نشانهگذاری ویرگول :نشانۀ وقف یا مکثی کوتاه است و در موارد زیر آن را به کار میبرند: .1برای مجزاکردن کلمه یا عبارتی که بدل از اسم یا ضمیری است: - انوشیروان ،پادشاه ساسانی ،مزدکیان را برانداخت. - ما ،نمایندگان ملت ،به این قرآن مجید سوگند یاد میکنیم که... .2بعد از منادا: - آقای رئیس ،اجازه دهید بقیۀ گزارش را به اطالع برسانم. - هموطنان ،دوستان ،برادران ،به من گوش فرا دهید. نکته :البته بعد از منادا گاه عالمت تعجب به کار میبریم و آن وقتی است که منادا مفهوم عاطفی یا تعجبی داشته باشد: - خدایا! خستهام. .3برای عطف سازههای همپایه: - شب و روز ،تنها یا در جمع ،آشکارا و نهان ،ذکر خدا میکرد( .سازههای همپایه :قید) - مردی آزموده ،جهاندیده ،تلخ و شیرین روزگار چشیده( .سازههای همپایه :صفت) - سراداران ،برادران ،خواهران ،به شهر ما خوش آمدید( .سازههای همپایه :منادا) .4بعد از یک گروه قیدی (در آغاز جمله) و نیز پیش و پس از آن (در میان جمله): - بنابراین ،این دو مثلث باهم مساویاند. - سگ گله ،اندکی مانده به آبادی ،از حرکت ایستاد. - پس از سقوط دولت روم ،توحش سراسر اروپا را فراگرفت. .5برای مجزاکردن عبارت معترضه: - موسی را ،علیهالسالم ،گفتند... .6برای مجزاکردن فراز توضیحی: - در این ناحیه انواع غالت ،بهویژه گندم ،کشت میشود. - مزرعهای است به شکل مستطیل ،به طول 22متر و عرض 14متر. .7برای جداکردن بند غیرتحدیدی( :بندی که موصوف خود را به محدودۀ خاصی محدود نمیکند ،بلکه اطالعاتی اضافی دربارۀ آن میدهد و میتوان آن را از جمله حذف کرد). - دکتر افالطون ،که همسایۀ ماست ،دیروز به عیادت من آمد. - آن دختر ،که روسری آبی به سر داشت ،مرا میپایید. نکته :بند تحدیدی به ویرگول نیازی ندارد .بند تحدیدی بخشی از ساختار دستوری نهاد است بهطوریکه نمیتوان آن را حذف کرد. - پزشکی که همسایۀ ماست دیروز به عیادت من آمد. - دختری که روسری آبی بر سر داشت مرا میپایید. نکته :معموالً اسمهایی که با یای وحدت یا نکره همراهاند بند تحدیدی به خود میگیرند و نیازی به ویرگول ندارند. .8برای جداکردن جملۀ قیدی پیرو از جملۀ پایه: - اگر شبها همه قدر بودی ،شب قدر بیقدر بودی. - وقتی عصبانی هستی ،قیافهات دیدن دارد. - چونکه دوستش داشتم ،کارم را رها کردم. نکته :جملۀ قیدی پیرو خیلی کوتاه را از جملۀ پایه با ویرگول جدا نمیکنند. - اگر رفتی بردی. .9بعد از کلمهای که احتمال دارد آن را با کسرۀ اضافه بخوانند و حال آنکه به کلمۀ بعد از خود اضافه نشده است: - هرکه به طاعت از دیگران کم است و به نعمت بیش ،به صورت توانگر است و به معنی ،درویش. .12وقتی که ویرگول نیاید ابهام معنایی ایجاد شود: - این ،کتاب راهنمای معلم است. نکته :جملۀ کامل را با ویرگول نمیتوان به جملۀ کامل دیگر وصل کرد: - احمد به حسین کمک کرد ،حسین توانست در امتحان قبول شود. نکته :اگر ویرگول و عددد تُک با هم بیایند ،تقدم با ویرگول است: - حروفچینی راسته 1،که به کتابهای بدون جدول و فرمول اطالق میشود ،ارزانتر از حروفچینی نوشتههای دیگر است نقطه ویرگول :نشانۀ مکثی است بیش از آنچه از ویرگول برمیآید( .از ویرگول قویتر و واز نقطه ضعیفتر است) .1برای جداکردن بندهایی که خود مشتمل بر ویرگولاند: - چون قیصر مرا دوست میداشت ،برای او میگریم؛ چون بختیار بود ،شادمانم؛ چون دلیر بود ،او را محترم میشمارم؛ ولی چون جاهطلب بود ،او را کشتم. .2بهجای نقطه پیش از جملهای که با واو عطف آغاز یا نهاد اختیاری آن به قرینه حذف شده است: - سوز فراق ،اگر آتش در قعر دریا زند ،خاک ازو برآورد؛ و اگر دود به آسمان رساند ،رخسار سپید روز سیاه گردد. - تهران قدیم شهری بود آبادان؛ قناتهای متعدد داشت. .3در بیان چند مثال درصورتیکه جمله باشند نه عبارت و درصورتیکه آنها را به دنبال هم بنویسیم. 