دخول‪ ،‬اجازه ورود‪ ،‬حق‬
‫‪ingress‬‬
‫ورود‪ ،‬محل ورود‬
‫ی‬
‫گذشت از‪ ،‬عبور‬
‫پیمودن‪،‬‬
‫‪traverse‬‬
‫کردن‬
‫‪He traversed the forest‬‬
‫تکثي‪ ،‬زاد آوری‪ ،‬زاد و ولد‪،‬‬
‫پخش‪ ،‬تروی ج‪ ،‬ی‬
‫‪propagation‬‬
‫گسيش‪،‬‬
‫انتشار‬
‫مسي بسته داده كه از يك‬
‫‪hop‬‬
‫شور به ديگرى یم رود‬
‫هر چند وقت یک بار‪ ،‬گهگاه‪،‬‬
‫‪once in a while‬‬
‫گایه‬
‫(كامپيوتر) نتيجه فرآيند كه‬
‫بستیک به موقعيتهاى اوليه‬
‫ورودى ها دارد‬
‫‪API‬‬
‫واسط برنامهنوییس‬
‫‪voila‬‬
‫‪there it is; there you are‬‬
‫ی‬
‫‪tackle‬‬
‫گرفت‪ ،‬از عهده برآمدن‬
‫بعهده‬
‫حق نمايندگ (كیس را) لغو‬
‫‪decommission‬‬
‫ی‬
‫انداخت‬
‫كردن‪ ،‬از بهرهگيى‬
‫‪embed‬‬
‫تعبیه کردن‪ ،‬جایگذاری کردن‬
‫‪push‬‬
‫تشويق كردن‪ ،‬ترغيب كردن‬
‫بررىس وضعیت (یک دستگاه‬
‫ی‬
‫بخیس از رایانه ‪،‬‬
‫اندازه گيی ‪،‬‬
‫‪poll‬‬
‫یا یک گره در شبکه)‪ ،‬به ویژه‬
‫ی‬
‫بخیس از یک چرخه‬
‫به عنوان‬
‫تکرار شده‪.‬‬
‫‪robust‬‬
‫مقاوم‬
‫ی‬
‫محش‪،‬‬
‫شگرف‪ ،‬فوق العاده‪،‬‬
‫‪tremendous‬‬
‫عجیب‬
‫‪message will be quote‬‬
‫پیام نقل قول خواهد شد‬
‫‪accordingly‬‬
‫نتیجتا‪ ،‬بر این اساس‪ ،‬از این رو‬
‫قانون منسوخ‪ ،‬نامه غي قابل‬
‫‪Dead Letter‬‬
‫توزی ع‬
‫وضع کردن‪ ،‬تصویب کردن‪،‬‬
‫‪enact‬‬
‫نمایش دادن‬
‫‪designate‬‬
‫معت کردن‪ ،‬تخصیص دادن‬
‫اطالعات واقیع یا پیام موجود‬
‫‪payload‬‬
‫در داده های ارسایل‬
‫ر‬
‫‪fan out‬‬
‫خروچ‬
‫ظرفیت‬
‫مجموعه ای از داده ها به‬
‫صورت بایيی ‪ ،‬به طور‬
‫معمول یک مورد چندرسانه ای‬
‫‪blob‬‬
‫‪ ،‬که به عنوان یک موجودیت‬
‫واحد در سیستم مدیریت‬
‫پایگاه داده ذخيه یم شود‬
‫‪immutability‬‬
‫ثبات‪ ،‬تغیي ناپذیری‬
‫ی‬
‫‪transient‬‬
‫موقت‬
‫گذرا‪،‬‬
‫‪linkage‬‬
‫رابطه‬
‫‪entail‬‬
‫شامل بودن‬
‫نخست ‪Premier @annastaciamp‬‬
‫‪has announced that‬‬
‫وزیر@‪ annastaciamp‬اعالم‬
‫کرده است که ی‬
‫‪Chief Health Officer Dr‬‬
‫دکي‬
‫‪deterministic‬‬
Jeannette Young will be
the next Governor of
Queensland.
Dr Young will assume
the position on
November 1، when
incumbent Governor
Paul de Jersey will step
down.
i.e. : that is
“Only one city, i.e.,
London, has hosted the
Summer Olympics three
times.”
unimpeded
By arranging site access
in advance you can
assure that users can
continue their work
unimpeded.
imperative
It is imperative that
team members are
communicating on a
regular basis.
flap
assertion
jitter
wander
parting
Your company Uptown
IT has been approached
by Western Publishing
and Printing.
problem statement
He can make an
informed decision
are to be addressed
to the bare minimum
ad hoc wireless
networks
‫ رئیس‬، Jeannette Young
‫ فرماندار‬، ‫ارشد بهداشت‬
.‫بعدی کوئیيلند خواهد بود‬
‫ی‬
‫نوامي‬
‫دکي یانگ در اول‬
‫ر‬
‫ ی‬، ‫منصوب خواهد شد‬
‫وقت‬
‫فرماندار فعیل پاول دو جرىس‬
.‫از سمت خود کنار یم رود‬
‫آن هم‬
3 ‫ آن هم لند‬،‫فقط یک شهر‬
‫بار ميبان المپیک تابستاپ‬
.‫بوده است‬
‫بدون مشکل‬
‫ی‬
‫دسيىس از قبل به‬
‫با تنظیم‬
‫سایت یم توانید اطمینان‬
‫حاصل کنید که کاربران یم‬
‫توانند کار خود را بدون مشکل‬
.‫ادامه دهند‬
‫رصوری‬
‫رصوری است که اعضای تیم‬
‫به طور منظم در ارتباط‬
.‫باشند‬
‫ لبه آویزان‬،‫دریچه‬
‫ادعا‬
‫ی‬
‫حركت نامنظم اتفاف‬
‫ شگردان شدن‬،‫منحرف شدن‬
‫ تفکیک‬،‫جداسازی‬
‫نش و چاپ ی‬
‫ی‬
‫وسين به یشکت‬
‫ مراجعه‬Uptown IT ‫شما‬
.‫کرده است‬
‫بیان مسأله‬
‫او یم تواند آگاهانه تصمیم‬
‫بگيد‬
‫باید مورد خطاب قرار دهد‬
‫به حداقل ممکن‬
‫شبكه هاي ر یپ سيم فاقد‬
‫زيرساخت‬
‫ویژه ی امر بخصوض‪ ،‬تک‬
‫ی‬
‫شدست‪ ،‬خلق‬
‫موردی‪،‬‬
‫الساعه‪ ،‬تک کاره‪ ،‬فاقد‬
‫عمومیت‬
‫‪ad hoc‬‬
‫‪State-of-the-art‬‬
‫ی‬
‫پیشفته ترین فناوری‬
‫‪technology‬‬
‫‪equity and social‬‬
‫پاسخگوپ اجتمایع‬
‫عدالت و‬
‫ی‬
‫‪accountability implies a‬‬
‫به معت مراقبت در رابطه با‬
‫‪duty of care in relation‬‬
‫ی‬
‫استفاده از منابع اطالعاپ‬
‫‪to the use of‬‬
‫است‬
‫‪information resources‬‬
‫اهنماپ ‪Thanks for the Heads Up‬‬
‫ممنون بابت ر‬
‫ی‬
‫‪without perceived‬‬
‫بدون وقفه (از کار افتادگ)‬
‫‪downtime‬‬
‫احتمایل‬
‫ی‬
‫‪jeopardize‬‬
‫انداخت‬
‫به خطر‬
‫‪powers and functions‬‬
‫اختیارات و وظایف‬
‫‪offences and penalties‬‬
‫جرایم و مجازات ها‬
‫‪an up and comming‬‬
‫محله ای در حال رشد(رو به‬
‫ی‬
‫‪neighborhood‬‬
‫ترف)‬
‫‪sought-after‬‬
‫پرطرفدار‪ ،‬پرتقاضا‬
‫‪single point of failure‬‬
‫نقطه ی آسیب پذیر مرکزی‬
‫‪interconnected‬‬
‫به هم پیوسته‬
‫‪segregate‬‬
‫جدا کردن‪ ،‬تفکیک‬
‫‪whopping‬‬
‫عظیم‬
‫‪obsolete‬‬
‫قدییم‪ ،‬منسوخ شده‬
‫‪migrating data from‬‬
‫‪physical servers to the‬‬
‫انتقال داده ها از شورهای‬
‫‪virtual environment as‬‬
‫فيییک به محیط مجازی با‬
‫جایگزیت شورهای قدییم ‪the obsolete servers are‬‬
‫‪replaced‬‬
‫‪offset‬‬
‫متعادل کننده‬
‫‪interface‬‬
‫متصل شدن‬
‫سازگاری با گذشته ‪Backward compatibility‬‬
‫خاصیت یک سیستم ‪ ،‬محصول یا فناوری است که امکان‬
‫همکاری با یک سیستم قدییم و یا ورودی طراچ شده برای چنت‬
‫سیستیم ‪ ،‬به ویژه در ارتباطات از راه دور و محاسبات را فراهم‬
‫یم آورد‬
‫‪high-end‬‬
‫رده باال‬
‫ی‬
‫داشت چيی ‪with something in mind‬‬
‫با در نظر‬
‫‪beveled‬‬
‫پخ دار‬
‫‪daisy chain‬‬
‫زنجي وار‬
‫اصالح یا کامل کردن (چيی) در‬
‫یک دوره زماپ معت‪ ،‬بهبود‬
‫بخشیدن‬
‫‪allegedly‬‬
‫گفته یم شود که‪ ،‬ظاهرا‬
‫جستجو کردن (آدرس)‪ ،‬تعیت‬
‫ی‬
‫‪resolve‬‬
‫گرفت‪ ،‬مقرر‬
‫كردن‪ ،‬تصمیم‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫با استفاده از ‪ DNS‬نام دامنه ‪resolve active directory‬‬
‫‪domain name by using‬‬
‫‪ active directory‬را جستجو‬
‫‪dns‬‬
‫(تعیت) کنید‬
‫غوطه ور شدن فرد در کار یا‬
‫‪hip deep‬‬
‫چيی‪ ،‬تا گلو تو چيی گي کردن‬
‫اخراج ناگهاپ از شغل‪ ،‬بيون‬
‫‪get the sack‬‬
‫ی‬
‫انداخت‬
‫با زحمت (خستیک) راه ی‬
‫‪traipsing‬‬
‫رفت‬
‫ی‬
‫بیشي اوقات آنقدر مشغول ‪I’m too busy most of the‬‬
‫من‬
‫‪time looking after my‬‬
‫مراقبت از چاپگرهایم هستم‬
‫که زماپ برای ی‬
‫‪printers to go traipsing‬‬
‫رفت تا‬
‫‪off to accounting to‬‬
‫حسابداری و تحویل آن فرم ها‬
‫‪deliver those forms‬‬
‫ندارم‬
‫تصور کردن‪ ،‬فهمیدن‪،‬‬
‫‪conceive‬‬
‫ی‬
‫پنداشت‬
‫ی‬
‫‪Statements about how‬‬
‫اظهاراپ در مورد این که‬
‫‪you will address‬‬
‫چگونه اطالعات نامطمت را‬
‫آنگونه که تصور‪ ،‬برنامهریزی و ‪uncertain information as‬‬
‫پروژه خود را اجرا یم کنید‪you conceive, plan, and ،‬‬
‫‪perform your project‬‬
‫مورد توجه قرار یم دهید‬
‫‪colocation‬‬
‫هم مکاپ‬
‫‪A colocation centre or‬‬
‫مرکز تجمع یا "هتل حامل" ‪"carrier hotel", is a type ،‬‬
‫‪of data centre where‬‬
‫نویع مرکز داده است که در آن‬
‫‪equipment, space, and‬‬
‫تجهيات ‪ ،‬فضا و پهنای باند‬
‫ی‬
‫مشيیان خرده ‪bandwidth are available‬‬
‫برای اجاره به‬
‫ی‬
‫فروىس موجود است‪.‬‬
‫‪for rental to retail‬‬
‫‪customers.‬‬
‫‪resource intensive‬‬
‫منبعبر‬
‫‪apples to apples‬‬
‫ی‬
‫منطق‬
‫مقایسه‬
‫‪comparison‬‬
‫‪no brainer‬‬
‫بدییه‬
‫‪hallmark‬‬
‫نماد‪ ،‬نمادین‬
‫‪compelling reason‬‬
‫دلیل قانع كننده‪ ،‬الزام‬
‫ی‬
‫‪hang out‬‬
‫داشت‬
‫سماجت ورزيدن‪ ،‬ارصار‬
‫‪hone‬‬
‫‪It's the feature you’ve‬‬
‫‪been hanging out for.‬‬
‫به آساپ پيوز شدن‪ ،‬مثل آب‬
‫خوردن برنده شدن‬
‫تنه زدن هل دادن‪ ،‬به زور هل‬
‫دادن و جلو ی‬
‫رفت‬
‫‪win hands down‬‬
‫‪shove‬‬
‫ ‪Just wait your turn‬‬‫‪there's no need to‬‬
‫‪shove.‬‬
‫كوتایه كردن‪ ،‬غفلت كردن‪،‬‬
‫مضايقه كردن‬
‫‪They're sparing no‬‬
‫در (مورد) امنیت از هیچ هزینه‬
‫‪expense on security.‬‬
‫ای مضایقه نیم کت‬
‫هزینه ای محدود کننده‬
‫‪cost prohibitive‬‬
‫(بازدارنده)‬
‫‪vocational placement‬‬
‫موقعیت شغیل‬
‫‪dodgy‬‬
‫حيلهآمي‪ ،‬حيلهگر‪ ،‬حقهباز‬
‫ی‬
‫تصحيالت ی‬
‫(مشيک)‪،‬‬
‫اشيایک‬
‫‪pooled‬‬
‫منبع‪ ،‬مخزن‬
‫‪designation‬‬
‫نقش‬
‫پس از واقعه‪( ،‬مجازى) بررىس‬
‫‪post-mortem‬‬
‫دقيق هرچي تازه پايان يافته‪،‬‬
‫سنج‬
‫گذشته ر‬
‫بحث در مورد یک رویداد پس از وقوع آن‪ ،‬به ویژه در مورد اینکه‬
‫‪:‬چه مشکیل داشته است یا چرا شکست خورده است‬
‫ً‬
‫‪After we've played a‬‬
‫بعد از بازی‪ ،‬معموال بررىس آن‬
‫‪match, there's usually a‬‬
‫همراه با چند آبجو انجام یم‬
‫‪post-mortem over a few‬‬
‫شود‪.‬‬
‫‪beers.‬‬
‫پیشامدهای غي ی‬
‫ميقبه‪،‬‬
‫‪contingency‬‬
‫اتفاقات‪ ،‬تصادفات‪ ،‬رویداد‪،‬‬
‫احتمال‪ ،‬امکان‬
‫‪a reserve fund for‬‬
‫بودجهی ذخيه برای‬
‫‪contingencies‬‬
‫رویدادهای پیشبیت نشده‬
‫‪friction‬‬
‫اختالف (نظر)‬
‫‪There was constant‬‬
‫مهدی و زنش دائما با هم‬
‫‪friction between Mehdi‬‬
‫اختالف داشتند‬
‫‪and his wife‬‬
‫‪They are not in talking‬‬
‫آنها با هم صحبت نیم کنند‪.‬‬
‫‪terms.‬‬
‫‪Collection of solicited‬‬
‫جمع آوری اطالعات شخیص‬
‫‪personal information‬‬
‫درخواست شده‬
‫‪spare‬‬
‫ناخواسته‬
‫پرورش دادن‪ ،‬تروی ج دادن‬
‫آن عادت را پرورش دهید‬
‫موفقیت در انجام کاری ‪ ،‬به‬
‫عنوان مثال در رسیدن به مکاپ‬
‫ی‬
‫جاپ ‪ ،‬یشکت در‬
‫‪ ،‬رفت به ی‬
‫رویداد ‪ ،‬رسیدن به موقع برای‬
‫چيی ‪ ،‬افزودن برنامه یا برنامه‬
‫جاپ که‬
‫سفر ‪ ،‬یا رسیدن به ی‬
‫شخص یم خواهد در زندگ یا‬
‫شغل خود باشد ‪ ،‬که گایه‬
‫اوقات به این معت است‬
‫تبدیل شدن یا مایل به‬
‫موفقیت (موفقیت های بزرگ)‬
‫یا مشهور شدن‪.‬‬
‫او هرگز به ایتالیا نرسید با‬
‫وجود این که در تمام عمر در‬
‫مورد آن صحبت یم کرد‪.‬‬
‫من نیم توانم به کنشت‬
‫برسم‪ .‬من باید کار کنم‪.‬‬
‫من فقط نیم خواهم آن را‬
‫انجام دهم ؛ من قصد دارم آن‬
‫را بزرگ کنم‬
‫نقض کننده‪ ،‬متخلف‬
‫ی‬
‫کنيل‬
‫استانداردسازی سخت افزار و‬
‫نرم افزار برای ی‬
‫کنيل هزینه های‬
‫نگهداری‬
‫از ابتدا‬
‫یکجا‬
‫ی‬
‫کاست ها‬
‫ی‬
‫ی‬
‫دست‬
‫کاست های مانیتور‬
‫سیستم عملکرد‬
‫ی‬
‫در صورپ که مجوز حاکم بر‬
‫استفاده از اصل منقیص شده یا‬
‫فسخ شده باشد ‪ ،‬مقررات‬
‫اعمال نیم شود‬
‫‪unsolicited‬‬
‫‪cultivate‬‬
‫‪cultivate that habit‬‬
‫‪Make it‬‬
‫‪He never made it to‬‬
‫‪Italy despite talking‬‬
‫‪about it all his life.‬‬
‫‪I can't make it to the‬‬
‫‪concert; I have to work.‬‬
‫‪I'm not just going to‬‬
‫‪make it; I'm going to‬‬
‫‪make it big.‬‬
‫‪infringing‬‬
‫‪in check‬‬
‫‪Standardizing hardware‬‬
‫‪and software to keep‬‬
‫‪maintenance costs in‬‬
‫‪check‬‬
‫‪ground up‬‬
‫‪outright‬‬
‫‪Shortcomings‬‬
‫‪Shortcomings of a‬‬
‫‪manual system‬‬
‫‪performance monitor‬‬
‫‪The provisions do not‬‬
‫‪apply if the licence‬‬
‫‪governing the use of the‬‬
‫‪original has expired or‬‬
‫‪been terminated‬‬
‫استفاده شما از مطالب برای‬
‫نقد یا بررىس ‪ ،‬گزارش اخبار یا‬
‫تمسخر یا طي‪ ،‬منصفانه است‬
‫اولویت منافع عمویم‬
‫تمام عیار‬
‫ی‬
‫ی‬
‫عیت‬
‫راست‪ ،‬درست‪ ،‬رپ ر‬
‫رعایت نهایت صداقت و‬
‫ی‬
‫درست باید زمینه ساز تمام‬
‫تصمیمات و اقدامات حرفه ای‬
‫شما باشد‪.‬‬
‫سالمت سیستم‬
‫من تالش خواهم کرد تا از‬
‫هاپ که‬
‫سالمت سیستم ی‬
‫مسئولیت آنها را بر عهده دارم‬
‫‪ ،‬با استفاده از تمام ابزارهای‬
‫مناسب ‪ -‬مانند نگهداری منظم‬
‫نرم افزار و سخت افزار و‬
‫تجزیه و تحلیل سطوح عملکرد‬
‫و فعالیت سیستم‪ ،‬اطمینان‬
‫حاصل کنم؛ و تا آنجا که ممکن‬
‫است از استفاده یا ی‬
‫دسيىس‬
‫غيمجاز جلوگيی کنم‪.‬‬
‫گردآوری‬
‫شکایت‬
‫رپ خطر‪ ،‬امن‪ ،‬ایمن‪ ،‬با خر راپ‬
‫امن‪ ،‬شكست ایمن‪ ،‬خر راپ‬
‫ایمن‬
‫سیستیم که برای جلوگيی از‬
‫خر راپ طراچ شده است‪،‬‬
‫سیستم با خر راپ مالیم‬
‫نشانه گذاری‬
‫کمبود دارند‬
‫کالف‬
‫بهرهگيى كردن‪ ،‬بهرهبردارى‬
‫كردن‪ ،‬استفاده کردن‬
‫‪Your use of the material‬‬
‫‪is a fair dealing for‬‬
‫‪criticism or review, for‬‬
‫‪reporting news، or for‬‬
‫‪parody or satire‬‬
‫‪Primacy of public‬‬
‫‪interest‬‬
‫‪full-fledged‬‬
‫‪Integrity‬‬
‫‪Observance of utmost‬‬
‫‪honesty and integrity‬‬
‫‪must underlie all your‬‬
‫‪professional decisions‬‬
‫‪and actions.‬‬
‫‪System Integrity‬‬
‫‪I will strive to ensure‬‬
‫‪the integrity of the‬‬
‫‪systems for which I have‬‬
‫‪responsibility, using all‬‬
‫‪appropriate means -‬‬‫‪such as regularly‬‬
‫‪maintaining software‬‬
‫‪and hardware; analysing‬‬
‫‪levels of system‬‬
‫‪performance and‬‬
‫‪activity; and, as far as‬‬
‫‪possible, preventing‬‬
‫‪unauthorised use or‬‬
‫‪access.‬‬
‫‪collate‬‬
‫‪grievance‬‬
‫‪failsafe‬‬
‫‪fail safe system‬‬
‫‪notation‬‬
‫‪are in short supply‬‬
‫‪ran‬‬
‫‪tap‬‬
If you wanted to get on
the network, you would
tap into this coaxial
cable.
Self Contained
Apartment
self-contained pieces of
data
prone
Some servers are prone
to unexplained failures
requiring additional
time and effort for
maintenance.
prompted
That experience
prompted Shawn to reevaluate the availability
of email, databases,
user information and
other business
workloads in the
organisation.
additions and
alterations
snap-in = plug-in
improves upon
Let’s see how Windows
Server 2019 improves
upon each of these
technologies
assume
If one of the servers
goes down, another
node in the cluster can
assume its workload
with either minimum or
no downtime through a
process referred to as
failover.
shore up
‫اگر یم خواستید وارد شبکه‬
‫ باید از این کابل‬، ‫شوید‬
.‫کواکسیال استفاده یم کردید‬
‫آپارتمان مستقل‬
‫داده های مستقل‬
‫مستعد‬
‫برچ از شورها مستعد خر راپ‬
‫های غيقابل توضیح هستند‬
‫که نیاز به زمان و تالش‬
‫ی‬
‫بیشيی برای تعمي و نگهداری‬
.‫دارند‬
‫باعث شد‬
‫این تجربه باعث شد تا شاون‬
‫در ی‬
‫ پایگاه‬، ‫دسيس بودن ایمیل‬
‫ اطالعات کاربران و‬، ‫های داده‬
‫سایر حجم های کاری مشاغل‬
‫ارزیاپ‬
‫را در سازمان مورد‬
‫ر‬
.‫مجدد قرار دهد‬
‫اصالحات و تغیيات‬
‫افزونه‬
‫بهبود یم بخشد‬
Windows ‫بیایید ببینیم‬
‫ چگونه هر‬Server 2019
‫کدام از این فناوری ها را بهبود‬
‫یم بخشد‬
‫ی‬
‫ متقبل شدن‬،‫گرفت‬
‫بعهده‬
، ‫اگر ییک از شورها خراب شود‬
‫گره دیگری در خوشه یم تواند‬
‫حجم کار آن را با حداقل وقفه‬
‫یا بدون وقفه از طریق فرآیندی‬
‫ گفته یم‬failover ‫که به آن‬
.‫ به عهده بگيد‬، ‫شود‬
‫افزایش دادن‬
How to shore up
network security in
virtual environments
perimeter
A demilitarized zone
(DMZ) is a perimeter
network that protects
an organization’s
internal local-area
network (LAN) from
untrusted traffic.
commingling
weigh in
Users weigh in on its
possibilities for
increasing virtual
networking
configuration and
management.
slack
For video streaming to
work efficiently, jitter
should be below 30 ms.
If the receiving jitter is
higher than this, it can
start to slack, resulting
in packet loss and
problems with audio
quality.
‫چگونه امنیت شبکه را در‬
‫محیط های مجازی افزایش‬
‫دهیم‬
‫محییط‬
Demilitarized Zone
‫)) یک شبکه محییط‬DMZ
‫است که از شبکه داخیل محیل‬
‫) در برابر ترافیک‬LAN( ‫سازمان‬
.‫نامعتي محافظت یم کند‬
‫ر‬
‫ی‬
‫آمیخت‬
‫در هم‬
‫مورد بررىس قرار دادن‬
‫کاربران امکان افزایش پیکربندی‬
‫و مدیریت شبکه مجازی را‬
.‫مورد بررىس قرار یم دهند‬
‫کند شدن‬
‫برای اینکه جریان ویدئو به‬
‫ باید‬jitter ، ‫طور موثر کار کند‬
‫ اگر‬.‫ مییل ثانیه باشد‬30 ‫زیر‬
‫ی‬
‫دریافت باالتر از این‬
jitter
‫ی‬
‫ یم تواند شوع به کند‬، ‫باشد‬
‫ در نتیجه بسته ها‬، ‫شدن کند‬
‫از بت یم روند و کیفیت صدا با‬
.‫مشکل مواجه یم شود‬
According to Cisco, jitter tolerance is as follows:
Jitter should be below 30 ms.
Packet loss shouldn’t be more than 1%.
Network latency should not go over 150 ms. This is
the latency in one direction meaning the round trip
time (RTT) would be 300 ms.
back and forth
‫ یپ در یپ‬،‫مرتب‬
He went back and forth
regularly between
Tehran and Paris.
bifurcates
that the authority
All computers that
participate in the Active
Directory environment
need to be configured at
the TCP/IP level to use
the DNS server that the
authority for your
domain rather than an
external DNS server.
Incidentally
Flexible Single Master
Operation (FSMO)
In an Active Directory
environment, some
domain controllers
perform housekeeping
chores delegated by a
series of Flexible Single
Master Operation
(FSMO) roles to keep
the identity and
authentication system
healthy.
seize
You can seize the role by
appending the -Force
switch to the MoveADDirectoryServerOper
ationMasterRole
cmdlet.
Be-all and end-all
‫ او مرتب بت تهران و پاریس‬.‫رفتوآمد یمکرد‬
‫دوشاخه(تفکیک) کردن‬
‫معتي است‬
‫که‬
‫ر‬
‫هاپ که در محیط‬
‫همه رایانه ی‬
‫ حضور‬Active Directory
TCP/IP ‫دارند باید در سطح‬
‫پیکربندی شوند تا از شور‬
‫معتي‬
‫ که برای دامنه شما‬DNS
‫ر‬
DNS ‫است به جای شور‬
.‫خارچ استفاده کنند‬
‫ر‬
‫در ضمن‬
‫عملیات منفرد منعطف‬
Active ‫در یک محیط‬
‫ برچ از‬،Directory
‫ی‬
‫کنيلکنندههای دامنه کارهای‬
‫خانهداری را انجام یمدهند که‬
‫توسط یک شی نقشهای‬
‫عملیات منفرد منعطف‬
‫) برای سالم نگه‬FSMO(
‫ی‬
‫داشت سیستم هویت و احراز‬
.‫هویت محول شده است‬
‫ تصاحب کردن‬،‫بدست آوردن‬
‫یمتوانید با اضافه کردن سوئیچ‬
cmdlet ‫ به‬-Force
MoveADDirectoryServerOper
ationMasterRole
.‫نقش را تصاحب کنید‬
‫ی‬
،‫مهميین چي‬
،‫عامل عمده‬
‫باالترین‬
‫ی‬
‫(مهميین‬
‫پول همه چي نیست‬
.)‫چي زندگ نیست‬
money is not the be-all
and end-all of life
Artificial intelligence has
‫هوش مصنویع مدتهاست که‬
long been touted as the
‫به عنوان عامل عمده برای حل‬
be-all and end-all to
solving problems in
business and the global
economy.
Infer
High availability infers
that, goals are in place
to make sure that
services are always
available and that there
are no unplanned
downtimes.
provision
SLA, a document which
specifies details of IT
service provision
articulate
The SLA can be viewed
as a set of policies which
articulate specifically
when and how services
will be provided
Contractual
Arrangement
Preferred Supplier
Agreement (PSA) is a
Contractual
Arrangement with a
Vendor or Vendors in
which they will be the
First Choice for
Hardware and Software
Procurements
get cracking
right of the bat
granular
consume = obsess
QLD government
consumed by integrity
crisis.
boasts some similarities
ledger
‫مشکالت تجارت و اقتصاد‬
.‫جهاپ مطرح یم شود‬
‫اشاره کردن بر‬
‫در ی‬
‫دسيس بودن باال اشاره به‬
‫این دارد که اهداف وجود دارد‬
‫برای اطمینان از اینکه خدمات‬
‫همیشه در ی‬
‫دسيس هستند و‬
‫زمانهای خر راپ برنامهریزی‬
.‫نشدهای وجود ندارد‬
‫ارائه‬
‫ سندی که جزئیات ارائه‬، SLA
‫خدمات فناوری اطالعات را‬
‫مشخص یم کند‬
‫بیان کردن‬
‫ را یم توان به عنوان‬SLA
‫مجموعه ای از سیاست ها در‬
‫نظر گرفت که به طور خاص‬
‫زمان و نحوه ارائه خدمات را‬
‫بیان یم کند‬
‫توافق قراردادی‬
‫قرارداد تامت کننده ترجیج‬
‫) یک توافق قراردادی با‬PSA(
‫فروشنده یا فروشندگان است‬
‫که در آن آنها اولت انتخاب‬
‫برای خرید سخت افزار و نرم‬
.‫افزار خواهند بود‬
‫شی ع و قاطعانه عمل کردن‬
‫ فورا‬،‫بالفاصله‬
‫ دانهدانه‬،‫دانهدار‬
‫ فکر را مشغول‬،‫نگران کردن‬
‫کردن‬
‫دولت کوییيلند نگران بحران‬
.‫سالمت است‬
‫هاپ است‬
‫دارای شباهت ی‬
‫ی‬
‫دفي کل‬
offensive
Offensive Security
This area involves
attacking different
applications and
technologies to discover
vulnerabilities.
Defensive
Defensive Security
pay off
Our research has paid
off and we can now go
and complete the task.
It pays to be familiar
with it
ubiquitous
Without a doubt the
most ubiquitous
operating system used
in hacking
arguably
Google is arguably the
most famous example of
“Search Engines”
tightening
hardening
pruning
paramount
The efficiency of how
this data is collected is
paramount
prevalent
lucrative
Search Engine
Optimisation or SEO is a
prevalent and lucrative
topic in modern-day
search engines
‫ تعرض‬،‫حمله‬
‫امنیت حمله‬
‫این حوزه شامل حمله به‬
‫برنامهها و فناوریهای مختلف‬
‫برای کشف آسیبپذیریها‬
.‫است‬
‫دفاع‬
‫امنیت دفاع‬
‫نتیجه دادن‬
‫تحقیقات ما نتیجه داده است‬
‫و اکنون یم توانیم برویم و کار را‬
.‫کامل کنیم‬
‫آشناپ با آن ارزش دارد‬
‫ی‬
‫فراگي‬
‫بدون شک فراگيترین سیستم‬
‫عامل مورد استفاده در هک‬
‫است‬
ً
‫مسلما‬
ً
‫گوگل مسلما مشهورترین نمونه‬
.‫«موتورهای جستجو» است‬
‫تشدید کردن‬
‫امن کردن یک سیستم با کاهش‬
‫سطح آسیب پذیری آن‬
‫هرس کردن‬
‫بسیار مهم‬
‫کار یاپ نحوه جمع آوری این‬
‫داده ها بسیار مهم است‬
‫ شایع‬،‫رایج‬
‫سودآور‬
،‫ پرمنفعت‬:adjective
‫سودمند‬
‫بهینه سازی موتورهای‬
‫ یک موضوع‬SEO ‫جستجو یا‬
‫رایج و سودمند در موتورهای‬
‫جستجوی امروزی است‬
ditching
We'll be ditching the inbrowser functionality
stack
Only like-models can be
stacked
alleviate
Creating VLANs, which
divide up the network
into smaller broadcast
domains, it will help
alleviate the broadcast
traffic.
de-brief
debriefing
An after-action review
(AAR) is a structured
review or de-brief
(debriefing) process for
analyzing what
happened, why it
happened, and how it
can be done better by
the participants and
those responsible for
the project or event.
hinge
Computer/network
security hinges on two
very simple goals
double-sided saddles
catenary
Recessed
eavesdropping
provoke
Several special
characters are used
within the Printers.csv
file to provoke a
number of behaviours.
integral
‫ی‬
‫گذاشت‬
‫کنار‬
‫ما عملکرد درون مرورگر را کنار‬
‫یم گذاریم‬
‫روی هم قرار دادن‬
‫فقط مدل های مشابه را یم‬
‫توان روی هم قرار داد‬
‫ کاهش دادن‬،‫کم کردن‬
‫ که شبکه را به‬،VLAN ‫ایجاد‬
‫ی‬
‫کوچکي‬
‫دامنه های پخش‬
‫ به کاهش‬،‫تقسیم یم کند‬
.‫ترافیک پخش کمک یم کند‬
‫خالصه‬
‫توضیح‬
)AAR( ‫بررىس پس از اقدام‬
‫یک فرآیند بازبیت ساختاریافته‬
‫یا خالصه (توضیح) برای‬
‫تجزیه و تحلیل آنچه اتفاق‬
‫ دلیل رخداد آن و‬،‫افتاده‬
‫چگونیک انجام ی‬
‫بهي آن توسط‬
‫یشکت کنندگان و مسئولت‬
.‫پروژه یا رویداد است‬
‫ی‬
‫ لوال‬،‫داشت‬
‫بستیک‬
‫شبکه به دو‬/‫امنیت کامپیوتر‬
‫هدف بسیار ساده بستیک دارد‬
‫است دوطرفه‬
‫بست های زین ر‬
‫ منحت‬،‫ خم‬،‫زنجيی‬
‫ فرو رفته‬،‫توکار‬
‫ی‬
‫اسياق سمع‬
‫ی‬
‫انگیخت‬
‫ بر‬،‫تحریک‬
‫کار ی‬
‫اکيهای ویژه ای در فایل‬
‫ برای ایجاد‬Printers.csv
‫رفتارهای (خاض) استفاده یم‬
.‫شود‬
‫جداپ ناپذیر‬
‫ی‬
The storage and security
of backup tapes is an
integral part of the
backup method
to top it off
weeding through
metrics and data to
filter out suspicious
activity
finding and mitigating
risks before breaches
occur
interim
technical jargon
Reflection
aligning
Information Technology
Infrastructure Library
(ITIL), is a set of
practices for IT Service
Management (ITSM)
that focuses on aligning
IT services with the
needs of business.
cost effectiveness
Improving cost
effectiveness is an
important method for
establishing the
company’s viability and
ongoing business
prospects.
If the battery doesn't
charge sufficiently to
crank the car
radically
Your proposed network
design is radically
different to the existing
network
Every now and then
‫ذخيه سازی و امنیت نوارهای‬
‫ی‬
‫جداپ ناپذیر از‬
‫بخیس‬
‫پشتیبان‬
‫ی‬
‫روش پشتیبان گيی است‬
‫برای تکمیل آن‬
‫بررىس معیارها و دادهها برای‬
‫ی‬
‫فیلي کردن فعالیتهای‬
‫مشکوک‬
‫ی‬
‫یافت و کاهش خطرات قبل از‬
)‫وقوع تخلف (نفوذ‬
‫موقت‬
‫اصطالحات فت‬
‫ اندیشه‬،‫ تفکر‬،‫تامل‬
‫همسوسازی‬
‫کتابخانه زیرساخت فناوری‬
‫ مجموعهای‬،)ITIL( ‫اطالعات‬
‫از روشها برای مدیریت‬
‫خدمات فناوری اطالعات‬
‫) است که بر‬ITSM(
‫همسوسازی خدمات فناوری‬
‫اطالعات با نیازهای کسبوکار‬
.‫تمرکز دارد‬
‫مقرون به رصفه بودن‬
‫ی‬
‫اثربخیس هزینه یک‬
‫بهبود‬
‫روش مهم برای ماندگار کردن‬
‫یشکت و چشم انداز کسب و‬
‫کار درحال ی‬
.‫پیشفت است‬
‫اگر باتری به اندازه کاف شارژ‬
‫نیم شود تا ماشت را به حرکت‬
‫درآورد‬
ً
‫کامال‬
‫طراچ شبکه پیشنهادی شما‬
ً
‫کامال با شبکه موجود متفاوت‬
‫است‬
‫هرازگایه‬
‫بازیاپ‬
‫مهار‪ ،‬ریشه کت و‬
‫ر‬
‫گوشه و کنار‬
‫به هم زدن‬
‫شاخه ها‬
‫مخالفت کردن‪ ،‬تخلف کردن‬
‫از‪ ،‬نقض کردن‪ ،‬تخیط کردن‬
‫این با قاعده در برابر شنیده ها‬
‫مغایرت دارد‬
‫دخالت‪ ،‬مداخله کردن‪ ،‬در‬
‫میان آمدن‪ ،‬در ضمن روی‬
‫دادن‪ ،‬فاصله خوردن‪ ،‬حائل‬
‫شدن‪ ،‬پا میان گذاردن‬
‫ی‬
‫انداخت‪،‬‬
‫جذابیت‪ ،‬بطمع‬
‫تطمیع کردن‬
‫ً‬
‫آیا واقعا حامیان مایل جذب‬
‫هاپ یم شوند؟‬
‫چنت فرصت ی‬
‫اثرات فراگي‬
‫وقار‪ ،‬جدیت‪ ،‬یا وقار رفتار‬
‫نزاع‪ ،‬تقال‪ ،‬ستيه‪ ،‬کشاکش‪،‬‬
‫دعوا‬
‫تشدید‪ ،‬بدتر کردن‪ ،‬اضافه‬
‫کردن‪ ،‬خشمگت کردن‪ ،‬خون‬
‫کیس را بجوش اوردن‬
‫انکار‪ ،‬ردی‬
‫عدم انکار‪ ،‬رد نکردن‬
‫موقعیت فعیل او به معنای‬
‫انکار نظرات قبیل او است‬
‫صحت‪ ،‬اعتبار‪ ،‬سندیت‪،‬‬
‫سنخیت‬
‫رد کردن‪ ،‬تکذیب کردن‪ ،‬اشتباه‬
‫کیس را اثبات کردن‬
‫هدف‪ ،‬مقصود‪ ،‬منظور‬
‫‪ :adjective‬عیت‪ ،‬رپ طرف‪،‬‬
‫قابل مشاهده‪ ،‬علیم و بدون‬
‫نظر خصوض‬
‫‪Containment,‬‬
‫‪eradication and‬‬
‫‪recovery‬‬
‫‪nooks and crannies‬‬
‫‪agitate‬‬
‫‪twigs‬‬
‫‪contravene‬‬
‫‪This would contravene‬‬
‫‪the rule against hearsay‬‬
‫‪intervene‬‬
‫‪allure‬‬
‫‪Will sponsors really be‬‬
‫‪allured by such‬‬
‫?‪opportunities‬‬
‫‪overreaching effects‬‬
‫‪gravitas: dignity,‬‬
‫‪seriousness, or‬‬
‫‪solemnity of manner‬‬
‫‪strife‬‬
‫‪aggravate‬‬
‫‪repudiation‬‬
‫‪non-repudiation‬‬
‫‪His current position‬‬
‫‪implies a repudiation of‬‬
‫‪his earlier expressed‬‬
‫‪views‬‬
‫‪authenticity‬‬
‫‪refute‬‬
‫‪objective‬‬
‫جسارت‬
‫‪ :noun‬الف دليی‪ ،‬پهلوان‬
‫پنبه‪ ،‬دلي درویع‬
‫اطمینان از خود‬
‫جاسوىس‬
‫ی‬
‫رقابت‬
‫مزیت‬
‫ناراض‬
‫‪ :verb‬بدخلق کردن‪ ،‬غمگت‬
‫کردن‪ ،‬خشمگت کردن‬
‫هکتیویسم زماپ اتفاق یمافتد‬
‫که فعاالن سیاىس یا اجتمایع‬
‫از فناوری رایانهای برای ارائه‬
‫بیانیهای در حمایت از ییک از‬
‫دالیل خود استفاده کنند‪.‬‬
‫قهرمان‪ ،‬پهلوان‪ ،‬مبارز‪،‬‬
‫سلحشور‪ ،‬مجاهد‬
‫‪ :verb‬دفاع کردن از‪ ،‬پشتیباپ‬
‫کردن‬
‫فعال‬
‫‪ :noun‬طرفدار عمل‬
‫واژه نامه‬
‫‪ :noun‬عبارت‪ ،‬جمله بندی‪،‬‬
‫کلمات‪ ،‬واژه بندی‬
‫خلع کردن‪ ،‬خلع کسوت‬
‫روحاپ کردن‬
‫‪:noun‬‬
‫رسواپ‪ ،‬افتضاح‪،‬‬
‫ی‬
‫تهمت‪ ،‬ننگ‬
‫‪ :verb‬تهمت زدن‬
‫خوش اخالق‬
‫‪ :adjective‬شهوت پرست‪،‬‬
‫شهوتران‪ ،‬شهواپ‪ ،‬هرزه‬
‫غيتمند‬
‫‪ :adjective‬متعصب‪ ،‬غیور‪،‬‬
‫ی‬
‫باغيت‪ ،‬مجاهد‪ ،‬خرافاپ‬
‫‪ :verb‬شکوب کردن‪ ،‬فرو‬
‫نشاندن‪ ،‬منکوب کردن‪،‬‬
‫موقوف کردن‪ ،‬پایمال کردن‪،‬‬
‫توقیف کردن‪ ،‬خواباندن‪ ،‬مانع‬
‫شدن‪ ،‬تحت فشار قرار دادن‪،‬‬
‫فشارآوردن بر‬
‫تلفات‬
‫پیامد منق‪ ،‬نتیجه زیانبار‬
‫‪bravado‬‬
‫‪self-assuredness‬‬
‫‪espionage‬‬
‫‪competitive edge‬‬
‫‪disgruntled‬‬
‫‪Hacktivism‬‬
‫‪champion‬‬
‫‪activist‬‬
‫‪wordage‬‬
‫‪defrock‬‬
‫‪scandal‬‬
‫‪salacious‬‬
‫‪zealous‬‬
‫‪suppress‬‬
‫‪casualties‬‬
‫‪fallout‬‬
‫‪pissed off‬‬
‫عصباپ‬
‫‪cross the aisle‬‬
‫رای دادن‬
‫متحد شدن یا همکاری با اعضای یک حزب سیاىس دیگر به‬
‫ی‬
‫دولت یا سیاىس‬
‫دستیاپ به اقدامات‬
‫منظور‬
‫ر‬
‫اطالعات محرمانه را به مردم‬
‫‪spill the beans‬‬
‫ی‬
‫گفت‬
‫باج گيی‬
‫‪ :noun‬تهدید‪ ،‬باج سبیل‪ ،‬نامه‬
‫‪blackmail‬‬
‫رپ امضاء و توهت آمي‬
‫‪ :verb‬با تهدید از کیس چيی‬
‫طلبیدن‬
‫استخراج (اطالعات) از منابع‬
‫‪glean‬‬
‫مختلف‬
‫‪The information is‬‬
‫اطالعات از بریده های‬
‫‪gleaned from press‬‬
‫ی‬
‫مطبوعاپ به دست آمده است‬
‫‪clippings‬‬
‫‪lap‬‬
‫دامان‬
‫تفاوت ظریف‬
‫‪nuance‬‬
‫‪ :noun‬نکات دقیق وظریف‪،‬‬
‫جزپ‬
‫اختالف مخترص‪ ،‬فرق‬
‫ی‬
‫‪nigh impossible‬‬
‫تقریبا غي ممکن‬
‫‪ :noun‬فشار با نوک انگشت‪،‬‬
‫حرکت‪ ،‬بهم زدن آتش بخاری‪،‬‬
‫آماس‬
‫‪poke‬‬
‫‪ :verb‬بهم زدن‪ ،‬زدن‪ ،‬هل‬
‫دادن‬
‫سیخ زدن‪ ،‬سقلمه زدن‬
‫کنجکاوی کردن‬
‫کار بیهوده کردن‪ ،‬ور ی‬
‫رفت‬
‫‪fiddle‬‬
‫ویولن زدن‬
‫زرزر کردن‬
‫ی‬
‫‪getting full rein‬‬
‫کنيل کامل را بدست آوردن‬
‫جاسوىس از کاربر یک دستگاه‬
‫خودپرداز‪ ،‬رایانه یا سایر‬
‫دستگاه های ی‬
‫‪shoulder surfing‬‬
‫الکيونییک به‬
‫منظور به دست آوردن‬
‫ی‬
‫دسيىس شخیص آنها‬
‫اطالعات‬
‫بررىس سطل زباله یک شخص‬
‫یا کسب و کار برای ی‬
‫یافت‬
‫ی‬
‫‪Dumpster Diving‬‬
‫اطالعاپ که یم تواند برای‬
‫حمله به یک شبکه کامپیوتری‬
‫استفاده شود‪Diver .‬‬
‫‪ Dumpster‬ها صورت های‬
‫ی‬
‫دولت‪،‬‬
‫مایل‪ ،‬سوابق‬
‫صورتحساب های پزشیک‪،‬‬
‫رزومه و موارد مشابه را به‬
‫سادگ از طریق کاوش در زباله‬
‫های قرباپ پیدا یم کنند‪.‬‬
‫ماموری که وانمود یم کند به‬
‫عنوان جاسوس برای یک‬
‫‪Double Agent‬‬
‫کشور یا سازمان عمل یم کند‬
‫در حایل که در واقع به نمایندگ‬
‫از یک دشمن عمل یم کند‪.‬‬
‫‪devastating‬‬
‫ویرانگر‪ ،‬مخرب‬
‫عمل استفاده از یک دستگاه‬
‫ذخيهسازی دادههای قابل‬
‫ی‬
‫حمل مانند پخشکننده صوپ‬
‫دیجیتال ‪ iPod‬برای دانلود‬
‫غيقانوپ مقادیر زیادی از‬
‫‪Pod slurping‬‬
‫دادههای محرمانه با وصل‬
‫کردن مستقیم آن به رایانهای‬
‫است که دادهها در آن‬
‫نگهداری یمشوند و ممکن‬
‫است در داخل فایروال باشد‪.‬‬
‫عقب نشیت (شبازان یا‬
‫جاسوسان) به طور مخفیانه‪،‬‬
‫به ویژه از یک موقعیت‬
‫‪exfiltrate‬‬
‫خطرناک‬
‫شقت (داده های حساس) از‬
‫رایانه‬
‫‪US special forces‬‬
‫ماموران نيوهای ویژه آمریکا‬
‫همیک از ایران بيون (برده) ‪agents have all been‬‬
‫شده اند ‪exfiltrated from Iran‬‬
‫ی‬
‫(اکسيوژن) داده‪ ،‬صدور داده یا‬
‫گایه اوقات به عنوان استخراج‬
‫شقت داده نامیده یم شود‪ .‬همه این اصطالحات برای توصیف‬
‫انتقال غيمجاز داده از رایانه یا دستگاه دیگر استفاده یم شود‪.‬‬
‫ی‬
‫دست‪ ،‬توسط فردی با‬
‫استخراج داده ها یم تواند به صورت‬
‫ی‬
‫دسيىس فيییک به رایانه انجام شود‪ ،‬اما همچنت یم تواند یک‬
‫فرآیند خودکار باشد که از طریق برنامه نوییس مخرب از طریق‬
‫شبکه انجام یم شود‪.‬‬
‫به طور مخفیانه‬
‫‪surreptitiously‬‬
‫‪ :adverb‬محرمانه‬
‫‪furtively‬‬
‫مخفیانه‬
‫فاش کردن‪ ،‬فاش شدن‪ ،‬علت‬
‫ی‬
‫ی‬
‫منتش شدن‪ ،‬افشاء‬
‫ساخت‪،‬‬
‫ی‬
‫منتش کردن‬
‫کردن‪ ،‬بروز دادن‪،‬‬
‫ی‬
‫بیشيی در مورد چيی‬
‫جزئیات‬
‫ارائه دادن تا مردم بتوانند با‬
‫ی‬
‫بیشيی ببینند که‬
‫وضوح‬
‫چگونه است‬
‫خودی های بدخواه‬
‫ً‬
‫کامال غوطه ور یا درگي‬
‫جزئیات یا پیچیدگ های‬
‫(چيی) بودن‬
‫من یم خواهم امشب بيون‬
‫بیایم‪ ،‬اما شدیدا درگي پایان‬
‫نامه ام هستم‬
‫اهداف که به ر ی‬
‫احت قابل‬
‫دستیاپ هستند و نیاز به تالش‬
‫ر‬
‫زیادی ندارند‬
‫نفوذ کردن‬
‫جنگ‬
‫جنگ مبتت بر اطالعات‬
‫گول خوردن‬
‫دشمنان‬
‫رفتارهای خصمانه‬
‫حوزه سیاىس‬
‫مقرص بودن‪ ،‬مرتکب شدن‪،‬‬
‫انجام یا ارتکاب (عمل مرص‪،‬‬
‫ی‬
‫غيقانوپ یا غي اخالف)‬
‫ی‬
‫جنایت علیه یک کشور مستقل‬
‫مرتکب شده است‬
‫اگر فردی جان و دست و پا را‬
‫به خطر بیندازد‪ ،‬کاری بسیار‬
‫خطرناک انجام یم دهد که‬
‫ممکن است باعث مرگ یا‬
‫آسیب جدی شود‪.‬‬
‫بینندگان قهرمان شجاع‪ ،‬دیرک‬
‫را به خاطر خواهند آورد که‬
‫جان و اندام خود را برای نجات‬
‫‪divulging‬‬
‫‪put flesh (meat) on (the‬‬
‫‪bones of) something‬‬
‫‪malicious insiders‬‬
‫‪Deep into the weeds‬‬
‫‪I'd like to come out‬‬
‫‪tonight, but I'm deep‬‬
‫‪into the weeds with my‬‬
‫‪thesis‬‬
‫‪let's get that deep into‬‬
‫‪the weeds‬‬
‫‪low hanging fruit‬‬
‫‪infiltrate‬‬
‫‪warfare‬‬
‫‪intelligence-based‬‬
‫‪Warfare‬‬
‫‪get chucked‬‬
‫‪adversaries‬‬
‫‪adversarial behaviours‬‬
‫‪political sphere‬‬
‫‪perpetrate‬‬
‫‪A crime has been‬‬
‫‪perpetrated against a‬‬
‫‪sovereign state‬‬
‫‪risk life and limb‬‬
‫‪Viewers will remember‬‬
‫‪the dashing hero, Dirk,‬‬
‫‪risking life and limb to‬‬
‫دافنه از دست اژدهاها به‬
‫خطر انداخت‪.‬‬
‫رپ آسیب‪ :adjective،‬رپ‬
‫رصر‪ ،‬مرص و توهت آمي‬
‫نیست‬
‫سوال رپ رصری بود‬
‫مربوط به سیاست‪ ،‬به ویژه‬
‫روابط بت الملل‪ ،‬تحت تأثي‬
‫افیاپ‬
‫عوامل جغر ی‬
‫قطعه‪ ،‬تکه فلز‬
‫شدرگیم توده ای و ی‬
‫حت‬
‫وحشت‬
‫اطالعات نادرست‬
‫ظاهر شدن (کردن)‬
‫شنگون کردن‪ ،‬واژگون کردن‪،‬‬
‫بر ی‬
‫گشت‬
‫کنار آمدن‬
‫ارباب‪ ،‬مافوق‬
‫ی‬
‫عزم روچ و اخالف‬
‫نيوهای زمیت فعال در یک‬
‫عملیات نظایم‪ ،‬مردان یا زناپ‬
‫که به صورت فيییک در یک‬
‫منطقه جنیک حضور دارند و‬
‫یمجنگند‬
‫انجام کاری‪ ،‬ی‬
‫گفت یا رسیدن به‬
‫چيی قبل از اینکه شخص‬
‫دیگری بتواند آن چي را انجام‬
‫دهد‪ ،‬بگوید یا به آن برسد‪.‬‬
‫ً‬
‫مفهوم آن معموال معنای‬
‫ی‬
‫نداشت‬
‫ناامیدی است‪ ،‬یعت‬
‫فرصت (شانس) انجام کاری که‬
‫ً‬
‫طرف مقابل قبال انجام داده‬
‫است‪.‬‬
‫مفهوم‬
‫‪ ،noun‬داللت ضمت‬
‫پنهاپ‬
‫هر کانال ارتبایط است که یم‬
‫تواند توسط یک فرآیند برای‬
‫انتقال اطالعات به نحوی که‬
‫ی‬
‫خط ی‬
‫امنیت سیستم را‬
‫میس‬
‫‪rescue Daphne from the‬‬
‫‪dragons‬‬
‫‪innocuous‬‬
‫‪it was an innocuous‬‬
‫‪question‬‬
‫‪geopolitical‬‬
‫‪nugget‬‬
‫‪mass confusion and‬‬
‫‪even terror‬‬
‫‪disinformation‬‬
‫‪popping up‬‬
‫‪topple‬‬
‫‪get along‬‬
‫‪overlord‬‬
‫‪moral and mental‬‬
‫‪resolve‬‬
‫‪Boots on the ground‬‬
‫‪beat to the punch‬‬
‫‪connotation‬‬
‫‪covert‬‬
‫‪covert channel‬‬
‫نقض یم کند مورد سوء‬
‫استفاده قرار گيد‪ .‬به طور‬
‫خالصه‪ ،‬کانال های مخق‬
‫اطالعات را با استفاده از روش‬
‫های غي استاندارد در برابر‬
‫طراچ سیستم انتقال یم دهند‬
‫حر ی‬
‫کت که با باال بردن و خم‬
‫کردن انگشت اشاره و میاپ هر‬
‫دو دست انجام یم شود و برای‬
‫جلب توجه به یک کلمه یا‬
‫عبارت گفتاری استفاده یم‬
‫شود‪.‬‬
‫بسیار مورد عالقه یا حسادت‪،‬‬
‫آرزو شده‬
‫خشمگت شدن‪ ،‬خروشیدن‪،‬‬
‫خشمناک شدن‪ ،‬غضب کردن‪،‬‬
‫ی‬
‫داشت‪ ،‬متالطم شدن‬
‫شدت‬
‫تقلید از (کیس یا اعمال یا گفتار‬
‫او) به ویژه برای شگریم یا‬
‫تمسخر‪ ،‬ادا در آوردن‬
‫طویط وار انجام دادن‬
‫تشویق دانش آموزان به طویط‬
‫وار نوییس اطالعات‬
‫ی‬
‫(منطق)‬
‫معناپ‬
‫حمالت‬
‫ی‬
‫معناپ‬
‫از نظر‬
‫ی‬
‫ظاهر طبییع حفظ یم شود‬
‫‪air quotation‬‬
‫‪coveted‬‬
‫‪rage‬‬
‫‪mimic‬‬
‫‪parrot‬‬
‫‪encouraging students to‬‬
‫‪parrot back information‬‬
‫‪semantic attacks‬‬
‫‪semantically‬‬
‫‪the appearance of‬‬
‫‪normality is maintained‬‬
‫با نمایش تهاجیم قدرت نظایم‬
‫به دنبال ارعاب بودن (شاخ و‬
‫شونه کشیدن)‬
‫= ‪saber rattling‬‬
‫‪simulated warfare‬‬
‫پس از بیش از یک هفته شاخ و‬
‫شونه کشیدن‪ ،‬دو کشور توافق‬
‫کردند تا در مورد اختالفات‬
‫خود صحبت کنند‬
‫‪After more than a week‬‬
‫‪of sabre-rattling, the‬‬
‫‪two countries have‬‬
‫‪agreed to talk about‬‬
‫‪their differences‬‬
‫تحصیل‪ ،‬اکتساب‪ ،‬مالکیت‪،‬‬
‫فراگيی‪ ،‬حصول‪ ،‬استفاده‬
‫با القای شک یا ترس از عواقب‬
‫‪ ،‬چيی (کیس) را از انجام کاری‬
‫ی‬
‫بازداشت‬
‫دلشد کردن‪،‬‬
‫‪acquisition‬‬
‫‪deter‬‬
‫ی‬
‫سالمت او را از‬
‫تنها یک مشکل‬
‫انتخاب مجدد باز یم دارد‬
‫‪Only a health problem‬‬
‫‪would deter him from‬‬
‫‪seeking re-election‬‬
‫با دقت کیس یا چيی را برای‬
‫رسیدن به هدف هدایت یا‬
‫دستکاری کردن‪ ،‬سوق دادن‬
‫‪maneuver‬‬
‫آنها او را به سمت خیانت به‬
‫هموطنش سوق یم دادند‬
‫‪They were maneuvering‬‬
‫‪him into a betrayal of‬‬
‫‪his countryman‬‬
‫‪Tried-and-true‬‬
‫‪utterance‬‬
‫امتحان پس داده‬
‫بیان‪ ،‬نطق‪ ،‬سخن‬
‫عادی‪ ،‬معمویل‪ ،‬پیش پا افتاده‬
‫‪commonplace‬‬
‫جاپ‬
‫مبتذل‪ ،‬همه ی‬
‫‪jamming‬‬
‫پارازیت‬
‫‪mass chaos‬‬
‫هرج و مرج توده ای‬
‫اعمال کردن‬
‫‪wield‬‬
‫گردانیدن‪ ،‬خوب بکار بردن‪،‬‬
‫اداره کردن‬
‫ً‬
‫دستورات نظایم‪ ،‬مخصوصا به‬
‫پیاده نظام‬
‫‪marching orders‬‬
‫اخطار اخراج به خصوص از‬
‫شغل‬
‫دستورالعمل برای ادامه کار‬
‫مناسب‬
‫‪apropos‬‬
‫‪ :adjective‬بموقع‪ ،‬بجا‪،‬‬
‫شایسته‬
‫او به مناسبت این ابتکار گفت‪:‬‬
‫‪she remarked apropos‬‬
‫"این کار مانع سوء استفاده نیم ‪of the initiative, “It's not‬‬
‫شود‪going to stop the abuse” ".‬‬
‫این آهنگ به نظر یم رسد به‬
‫‪The song feels apropos‬‬
‫یک گردش نیمه شب نزدیک‬
‫‪to a midnight jaunt‬‬
‫است‬
‫موضوع‪ ،‬عنوان‪ ،‬شفصل‪،‬‬
‫‪rubric‬‬
‫مقوله‬
‫هاپ به طور طبییع ‪Such ideas fall naturally‬‬
‫چنت ایده ی‬
‫‪under the rubric of‬‬
‫تحت عنوان پست مدرنیسم‬
‫‪postmodernism‬‬
‫قرار یم گيند‬
‫موجز‪ ،‬مخترص‪ ،‬مجمل‪ ،‬کوتاه‪،‬‬
‫‪succinct‬‬
‫چکیده‪ ،‬ی‬
‫فشده‬
‫‪:noun‬‬
‫شناساپ‪ ،‬اکتشاف‪،‬‬
‫ی‬
‫ی‬
‫‪reconnaissance‬‬
‫بازدید مقدماپ‬
‫‪ :adjective‬اکتشاف‬
‫ی‬
‫کشت نفوذ‬
‫مرحله دوم زنجيه‬
‫است‪ ،‬که دنباله ای است که‬
‫توسط مهاجم برای حمله‬
‫موفقیت آمي به یک هدف‬
‫‪Weaponization‬‬
‫دنبال یم شود‪ .‬تسلیحات‬
‫شامل توسعه کدهای مخرب و‬
‫ترکیب آن با بارهای قابل‬
‫تحویل (مانند اسناد ‪،word‬‬
‫‪ pdf‬و غيه) است‬
‫از رونق افتاده است ‪it has fallen out of favor‬‬
‫کمپت فیشینگ نيه ‪spear phishing campaign‬‬
‫‪whaling‬‬
‫شکار نهنگ‬
‫سایيی با هدف قرار‬
‫یک حمله‬
‫ر‬
‫دادن یک سازمان خاص‪ ،‬که در‬
‫آن بدافزار بر روی یک وب‬
‫هاپ که به‬
‫سایت یا وب سایت ی‬
‫‪watering hole attack‬‬
‫طور منظم توسط اعضای‬
‫سازمان بازدید یم شود نصب‬
‫یم شود تا رایانه های مورد‬
‫استفاده در خود سازمان را‬
‫آلوده کند‬
‫اسب یا شخص که به طور‬
‫تقلت به جای دیگری وارد‬
‫ر‬
‫قالپ‪،‬‬
‫مسابقه شود‪ ،‬بازیکن ر‬
‫‪ringer‬‬
‫دونده ی غي مجاز‪ ،‬جانشت‪،‬‬
‫سیت که از وسط نصف‬
‫مثل ر‬
‫شده‬
‫‪wring‬‬
‫فشار دادن و پیچاندن (چيی)‬
‫‪be on your lookout‬‬
‫مواظب خود باشید‬
‫مبهم‪ ،‬نامشخص یا نامفهوم‬
‫‪obfuscate‬‬
‫نشان دادن‬
‫‪ :noun‬گوناگون‬
‫‪sundry‬‬
‫‪ :adjective‬متفرقه‬
‫شبکه ای از رایانه های‬
‫خصوض آلوده به نرم‬
‫افزارهای مخرب و ی‬
‫کنيل شده‬
‫‪botnet‬‬
‫به صورت گرویه بدون اطالع‬
‫مالکان‪ ،‬به عنوان مثال‪ ،‬برای‬
‫ارسال پیام های هرزنامه‬
‫پيو یا زیر دست یک فرد‬
‫‪minion‬‬
‫قدرتمند‪ ،‬به ویژه یک نوکر یا رپ‬
‫اهمیت‬
‫در شبکه های کامپیوتری‪،‬‬
‫‪ master/slave‬مدیل برای‬
‫یک پروتکل ارتبایط است که‬
‫در آن یک دستگاه یا فرآیند‬
‫(معروف به ‪ )master‬ی‬
‫کنيل‬
‫کامل یک یا چند دستگاه یا‬
‫فرآیند دیگر (معروف به‬
‫‪ )Slave‬را دارد‪ .‬هنگایم که‬
‫رابطه ارباب‪/‬برده برقرار شد‪،‬‬
‫جهت ی‬
‫کنيل همیشه از ارباب‬
‫به برده(ها) است‪.‬‬
‫چشم کنجکاو‬
‫نظارت‪ ،‬ی‬
‫کنيل‪ ،‬حوزه ی‬
‫اختیارات‬
‫توجهات‪ ،‬سایه‪ ،‬شگون‪ ،‬حسن‬
‫توجه‬
‫افزایش مقدار پول یا اشیاء‬
‫ی‬
‫قیمت در معرض خطر در یک‬
‫بازی قمار‬
‫افزایش هزینه ها‪ ،‬خطرات یا‬
‫مالحظات مربوط به انجام یک‬
‫اقدام یا رسیدن به نتیجه‬
‫لیت خطرات جنگ‬
‫اتهامات ر‬
‫ی‬
‫لیت و ایاالت‬
‫تبلیغاپ بت ر‬
‫متحده را افزایش داد‬
‫از طرف یا طرفت‪ ،‬به پهلو‪ ،‬به‬
‫جانت‬
‫صورت ر‬
‫هاپ که یک مهاجم‬
‫تکنیک ی‬
‫سایيی پس از به دست آوردن‬
‫ر‬
‫ی‬
‫دسيىس اولیه‪ ،‬برای حرکت‬
‫عمیق تر به شبکه در‬
‫جستجوی داده های حساس و‬
‫سایر دار یاپ های با ارزش‬
‫استفاده یم کند‪ .‬پس از ورود‬
‫به شبکه‪ ،‬مهاجم با حرکت در‬
‫محیط در معرض خطر و‬
‫کسب اختیارات افزایش یافته‬
‫با استفاده از ابزارهای مختلف‪،‬‬
‫ی‬
‫دسيىس مداوم را حفظ یم‬
‫کند‪.‬‬
‫‪master/minion‬‬
‫)‪(formerly master/slave‬‬
‫‪prying eyes‬‬
‫‪auspices‬‬
‫‪raise the stakes‬‬
‫‪The Libyan allegations‬‬
‫‪raised the stakes in the‬‬
‫‪propaganda war‬‬
‫‪between Libya and the‬‬
‫‪United States‬‬
‫‪laterally‬‬
‫‪laterall movement‬‬
‫تمایز غيرصوری قائل شدن‬
‫بت چيها‪ ،‬مته به خشخاش‬
‫ی‬
‫گذاشت‬
‫هک خرس صمیع ی‬
‫تالىس برای‬
‫فریب دادن یک اسکي اثر‬
‫ی‬
‫بیوميیک با استفاده از‬
‫انگشت‬
‫یک آب نبات مبتت بر ژالتت‬
‫ی‬
‫داشت اثر انگشت‬
‫برای نگه‬
‫است‪.‬‬
‫انگيه‪ ،‬عزم‪ ،‬نيوی جنبش‬
‫وسیله ای برای رسیدن به‬
‫هدف‬
‫شیطنت ها‬
‫شناساپ‬
‫اطالعات قابل‬
‫ی‬
‫شخیص‬
‫‪ :preposition‬در حدود‪ ،‬در‬
‫اطراف‬
‫‪ :adverb‬تقریبا‬
‫ی‬
‫جاپ) خییل شی ع‬
‫برگشت (به ی‬
‫یا کوتاه‬
‫الف‪ :‬فکر کنم ساعتت را اینجا‬
‫ی‬
‫گذاشت‪».‬‬
‫ب‪« :‬باشه‪ ،‬فردا برمیگردم تا‬
‫آن را بردارم‪».‬‬
‫فراموش کردم جلسه صبح را‬
‫به دارلت یادآوری کنم‪.‬‬
‫اجازه دهید شی ع برگردم تا به‬
‫او بگویم‬
‫ی‬
‫عبارپ که برای نشان دادن‬
‫ی‬
‫نارضایت استفاده یم شود‪.‬‬
‫گایه اوقات بسیار خفیف‬
‫توهت آمي در نظر گرفته یم‬
‫شود‪ .‬نسخه ای ی‬
‫کمي تاکیدی و‬
‫ی‬
‫کمي رکیک از ی‬
‫لعنت ()‪damnit‬‬
‫آماده سازی اولیه‬
‫حمله کردن‪ ،‬هجوم آوردن‬
‫(هماهنگ یا خشونت آمي)‬
‫شخیص که به دیگری حمله‬
‫فيییک یم کند‪ ،‬مهاجم‬
‫‪hair split‬‬
‫‪gummy bear hack‬‬
‫‪impetus‬‬
‫‪a mean to an end‬‬
‫‪shenanigans‬‬
‫‪Personally Identifiable‬‬
‫)‪Information (PII‬‬
‫‪circa‬‬
‫‪pop back‬‬
‫‪A: "I think you left your‬‬
‫"‪watch here.‬‬
‫‪B: ". OK، I'll pop back‬‬
‫"‪tomorrow to pick it up.‬‬
‫‪I forgot to remind‬‬
‫‪Darlene about the‬‬
‫‪meeting in the morning.‬‬
‫‪let me just pop back‬‬
‫‪really quick to tell her.‬‬
‫‪Dang it‬‬
‫‪initialization‬‬
‫‪assail‬‬
‫‪assailant‬‬
‫پلیس هیچ شنخ قطیع در‬
‫مورد هویت ضارب او ندارد‬
‫معطل این ایده نشوید‬
‫تدریج‬
‫عمل یا فرآیند کاهش‬
‫ر‬
‫ی‬
‫اثربخیس کیس یا‬
‫قدرت یا‬
‫چيی از طریق حمله یا فشار‬
‫مداوم‪ ،‬فرسایش‬
‫شورا در تالش است تا‬
‫اپوزیسیون را با فرسایش از بت‬
‫ربيد‬
‫‪The police have no firm‬‬
‫‪leads about the identity‬‬
‫‪of his assailant‬‬
‫‪don't get hung up on‬‬
‫‪that idea‬‬
‫‪Attrition‬‬
‫‪The council is trying to‬‬
‫‪wear down the‬‬
‫‪opposition by attrition‬‬
‫‪find other pastures from‬‬
‫مراتع دیگری را پیدا کنید که از‬
‫‪which to pilfer from‬‬
‫آنجا به شقت بروید زیرا اینجا‬
‫‪because this is not‬‬
‫جاپ نیست که بخواهید پرسه‬
‫ی‬
‫‪where you want to‬‬
‫بزنید‬
‫‪roam‬‬
‫زبان عامیانه‪ ،‬زبان بویم‪ ،‬زبان‬
‫مادری‬
‫‪vernacular‬‬
‫‪ :adjective‬بویم‪ ،‬محیل‪ ،‬عام‪،‬‬
‫کشوری‬
‫‪He wrote in the‬‬
‫او به زبان عامیانه نوشت تا‬
‫‪vernacular to reach a‬‬
‫ی‬
‫بیشيی را جذب کند‬
‫مخاطبان‬
‫‪larger audience‬‬
‫‪become common‬‬
‫ی‬
‫مشيک شد‬
‫تبدیل به زبان‬
‫‪vernacular‬‬
‫‪lay this out‬‬
‫این را بگذار‬
‫ً‬
‫نویع صندیل‪ ،‬معموال در یک‬
‫رستوران یا بار‪ ،‬شامل دو‬
‫نیمکت با ی‬
‫پشت بلند با یک مي‬
‫‪booth‬‬
‫بت آنها‬
‫غرفه‪ ،‬اطاقک‪ ،‬پاسگاه یا دکه‬
‫ی‬
‫موقت‪ ،‬جای ویژه‬
‫استاد رئیس‪ ،‬صاحب‪ ،‬ارباب‪،‬‬
‫‪maitre‬‬
‫مرپ‬
‫ر‬
‫اصطالچ است که برای اشاره‬
‫ی‬
‫گرفت اطالعات یک‬
‫به تکنیک‬
‫سیستم موجود در یک شبکه‬
‫‪Banner Grabbing‬‬
‫خاص و کلیه خدمات در حال‬
‫اجرا در پورت های باز آن‬
‫استفاده یم شود‬
‫تي‪ ،‬نوک دار‪ ،‬کنایه دار‪ ،‬نیش‬
‫دار‬
‫‪pointed‬‬
‫(از یک تذکر یا نگاه) بیان انتقاد‬
‫به صورت مستقیم و بدون‬
‫ابهام‬
‫بچسبید‬
‫‪stick around‬‬
‫‪ :verb‬درنگ کردن‪ ،‬تاخي‬
‫کردن‪ ،‬بانتظار چيی بودن‬
‫‪siege‬‬
‫محارصه‬
‫دستگي کردن‪ ،‬توقیف کردن‬
‫ی‬
‫‪apprehend‬‬
‫دریافت‬
‫درک کردن‪،‬‬
‫ی‬
‫داشت‪ ،‬هراسیدن‬
‫بیم‬
‫‪fine-tune‬‬
‫تنظیم دقیق‬
‫دستيد زدن به‪ ،‬حیف و میل‬
‫ر‬
‫‪embezzle‬‬
‫کردن‪ ،‬اختالس کردن‪،‬‬
‫دزدیدن‪ ،‬باال کشیدن‬
‫این به خودی خود یک شاهکار‬
‫‪that's a feat in of itself‬‬
‫است‬
‫محدوده‪ ،‬میدان دید‪ ،‬حدود‬
‫صالحیت‪ ،‬میدان‪ ،‬مواد‬
‫‪purview‬‬
‫اساىس‪ ،‬وسعت‪ ،‬حدود‪ ،‬قلمرو‬
‫اجراء‪ ،‬چشم رس‬
‫توپ‪،‬‬
‫دروپ‪ ،‬باطت‪،‬‬
‫داخیل‪ ،‬ی‬
‫‪inward‬‬
‫ی‬
‫معنوی‪ ،‬ذاپ‪ ،‬دین دار‬
‫ی‬
‫‪mess‬‬
‫ریخت‪ ،‬آلوده کردن‬
‫به هم‬
‫‪hanky-panky‬‬
‫فعالیت مشکوک یا غيقانوپ‬
‫‪hinky‬‬
‫مشکوک‬
‫سایيی را توصیف‬
‫یک حمله‬
‫ر‬
‫یم کند که در آن مزاحمان از‬
‫نرم افزارها و عملکردهای )‪Living off the Land (LotL‬‬
‫‪attack‬‬
‫قانوپ موجود در سیستم برای‬
‫انجام اقدامات مخرب بر روی‬
‫آن استفاده یم کنند‪.‬‬
‫هاپ است که‬
‫زندگ در خارج از زمت به معنای زنده ماندن با چي ی‬
‫یم توانید در طبیعت بخورید‪ ،‬شکار کنید یا در طبیعت رشد کنند‬
‫این توضیح یم دهد که چرا آن‬
‫‪hence the name‬‬
‫اینچنت نامیده یم شود‬
‫ً‬
‫کامال عاری از تعهد‪ ،‬رصر یا‬
‫‪scot-free‬‬
‫مجازات‪ ،‬رپ صدمه‬
‫‪atypical‬‬
‫غي معمول‬
‫رفتارهای یواشیک‪ ،‬دزدگ‪،‬‬
‫‪sneaky behaviours‬‬
‫پنهاپ‪ ،‬مخفیانه‬
‫دادن یا انتقال چيی به شخص‬
‫دیگری‬
‫قطع کردن‪ ،‬جدا کردن‪ ،‬جلو‬
‫گيی کردن‪ ،‬حائل شدن‪،‬‬
‫بریدن‪ ،‬جلو کیس را ی‬
‫گرفت‬
‫رهگيی‬
‫آسیبپذیری است که به‬
‫سیستمهای حاوی نسخه‬
‫آسیبپذیر ‪ Bash‬اجازه یمدهد‬
‫تا برای اجرای دستورات با‬
‫اختیارات باالتر مورد سوء‬
‫استفاده قرار گيند‪ .‬این به‬
‫مهاجمان اجازه یم دهد تا به‬
‫طور بالقوه آن سیستم را‬
‫ترصف کنند‬
‫ی‬
‫ریخت‬
‫اشک‬
‫‪pass along‬‬
‫‪intercept‬‬
‫‪old shell shock attack or‬‬
‫‪Shellshock‬‬
‫‪weep‬‬
‫‪web application firewall‬‬
‫‪= waf‬‬
‫تعیت سطح اهمیت یا فوریت‬
‫حوادث که سپس ترتیب‬
‫‪triage‬‬
‫بررىس آنها را مشخص یم کند‬
‫ارزیاپ اولیه‪ ،‬اولویت بندی‬
‫ر‬
‫‪at large‬‬
‫به طور کیل‬
‫‪bread-and-butter‬‬
‫اساىس ترین یا مهم ترین‬
‫‪blockage‬‬
‫انسداد‪ ،‬مانع‬
‫‪data staging‬‬
‫مرحله بندی داده ها‬
‫جاپ است که باج افزار موارد مختلف خانه داری را برای اطمینان‬
‫ی‬
‫از عملکرد روان انجام یم دهد‪ .‬باج افزار خود را به یک پوشه‬
‫جدید منتقل یم کند و سپس تکامل یم یابد و تنظیمات محیل و‬
‫ی‬
‫رجیسيی را برای حقوق مختلف بررىس یم کند‪ .‬به‬
‫کلیدهای‬
‫ی‬
‫دنبال تنظیمات پراکیس‪ ،‬اختیارات کاربر‪ ،‬قابلیت دسيىس و سایر‬
‫اطالعات بالقوه معت دار یم گردد‪ .‬این باج افزار همچنت یک‬
‫بازیاپ را غيفعال‬
‫بازیاپ اجرا یم کند که حالت‬
‫بوت را در حالت‬
‫ر‬
‫ر‬
‫کت‬
‫یم کند‪ .‬همچنت دستورات مختلف دیگری را برای حذف ی‬
‫های سایه فایل های اصیل خود از سیستم اجرا یم کند‪ .‬باجافزار‬
‫در این مرحله با شور ی‬
‫کنيل ارتباط برقرار یمکند تا با استفاده از‬
‫شناساپ روی کاربر‪/‬سیستم را انجام‬
‫ابزارهای تحلیل ‪ IP‬آنالین‪،‬‬
‫ی‬
‫دهد تا مشخص کند آیا آنها یک هدف قابل اجرا هستند یا خي‪.‬‬
‫متقاعدم کردی که چيی‬
‫‪you sold me now‬‬
‫خوب‪ ،‬ارزشمند یا مفیده‬
‫چيی که در یک تحقیق یا‬
‫‪artifact‬‬
‫آزمایش علیم مشاهده شده‬
‫است که به طور طبییع وجود‬
‫ندارد‪ ،‬اما در نتیجه یک روش‬
‫آماده سازی یا تحقیق رخ یم‬
‫دهد‬
‫غيواقیع‪ ،‬ساختیک‬
‫چيها‬
‫فقط آن را یشوع کنید‬
‫شاخص به خطر افتادن‬
‫به شیوه ای روان یا متقاعد‬
‫کننده‪ ،‬فصیح‬
‫پاسخ حادثه‬
‫با اصالت و صداقت خام بیان‬
‫شده‬
‫‪artifacts‬‬
‫‪just kick that off‬‬
‫‪Indicator of‬‬
‫)‪Compromise (IoC‬‬
‫‪eloquently‬‬
‫)‪Incident Response (IR‬‬
‫‪straight from the gut‬‬
‫‪atomic (related to IoC‬‬
‫تجزیه ناپذیر‬
‫)‪types‬‬
‫‪compounded‬‬
‫مرکب‬
‫‪computed‬‬
‫محاسبه شده‬
‫‪regular expression‬‬
‫عبارات باقاعده‬
‫دنباله ای از نمادها و کار ی‬
‫اکيها که یک رشته یا الگو را بیان یم کنند‬
‫که باید در یک قطعه ی‬
‫مت طوالپ تر جستجو شود‬
‫کیس را به شدت نگران یا‬
‫‪it will drive you to drink‬‬
‫ناراض کردن‬
‫‪pertinent‬‬
‫مرتبط‬
‫ی‬
‫بیشي‬
‫تالش برای پخش هر چه‬
‫پیامهای هرزنامه یا تبلیغات‬
‫جعیل در تالش برای ترغیب‬
‫‪spray and pray‬‬
‫کاربران به دانلود باجافزار و‬
‫ایجاد یک پرداخت شی ع‬
‫نابرابری‬
‫‪disparity‬‬
‫‪ :noun‬اختالف‪ ،‬ناجوری‪ ،‬رپ‬
‫ی‬
‫شباهت‪ ،‬عدم توافق‬
‫‪sink your teeth into‬‬
‫درگي شدن کامل در چيی‬
‫‪something‬‬
‫هاپ که بتوانم بفهمم‪/‬‬
‫‪things I can wrap my‬‬
‫چي ی‬
‫‪hands around‬‬
‫درک کنم‬
‫دور شده از استانداردهای‬
‫‪deviant‬‬
‫معمول یا پذیرفته شده‪،‬‬
‫منحرف‪ ،‬غي سالم‬
‫ناگهاپ‪ ،‬تند‪ ،‬غي منتظره‪ ،‬رپ‬
‫خي‬
‫ر‬
‫ی‬
‫برداشت‪،‬‬
‫مستلزم بودن‪ ،‬در‬
‫شامل بودن‪ ،‬متضمن بودن‬
‫حمل کردن بر‬
‫حبس یا وقف کردن‬
‫موجب شدن‬
‫توجه یا تأکید بر جنبه های‬
‫اساىس چيی‬
‫مزاحم‪ ،‬فضول‬
‫نابکار‪ ،‬زشت‪ ،‬شنیع‪ ،‬یشیر‪،‬‬
‫بدکار‬
‫تصویر یا ایده ای به طور‬
‫ی‬
‫گسيده اما ثابت و بیش از حد‬
‫ساده شده از یک نوع خاص از‬
‫شخص یا چي‪ ،‬کلیشه‬
‫کلیشه ای‬
‫تهدید کننده؛ ناخوشایند‬
‫شوم‪ ،‬بدشگون‪ ،‬بدیمن‪،‬‬
‫نامیمون‬
‫بدجنس‬
‫بسیج کامل جامعه تحت یک‬
‫حزپ تمامیت خواه‬
‫دولت تک ر‬
‫را برای آماده سازی ملت برای‬
‫درگيی مسلحانه و پاسخ مؤثر‬
‫به مشکالت اقتصادی رصوری‬
‫یم دانند‪.‬‬
‫ی‬
‫فاشیست توسط یک‬
‫دولت‬
‫رهي قوی (مانند یک دیکتاتور)‬
‫ر‬
‫و یک دولت حکومت نظایم‬
‫متشکل از اعضای حزب‬
‫فاشیست حاکم برای ایجاد‬
‫وحدت میل و حفظ یک‬
‫رهيی‬
‫جامعه باثبات و منظم ر‬
‫یم شود‪.‬‬
‫در آن منافع فردی تابع منافع‬
‫ملت است‪.‬‬
‫زداپ‬
‫ابهام ی‬
‫عالقه مند‬
‫وسیله ای برای بیان‬
‫استعدادها‪ ،‬انرژی یا احساسات‬
‫خود‬
‫‪abrupt‬‬
‫‪entail‬‬
‫‪meat and potatoes‬‬
‫‪obtrusive, intrusive‬‬
‫‪nefarious‬‬
‫‪stereotype‬‬
‫‪stereotypical‬‬
‫‪ominous‬‬
‫‪badass‬‬
‫‪fascism‬‬
‫‪disambiguation‬‬
‫‪hobbyist‬‬
‫‪outlet‬‬
‫شخصیت اصیل یا ییک از‬
‫شخصیتهای اصیل یک درام‪،‬‬
‫فیلم‪ ،‬رمان یا ی‬
‫مت داستاپ دیگر‬
‫قهرمان داستان‬
‫ضد‪ ،‬مخالف‪ ،‬دشمن‪ ،‬رقیب‬
‫به آن فکر کنید‬
‫مزدور‪ ،‬پولیک‪ ،‬اجي‬
‫منفعت طلب‬
‫قانوپ‬
‫آماده و مایل به انجام یک‬
‫حمله برای یک "دلیل"‬
‫هستند‪ ،‬ی‬
‫حت اگر دستگي و‬
‫تحت تعقیب قرار گيند‪.‬‬
‫‪protagonist‬‬
‫‪antagonist‬‬
‫‪to hit on‬‬
‫‪mercenary‬‬
‫‪legalities‬‬
‫‪suicide hackers‬‬
‫با خاک یکسان شده‬
‫‪burn (razed) to the‬‬
‫‪ground‬‬
‫یک اصطالح تمسخر آمي برای‬
‫توصیف یک فرد غي ماهر که‬
‫از اسکریپتها یا برنامههای‬
‫رایانهای موجود برای هک‬
‫کردن رایانهها‪ ،‬شبکهها یا‬
‫وبسایتها استفاده یمکند‪،‬‬
‫بدون اینکه تخصص الزم برای‬
‫ی‬
‫نوشت را خود داشته باشد‪.‬‬
‫)‪script kiddie (skid‬‬
‫تحقي آمي‬
‫ناچي شماری‬
‫کنایه‬
‫پوشیدن‪ ،‬برتن کردن‬
‫نام‬
‫ی‬
‫دولت‬
‫با حمایت‬
‫متحدان‬
‫در این روز موجود یا ارائه یم‬
‫شود‬
‫سيیجات دو ژور (روز)‬
‫ر‬
‫ی‬
‫بهيین افراد یا چيها در نوع‬
‫خودشان‬
‫پنهان کردن یا از بت بردن‬
‫شواهد هویت یا اقدامات‬
‫خود‪ ،‬به منظور مخق نگه‬
‫ی‬
‫داشت آنها‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫تحت نظر پلیس نگه‬
‫(مظنون)‬
‫‪pejorative = derogative‬‬
‫‪= derisive‬‬
‫‪slight‬‬
‫‪dig‬‬
‫‪don‬‬
‫‪moniker‬‬
‫‪state-sponsored‬‬
‫‪allies‬‬
‫‪de jour‬‬
‫‪vegetable du jour‬‬
‫‪cream of the crop‬‬
‫‪creme de la creme‬‬
‫‪cover your tracks‬‬
‫‪stake out‬‬
‫منصوب کردن (افش پلیس)‬
‫برای نظارت مداوم بر مظنون‬
‫یا مکان‬
‫به ی‬
‫اشياک گذاری یا تبادل‬
‫دانش‪ ،‬ایده ها‪ ،‬و غيه‪ ،‬برای‬
‫غت سازی متقابل‬
‫‪cross-pollination‬‬
‫فناوری اصیل است که به ما‬
‫کمک یم کند نرم افزار با‬
‫کیفیت باال را ارائه دهیم‪.‬‬
‫معیارهای مختلق برای‬
‫قضاوت در مورد کیفیت نرم‬
‫‪haskell‬‬
‫افزار وجود دارد‪ ،‬اما مهم ترین‬
‫آنها صحت‪ ،‬عملکرد و قابلیت‬
‫نگهداری است‪Haskell .‬‬
‫ی‬
‫نوشت کدی را تسهیل یم کند‬
‫که در همه این حساب ها‬
‫باالپ کسب یم کند‪.‬‬
‫امتیاز ی‬
‫‪passivity‬‬
‫انفعال‪ ،‬کنش پذیری‬
‫‪particulars‬‬
‫جزئیات‬
‫‪enumarating‬‬
‫شمردن‬
‫مربوط به آنچه مورد بحث‬
‫است‬
‫دقیق‬
‫‪on point‬‬
‫فوق العاده خوب‬
‫زیبا‪ ،‬ظریف‪ ،‬برازنده‪ ،‬شیک و‬
‫مد‪ ،‬موزون‪ ،‬با سلیقه‪ ،‬لطیف‬
‫تزریق کد مخرب در شبکه که‬
‫تمام اطالعات را از پایگاه داده‬
‫به مهاجم یم آورد‪ .‬این نوع‬
‫حمله یک مشکل بزرگ در‬
‫‪injection attack‬‬
‫امنیت وب در نظر گرفته یم‬
‫ی‬
‫امنیت‬
‫شود و به عنوان خطر‬
‫شماره یک وب اپلیکیشن در‬
‫‪ 10‬برتر ‪ OWASP‬ذکر شده‬
‫است‪.‬‬
‫بهره برداری از مکانیسم ی‬
‫کنيل‬
‫ً‬
‫جلسه وب‪ ،‬که معموال به‬
‫‪session hijacking attack‬‬
‫واسطه یک توکن جلسه‪،‬‬
‫مدیریت یم شود‪.‬‬
‫آنجاپ که ارتباط ‪ http‬از اتصاالت ‪ TCP‬مختلف استفاده یم‬
‫از‬
‫ی‬
‫ی‬
‫شناساپ اتصاالت هر کاربر نیاز‬
‫کند‪ ،‬وب شور به روىس برای‬
‫ی‬
‫دارد‪ .‬مفیدترین روش به توکت بستیک دارد که وب شور پس از‬
‫احراز هویت موفق کاربر به مرورگر او ارسال یم کند‪ .‬توکن‬
‫ً‬
‫جلسه معموال از رشته ای با عرض متغي تشکیل شده است و یم‬
‫تواند به روش های مختلق مانند ‪ ،URL‬در شبرگ درخواست‬
‫‪ http‬به عنوان یک کوگ‪ ،‬در قسمت های دیگر هدر درخواست‬
‫‪ http‬یا ی‬
‫حت در بدنه درخواست‪ http‬استفاده شود‪.‬‬
‫توکن جلسه را با شقت یا پیشبیت ‪ Session Hijacking‬حمله‬
‫یک توکن جلسه معتي برای ی‬
‫دسيىس غيمجاز به وب شور به‬
‫ر‬
‫‪.‬خطر یماندازد‬
‫اسکریپت ‪ bash‬برای شعت‬
‫‪C2K‬‬
‫بخشیدن به روند تکرار‬
‫‪(Command and Control‬‬
‫‪ build‬ها و وظایف ‪C2‬‬
‫)‪Kit‬‬
‫)‪(Command & Control‬‬
‫)‪a.k.a ( also known as‬‬
‫موسوم به‪ ،‬با نام مستعار‬
‫فرآیند یا نتیجه تبدیل‬
‫فایلهای کد منبع به‬
‫‪build‬‬
‫مصنوعات نرمافزاری مستقیل‬
‫که یمتوانند بر روی رایانه اجرا‬
‫شوند‪.‬‬
‫‪revamped‬‬
‫بازسازی شده‬
‫‪vector‬‬
‫مسي‪ ،‬جهت‪ ،‬خط سي‬
‫‪malware‬‬
‫بدافزار‬
‫بدافزاری که کاربران را در مورد‬
‫‪Trojan‬‬
‫هدف واقیع خود گمراه کند‬
‫بسته نرم افزاری مخرب که‬
‫ی‬
‫دسيىس غيمجاز به‬
‫برای‬
‫رایانه یا نرم افزارهای دیگر‬
‫طراچ شده است‪.‬‬
‫شناساپ‬
‫ی‬
‫روت کیت ها سخت است و‬
‫‪rootkit‬‬
‫یم توانند حضور خود را در یک‬
‫سیستم آلوده پنهان کنند‪.‬‬
‫هکرها از بدافزار ‪ rootkit‬برای‬
‫ی‬
‫دسيىس از راه دور به رایانه‬
‫شما‪ ،‬دستکاری آن و شقت‬
‫داده ها استفاده یم کنند‪.‬‬
‫هر ی‬
‫روىس که از طریق آن‬
‫کاربران مجاز و غيمجاز بتوانند‬
‫ی‬
‫امنیت عادی را دور‬
‫اقدامات‬
‫‪backdoor‬‬
‫ی‬
‫بزنند و دسيىس کاربر سطح‬
‫ی‬
‫دسيىس‬
‫باالپ (معروف به‬
‫ی‬
‫‪ )root‬را در یک سیستم‬
‫کامپیوتری‪ ،‬شبکه یا برنامه نرم‬
‫افزاری به دست آورند‪.‬‬
‫بدافزاری که به منظور اجازه‬
‫دادن به مهاجم برای ی‬
‫کنيل‬
‫کامپیوتر آلوده از راه دور‬
‫طراچ شده است‪ .‬هنگایم که‬
‫‪ RAT‬بر روی یک سیستم در‬
‫معرض خطر اجرا یم شود‪،‬‬
‫ی‬
‫مهاجم یم تواند دستوراپ را به‬
‫آن ارسال کند و در پاسخ داده‬
‫ها را دریافت کند‪.‬‬
‫کت از یک سیستم‬
‫‪ .‬ی‬
‫ذخيهسازی به سیستم‬
‫ذخيهسازی دیگر مانند از‬
‫دیسک به نوار مغناطییس‬
‫‪.‬توقف پشتیباپ یا استفاده از‬
‫چيی‪ ،‬حذف چيی‬
‫پایان دادن به رابطه‬
‫(سيدن) کودک به‬
‫‪.‬رها کردن ی‬
‫شخص دیگری برای مراقبت‬
‫‪.‬بسیار بد و ناعادالنه رفتار‬
‫کردن (حرف اضافه )‪on‬‬
‫‪.‬اگر یش ی‬
‫کت کاالها را ‪dump‬‬
‫کند‪ ،‬مقادیر زیادی از آنها را با‬
‫قیمت هاپ بسیار ی‬
‫کمي از ارزش‬
‫ی‬
‫ً‬
‫واقیع آنها‪ ،‬معموال در کشوری‬
‫دیگر‪ ،‬به فروش یم رساند تا‬
‫ی‬
‫بیشيی از بازار را‬
‫بتواند سهم‬
‫به دست آورد یا قیمت ها را در‬
‫بازار داخیل باال نگه دارد‪.‬‬
‫مالیات شانه‬
‫مطابق با حق ی‬
‫مشوع یا ادعای‬
‫مالکیت‪ ،‬موقعیت یا وضعیت‬
‫ی‬
‫درست‬
‫به‬
‫ی‬
‫حق مشوع‬
‫ادعای مالکیت‬
‫به شیوه ای صادقانه و‬
‫منصفانه (بدون تقلب)‬
‫ضبط کردن‪ ،‬تصاحب کردن‪،‬‬
‫غصب کردن‬
‫پایکوپ کردن‬
‫ر‬
‫‪RAT‬‬
‫)‪(Remote Access Trojan‬‬
‫‪dump‬‬
‫=‪poll tax= head tax‬‬
‫‪capitation‬‬
‫‪rightfully‬‬
‫‪legitimate right‬‬
‫‪claim to property‬‬
‫‪fair and square‬‬
‫‪come over‬‬
‫‪stomp‬‬
‫‪crap‬‬
‫‪prosecution‬‬
‫‪to talk nonsense to‬‬
‫پیگرد قانوپ‬
‫تست های علیم یا تکنیک‬
‫‪forensic‬‬
‫های مورد استفاده در ارتباط با‬
‫کشف جرم (جرم شناىس)‬
‫‪come around‬‬
‫بازدید کردن‬
‫‪attribution‬‬
‫نسبت دادن‬
‫لم دادن یا ی‬
‫اسياحت کردن با‬
‫‪Kick up the feet‬‬
‫پاهای باال‪ ،‬مثال روی مبل‪،‬‬
‫صندیل‪ ،‬تخت و غيه‬
‫سوء ظن‪ ،‬شک‪ ،‬نگراپ‪ ،‬توجه‪،‬‬
‫‪raise an eyebrow‬‬
‫ناباوری و عدم تایید را منتقل‬
‫یم کند‪.‬‬
‫مورد توجه قرار ی‬
‫‪flag up‬‬
‫گرفت‬
‫‪stenography‬‬
‫پنهان کردن و فریب دادن‬
‫ی‬
‫پنهان کردن یک پیام مخق در داخل (یا حت آنسوی‪ ،‬سمت‬
‫ً‬
‫دیگر) چيی که مخق نیست‪ .‬این چي یم تواند تقریبا هر چيی‬
‫باشد که شما یم خواهید‪ .‬این روزها‪ ،‬بسیاری از نمونههای‬
‫استگانوگراف شامل جاسازی یک ی‬
‫مت مخق در داخل یک تصویر‬
‫است‪ .‬یا مخق کردن یک پیام یا اسکریپت مخق در داخل یک‬
‫سند ‪ Word‬یا ‪Excel.‬‬
‫سایباپ است که یک زوج‬
‫یهودی در هنگام مراسم‬
‫)‪The Huppah (Chuppah‬‬
‫عروىس زیر آن یم ایستند‬
‫‪not keeping on top of‬‬
‫به چيی یا کاری نرسیدن‬
‫(تحت ی‬
‫ی‬
‫‪something‬‬
‫نداشتت)‬
‫کنيل کامل‬
‫‪With two young children‬‬
‫ی‬
‫داشت دو فرزند خردسال و‬
‫با‬
‫‪and a full-time job, I'm‬‬
‫یک شغل تمام وقت‪ ،‬آنقدر‬
‫‪so busy that I'm not‬‬
‫شم شلوغ است که به کارهای‬
‫‪keeping on top of the‬‬
‫خانه نیم رسم‪.‬‬
‫‪housework.‬‬
‫‪.‬موثرترین تاکتیک های موجود‬
‫‪META (Most Effective‬‬
‫‪.‬چيی را از منظری باالتر دیدن‬
‫)‪Tactics Available‬‬
‫به جای اینکه از درون آن را‬
‫ببینیم‪ ،‬مانند خودآگایه‬
‫‪intent‬‬
‫قصد‪ ،‬نیت‪ ،‬منظور‬
‫به (کیس) استفاده از (چيی)‬
‫را اعطا کردن با این درک که‬
‫‪lend‬‬
‫باید بازگردانده شود‬
‫قرض دادن‪ ،‬وام دادن‬
‫‪flip the script‬‬
‫معکوس کردن یک وضعیت‬
‫به یا داخل چيی به دقت نگاه‬
‫کردن‪ ،‬موشکاف کردن؛ تحقیق‬
‫کردن؛ از نزدیک بررىس کردن‬
‫تعهد و ی‬
‫اليام‬
‫اشتغال‬
‫به چالش کشیدن جدی برنامه‬
‫ها‪ ،‬سیاست ها‪ ،‬سیستم ها و‬
‫مفروضات با اتخاذ رویکرد‬
‫خصمانه‬
‫یک تیم تخصیص و متقابل که‬
‫برای حل یا بررىس یک مشکل‬
‫خاص یا موضوع مهم گرد هم‬
‫آمده است‬
‫خارج از محدوده‬
‫در مورد چيی دانا بودن‬
‫‪.‬فقط برای تعداد کیم از افراد‬
‫با دانش یا عالقه تخصیص در‬
‫ً‬
‫نظر گرفته شده یا احتماال قابل‬
‫درک است‬
‫‪.‬رمزی‪ ،‬محرمانه‪ ،‬مبهم‪ ،‬شی‪،‬‬
‫دروپ‪ ،‬مشکوک‪ ،‬داخیل‬
‫معلم‪ ،‬استاد‪ ،‬متخصص‬
‫(سکوپ)‬
‫چند پلتفریم‬
‫ی‬
‫‪ .‬ی‬
‫گفت چيی که ممکن است‬
‫دیگران دوست نداشته باشند‬
‫‪.‬به جرات یم گویم‬
‫خالصه ای از چيی که گفته‬
‫شده یا نوشته شده را ارائه‬
‫ی‬
‫داشت‪ ،‬نه کلمات‬
‫کردن یا‬
‫واقیع استفاده شده را‬
‫یط چند هفته آینده بخشنامه‬
‫ای در این خصوص صادر‬
‫خواهد شد‬
‫‪scope‬‬
‫‪engagement‬‬
‫‪red teaming‬‬
‫‪tiger teaming‬‬
‫‪off limit‬‬
‫‪know a thing or two‬‬
‫‪esoteric‬‬
‫‪guru‬‬
‫‪Cross-Platform‬‬
‫‪dare I say‬‬
‫‪to this effect, to that‬‬
‫‪effect, or to the effect‬‬
‫‪that‬‬
‫‪A circular to this effect‬‬
‫‪will be issued in the‬‬
‫‪next few weeks‬‬
‫‪Legislation to that effect‬‬
‫قوانت مربوط به آن جنجال‬
‫‪created fierce‬‬
‫های شدیدی را هم در پارلمان‬
‫‪controversy both in‬‬
‫و هم در خارج ایجاد کرد‬
‫‪Parliament and outside‬‬
‫‪He cited a Chinese‬‬
‫او به یک رصب المثل چیت‬
‫‪proverb to the effect‬‬
‫اشاره کرد که یم گوید هرگز‬
‫‪that you should never‬‬
‫برای همسایه خود آرزوی بدی‬
‫‪wish ill on your‬‬
‫نداشته باشید‬
‫‪neighbour‬‬
‫‪.‬توجه یا تمرکز کردن‬
‫‪.‬متوجه یا متمرکز شدن در‬
‫جهت خاض‬
‫شبکه ها و سیستم های‬
‫فرماندیه و ی‬
‫کنيل که برای‬
‫ی‬
‫صنعت‬
‫پشتیباپ از فرآیندهای‬
‫ی‬
‫طراچ شده اند‪ .‬بزرگيین زیر‬
‫گروه ‪ ICS‬سیستم های‬
‫ی‬
‫‪ SCADA‬ی‬
‫(کنيل نظارپ و جمع‬
‫آوری داده ها) است‬
‫وضع موجود‬
‫آنها منافع اختصاض در حفظ‬
‫وضعیت موجود دارند‬
‫نا امید‬
‫بسیار مصمم بودن و به ر ی‬
‫احت‬
‫تسلیم نشدن‬
‫او در رپ رپ ىس به عنوان یک‬
‫مصاحبه کننده شسخت و‬
‫پیگي در نظر گرفته یم شود‬
‫ی‬
‫ذاپ‪ ،‬طبییع‬
‫آسیب دیدن یا مورد انتقاد قرار‬
‫ی‬
‫گرفت به دلیل عملکرد بد‬
‫نيوی اراده محض‬
‫ی‬
‫اکتساپ‬
‫ذاپ در مقابل‬
‫ر‬
‫شایداری‬
‫ی‬
‫بیشي تالش کنید و کیفیت‬
‫کاری که انجام یم دهید را‬
‫بهبود بخشید‬
‫سوء تعبي شدن‬
‫بد‬
‫مربوط بودن‪ ،‬وابسته بودن‪،‬‬
‫متعلق بودن‬
‫ی‬
‫دخيم پیش از این طعنه یم زد‬
‫در اصل‬
‫مرتبط‬
‫تصدی‬
‫اجتناب‪ ،‬ی‬
‫احياز‪ ،‬طفره‪ ،‬کناره‬
‫گيی‪ ،‬طفره روی‬
‫جزییات‬
‫‪funnel‬‬
‫‪ICS‬‬
‫‪(Industrial Control‬‬
‫)‪Systems‬‬
‫‪status quo‬‬
‫‪They have a vested‬‬
‫‪interest in maintaining‬‬
‫‪the status quo‬‬
‫‪frustrated‬‬
‫‪tenacious‬‬
‫‪He is regarded at the‬‬
‫‪BBC as a tenacious and‬‬
‫‪persistent interviewer‬‬
‫‪inherent‬‬
‫)‪take a beat (beating‬‬
‫‪sheer will of force‬‬
‫‪nature vs nurture‬‬
‫‪janitorial‬‬
‫‪up your game‬‬
‫)… ‪(when it comes to‬‬
‫‪misconstrued‬‬
‫‪no bueno‬‬
‫‪pertain‬‬
‫‪my daughter would go‬‬
‫‪sarcasm ago‬‬
‫‪in essence‬‬
‫‪pertinent‬‬
‫‪tenure‬‬
‫‪avoidance‬‬
‫‪minutia‬‬
‫‪.‬ذهت‬
‫‪.‬دروپ‬
‫‪.‬فاعیل‬
‫وابسته بطرز تفکر شخص‬
‫‪.‬خصوض‬
‫‪adjective:‬‬
‫مطلق‪ ،‬کامال‪ ،‬غي عادی‪،‬‬
‫ر‬
‫بحداکي‬
‫‪verb:‬‬
‫ی‬
‫گفت‪ ،‬ادا کردن‪ ،‬فاش کردن‪،‬‬
‫بزبان اوردن‬
‫هرج و مرج‪ ،‬اغتشاش‪ ،‬رپ‬
‫نظیم‪ ،‬رپ قانوپ‬
‫تعدادی از چيها‪ ،‬قطعات یا‬
‫موارد مختلف که با هم گروه‬
‫بندی شده اند‪.‬‬
‫‪.‬مجموعه‬
‫قابل اغماض‬
‫قریب الوقوع بودن‬
‫توده مردم تا حد زیادی از‬
‫قریب الوقوع بودن جنگ رپ‬
‫خي بودند‬
‫ر‬
‫ی‬
‫زینت‬
‫‪.‬آماده شدن برای مشکالت یا‬
‫دشواری های احتمایل‬
‫‪ .‬گره زدن‪ ،‬ی‬
‫بست یا پوشاندن‬
‫(چيی) به منظور جلوگيی از‬
‫جابجاپ یا آسیب دیدن آن‬
‫ی‬
‫دریچه‬
‫مردم به منظور آمادگ برای‬
‫یک طوفان سهمگت در حال‬
‫آماده شدن هستند‪.‬‬
‫دریانوردی‬
‫ی‬
‫کشت بسته‬
‫همه چي در عرشه‬
‫شده بود‪.‬‬
‫‪.‬به طور ناگهاپ یشم آور‪،‬‬
‫دردشساز و غيه شدن‬
‫‪.‬بلبشو‪ ،‬شي تو شي‪ ،‬خر تو خر‬
‫شدن‬
‫‪subjective‬‬
‫‪utter‬‬
‫‪Anarchy‬‬
‫‪conglomeration‬‬
‫‪negligible‬‬
‫‪imminence‬‬
‫‪The populace was‬‬
‫‪largely unaware of the‬‬
‫‪imminence of war‬‬
‫‪ornamental‬‬
‫‪batten down‬‬
‫)‪(the hatches‬‬
‫‪hatch‬‬
‫‪People are battening‬‬
‫‪down in preparation for‬‬
‫‪a fierce storm.‬‬
‫‪seafaring‬‬
‫‪Everything on the ship's‬‬
‫‪deck was battened‬‬
‫‪down.‬‬
‫‪hit the fan‬‬
‫گند باال آوردن‪ ،‬موجب آبرو‬
‫ریزی شدن‪ ،‬اثر بسیار بد‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫‪.‬کار به جاهای باریک کشیدن‬
‫ی‬
‫خي این حادثه به‬
‫وقت ر‬
‫مطبوعات درز کرد‪ ،‬همه چي‬
‫به یکباره به هم ریخت‬
‫( دردش یشوع شد)‬
‫برای توصیف زبان‪ ،‬سیاستها‬
‫ی‬
‫یا اقداماپ به کار یمرود که‬
‫هدف آن اجتناب از توهت یا‬
‫رصر برای اعضای گروههای‬
‫خاص در جامعه است‪.‬‬
‫‪.‬تضعیف کردن‪ ،‬تحلیل بردن‬
‫رصبه زدن به ش‪ ،‬یا ناک اوت‬
‫کردن‬
‫‪.‬احمق‬
‫انرژی و زنده دیل‪ ،‬ش زندگ‬
‫قدرت‪ ،‬توان‪ ،‬انرژی‪،‬‬
‫نيومندی‪ ،‬زور‪ ،‬نيو‬
‫زیر چيی پنهان شدن و صورت‬
‫و ش خود را پوشاندن‪ ،‬به‬
‫عنوان رایه برای محافظت از‬
‫خود‬
‫شخص یا چي ناخوشایند یا‬
‫مرص‬
‫سطج که در آن منابیع مانند‬
‫پول‪ ،‬زمان و استعداد بر‬
‫موفقیت مورد انتظار آن تأثي‬
‫یم گذارد‪ - RAG .‬یا قرمز ‪/‬‬
‫سي ‪ -‬بنابراین به یک‬
‫کهرباپ ‪ /‬ر‬
‫ی‬
‫کد برای هشدار یا اطمینان از‬
‫وضعیت فعیل یک پروژه به‬
‫ذینفعان تبدیل یم شود‪.‬‬
‫آستانه ریسک‬
‫‪When news of the‬‬
‫‪incident was leaked to‬‬
‫‪the press, everything hit‬‬
‫‪the fan at once‬‬
‫‪politically correct‬‬
‫‪Sap‬‬
‫‪Synonyms: weaken,‬‬
‫‪drain, undermine, rob‬‬
‫‪vitality‬‬
‫‪vigor‬‬
‫‪duck and cover‬‬
‫‪nasty‬‬
‫)‪RAG (Red Amber Green‬‬
‫‪status of a project or‬‬
‫‪any of its milestones‬‬
‫‪risk appetite‬‬
‫حذف شدن‪ ،‬از بت ی‬
‫رفت‪،‬‬
‫ضعیف شدن یا کردن‪ ،‬کمرنگ‬
‫شدن‪ ،‬از اهمیت چيی کاسته‬
‫شدن‬
‫و به همت ترتیب‬
‫اصول‬
‫هالونها گازهای ی‬
‫فشده و مایع‬
‫هستند که با ایجاد اختالل در‬
‫احياق‪ ،‬ی‬
‫ی‬
‫گسيش آتش را‬
‫متوقف یمکنند‪ .‬آنها به شعت‬
‫جایگزین بسیاری از محصوالت‬
‫آتش نشاپ پذیرفته شده قبیل‬
‫به دلیل ویژگ های آتش نشاپ‬
‫برتر و سهولت استفاده آنها‬
‫شدند‪.‬‬
‫پارچه های روغت‬
‫از یک طبقه یا گروه پایت تر از‬
‫نوع خود بودن‪ :‬با فقدان‬
‫پیچیدگ یا حرفه ای بودن‬
‫مشخص یم شود‬
‫دیدن یا مشاهده (یک چي یا‬
‫شخص‪ ،‬به ویژه یک مورد قابل‬
‫توجه یا چشمگي)‬
‫یک مداد یا چوب از گچ یا موم‬
‫رنیک که برای طراچ استفاده‬
‫یم شود‬
‫عمیقا درگي‬
‫هوش‪ ،‬جاسوىس‪ ،‬ذکاوت‪،‬‬
‫فهم‪ ،‬خرد‪ ،‬فراست‪ ،‬بینش‪،‬‬
‫زیرگ‪ ،‬اگایه‬
‫سایيی‬
‫تهدید‬
‫ر‬
‫توجه خود را به چيی‬
‫معطوف کردن و اغلب مشکیل‬
‫را حل کردن یا در مورد آنها‬
‫ی‬
‫گرفت‬
‫تصمیم‬
‫‪.‬توجه خود را به چيی‬
‫معطوف کردن تا وضعیت‬
‫راض کننده باشد‬
‫‪.‬شوسامان دادن به‪ ،‬جفت و‬
‫جور کردن‪ ،‬ردیف کردن‬
‫ی‬
‫‪.‬‬
‫دردسيس قرار دادن‬
‫‪chipping away‬‬
‫‪so on so forth‬‬
‫‪tenets‬‬
‫‪Halon‬‬
‫‪oily rags‬‬
‫‪bush-league‬‬
‫‪behold‬‬
‫‪crayon‬‬
‫‪neck-deep‬‬
‫‪intelligence‬‬
‫‪cyber-threat‬‬
‫‪deal with‬‬
‫‪square away‬‬
Negotiators have
already squared away a
lot of the agreements
that will be signed at
the Earth Summit.
Get your work squared
away before you leave
lobbed
This influx of new
residents has had a
marked impact on
property prices.
head them off at the
pass
Able to do something
standing on one's head
Bang your head against
a brick wall
Beat/ Drum something
into someone's head
Bite someone's head off
Bring something to a
head
We need to bring the
situation to a head to
get a resolution
Bury one's head in the
sand
Fall head over heels in
love
From head to toe
Get a head start on
something
Get your head above
water
Go over someone's head
Go to someone's head
His good grades went to
his head
‫مذاکره کنندگان در حال حارص‬
‫ی‬
‫بسیاری از توافقاپ را که در‬
‫اجالس شان زمت امضا‬
‫ شوسامان داده‬،‫خواهند شد‬
.‫اند‬
‫قبل از اینکه بری کارت رو‬
‫شوسامان بده‬
‫پرتاب شده‬
‫این هجوم ساکنان جدید تأثي‬
‫قابل توجیه بر قیمت ملک‬
.‫داشته است‬
‫ش بزنگاه بگيیمشون‬
‫ کاری را به‬،‫مثل آب خوردن‬
‫ر ی‬
‫احت انجام دادن‬
‫آب در هاون کوبیدن‬
‫مطلت را در کلهی کیس فرو‬
‫ر‬
‫کردن‬
‫ رپدلیل‬/‫انتقاد شدید از کیس‬
‫ش کیس داد زدن و با او به‬
‫تندی صحبت کردن‬
‫باعث به وجود آمدن یک‬
‫بحران شدن‬
‫برای پیدا کردن یک راهحل باید‬
‫موضوع را مطرح کنیم‬
‫ش خود را زیر برف کردن‬
‫عمیقا عاشق شدن‬
‫از ش تا پا‬
‫ اول‬،‫کاری را زود یشوع کردن‬
‫شاغ کاری ی‬
‫رفت‬
‫ی‬
‫ به‬،‫سختها‬
‫با وجود تمام‬
‫زندگ ادامه دادن‬
‫شدرنیاوردن‬
‫احساس غرور و برتری‬
‫نمرات خوبش باعث شد‬
‫مغرور شود‬
‫مغزش خوب کار یمکند‬
‫راجع به موضویع کامال حق‬
‫ی‬
‫داشت‬
‫ی‬
‫سخت انجام‬
‫کار خییل شاق و‬
‫دادن‬
‫یمترسم که ی‬
‫پیي مشکل خییل‬
‫ی‬
‫سخت با مری داشته باشد‬
‫آیا احساس یمکت که این‬
‫موضوع از تحمل تو خارج‬
‫است؟‬
‫کالهيداراپ است که‬
‫این شامل‬
‫ر‬
‫برای شقت اطالعات محرمانه‬
‫ی‬
‫دسيس کردن آنها‪،‬‬
‫یا غيقابل‬
‫ی‬
‫ارتباطاپ (معموال ایمیل‪ ،‬اما‬
‫ممکن است یک تماس تلفت یا‬
‫پیامک ني باشد) را به صورت‬
‫پنهان از یک فرستنده قابل‬
‫اعتماد ارسال یم کنند‪.‬‬
‫‪Have a good head on‬‬
‫‪your shoulders‬‬
‫‪Hit the nail on the head‬‬
‫‪In over one's head‬‬
‫‪I'm afraid Peter is in‬‬
‫‪over his head with Mary‬‬
‫‪Do you ever feel that‬‬
‫‪you're in over your‬‬
‫?‪head‬‬
‫‪phishing‬‬
‫‪Desired State‬‬
‫پیکربندی حالت مطلوب‬
‫)‪Configuration (DSC‬‬
‫یک ویژگ در ‪ PowerShell 4.0‬و باالتر است که به مدیران‬
‫کمک یم کند تا پیکربندی سیستم عامل های ویندوز و لینوکس را‬
‫به طور خودکار انجام دهند‪ DSC .‬مجموعه ای از افزونه های‬
‫زبان ‪ cmdlet ،PowerShell‬ها و فرآیندی به نام اسکریپت‬
‫نوییس اعالیم را ارائه یم دهد‪.‬‬
‫‪.‬در مرحله افزایش رضایت یا‬
‫‪off to the races‬‬
‫موفقیت آشکارا‬
‫‪.‬با دم گردو شکوندن‬
‫‪Unless extenuating‬‬
‫به جز موارد خاص‬
‫‪circumstances exist‬‬
‫ی‬
‫‪curate‬‬
‫شپرست‬
‫هدایت‪،‬‬
‫‪which are then‬‬
‫که سپس به طور خودکار به‬
‫صفحه اصیل ‪ Glasp‬شما ‪automatically curated to‬‬
‫‪your Glasp homepag‬‬
‫هدایت یم شوند‬
‫‪insightful and thought‬‬‫روشنگر و قابل تامل‬
‫‪provoking‬‬
‫‪put a bow on this‬‬
‫در تکمیل این گزینه ها‬
‫‪options‬‬
‫‪clutter‬‬
‫درهم و برهیم‪ ،‬بهم ریختیک‬
‫• فرآیند رسیم برای رسیدگ به‬
‫مسائل و مشکالت فناوری‬
‫اطالعات در صورت بروز آنها‬
‫• ارجاع‬
‫مساعدت در مواد ارجاع داده‬
‫شده از تیم ‪helpdesk‬‬
‫دلهره‪ ،‬هراس‪ ،‬درک‪ ،‬بیم‪،‬‬
‫دستگيی‪ ،‬فهم‪ ،‬توقیف‬
‫برقرار کردن‬
‫یپ ریزی کردن‪ ،‬پشتیباپ یا تایید‬
‫کردن‬
‫کمبود‬
‫متوسط‪ ،‬معمویل‬
‫کارا‬
‫کاف بودن‪ ،‬بس بودن‪ ،‬کفایت‬
‫کردن‬
‫بدون محدودیت‬
‫نقطه خروج‬
‫غي مستقیم‬
‫تفکیک کردن‪ ،‬با جزییات‬
‫توضیخ دادن‬
‫پراکنده کردن‬
‫روبروی هم قرار دادن‬
‫‪Information Technology‬‬
‫‪escalation‬‬
‫‪Assist with escalations‬‬
‫‪from our helpdesk team‬‬
‫‪apprehension‬‬
‫‪institute‬‬
‫‪underpin‬‬
‫‪deficit‬‬
‫‪run-of-the-mill‬‬
‫‪performant‬‬
‫‪suffice‬‬
‫‪unfettered‬‬
‫‪egress point‬‬
‫‪transitive‬‬
‫‪spell out‬‬
‫‪disperse‬‬
‫‪front‬‬
Download