1 - چارکس از چهارکس به رنج اندرند :حرامی از سلطان؛ دزد از پاسبان؛ فاسق از غماز؛ روسپی از محتسب. نکته :اگر هر مثال را از سر سطر بنویسیم ،در آخر هریک از آنها نقطه میگذاریم. ناشرهای فروانی وجود دارد: ناشرهایی که دغدغۀ فرهنگی دارند. ناشرهایی که صرفاً بهدنبال کسب درآمدند. ناشرهایی که با بودجۀ دولتی کار میکنند. نکته :اگر مثالهای ما عبارت بودند و فعل نداشتند ،میان آنها ویرگول میگذاریم. - و این شراب بر انواع است :شراب محبت ،شراب عشق ،شراب وصال ،شراب جمال. .4در بیان مثال و توضیح معموالً پیش از کلمات «مثالً»« ،یعنی» ،و «بهعبارتدیگر» نقطهویرگول و بعد از آنها ویرگول میآید: - عدد 7عددی اول است؛ یعنی ،مقسومٌعلیهی جز 7و 1ندارد. دونقطه: .1برای آوردن توضیحی اضافی در بیان یا تأیید آنچه پیشتر ذکر شده است( :چکیدۀ کالم آن طرفِ دونقطه قرار میگیرد) - این حادثه نتیجهای غیرمنتظره به بار آورد :دولت استعفا کرد. .2پیش از نقلقولی مستقیم (اگر حرف ربط که پیش از آن نیامده باشد) - گفت :ازبهر خدا میخوانم .گفت ازبهر خدا مخوان. نکته :اگر بعد از نقلقول حرف ربط که آمده باشد ،دونقطه نمیگذاریم: - گفت که با بال و پری من پرو بالت ندهم .3پیش از مجموعهای از شواهد و مثالها و اقسام و اجزا: - و این شراب بر انواع است :شراب محبت ،شراب عشق ،شراب وصال ،شراب جمال. .4برای جداکردن اجزای ساعت: - 1:35بعدازظهر .5برای جداکردن اسم سوره و شمارۀ آن از شمارۀ آیه - بقره =( 8:2بقره ،سورۀ دوم قرآن مجید ،آیۀ )8 نقطه :نشانۀ وقف کامل است. .1در پایان هر جملۀ خبری یا انشایی .2در مختصرنویسی بعد از حرف یا حروفی که نمایندۀ اسم است: ژ.ژ.روسو (بهجای ژان ژاک روسو) .3بعد از نشانههای اختصاری کلمات -ف =( .دستنویس فلورانس) عالمت نقلقول: .1برای نشاندادن ابتدا و انتهای یک نقلقول منقول (مستقیم) یا عین کلمات گوینده به کار میرود. - گفتا« :نشنیدی که پیغمبر ،علیهالسالم ،گفت« :الفقر فخری» .2اصطالحات علمی یا فنی یا اصطالحات یا شهرتهای عامیانۀ غیر مشهور و تعبیرات مهجور و ناآشنا. .3عناوین فصول کتاب و مقاالت و اشعار و روزنامهها و آثار هنری: - سعدی قصیدهای دارد به مطلع «به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار» که در ستایش فخرالدین جوینی است. .4کلماتی که در معانی خاص یا نابهجا یا تمسخرآمیز به کار میروند ،همچنین عبارات دیگری که نویسنده میخواهد برای استعمال آنها عذخواهی ،یا ازلحاظ معنی منسوب به آنها از خود سلب مسئولیت کند. - حسن را ،که مردی الغراندام و کوتاه قد بود ،دوستانش «رشیدالسلطان» لقب داده بودند. - مسئلۀ «مبارزه با فساد» مدتها وسیلۀ تبلیغات دولتها بود. .5اگر عبارات منقول مشتمل بر بیش از یک پاراگراف باشد ،آغاز هر پاراگراف و انتهای آخرین پاراگراف با عالمت نقلقول مشخص میشود. نکته :در آخر نقلقول ،عالمت ویرگول و نقطه در داخل عالمت نقلقول قرار میگیرند. .6کلمه یا عبارتی که لفظ آن مراد باشد نه معنی و مفهوم و مصداق آن: - «اقبال» مصدر باب افعال است. - «انوشیروان» پنج هجا دارد. نکته :اگر ویرگول و گیومه با هم تالقی داشتند ،ویرگول داخل گیومه قرار میگیرد: - این آمار مبتنی است بر انتشار کتابها و جزوههای «جلد سفید »،بازاری ،و پرفروش. عالمت تعجب: .1پس از اصوات: - افسوس! دیگر کار از کار گذشته بود. .2برای افادۀ تحقیر و استهزا: - جناب دکتر! - حقیقتاً کتاب ایشان شایستۀ دریافت جایزۀ نوبل است! .3پس از یک جمله یا جزئی از یک جمله به منظور افادۀ تأکید یا تعجب یا عاطفۀ شدید: - آمدی! خوب کردی! - عجب آدم خودپسندی است! مواظب باش! عالمتسؤال: .1پس از جمالت استفهامی نکته :عالمت استفهام پس از سؤال غیرمستقیم گذاشته نمیشود: پرسید که آیا برج ایفل را دیدهام. .2برای رسانیدن حدس و گمان یا تردید ،عالمت سؤال را در داخل کمان میگذارند: - جمعیت این آبادی ( 1259؟) نفر است. کمان: .1برای مجزاکردن کلمات فرازها ،یا بندهای معترضه ،یا توضیحی ،یا مغایر با زمینۀ اصلی مطلب به کار میرود. نکته :اگر عبارت داخل کمان جملهای کامل باشد ،نقطۀ پایان در داخل کمان قرار میگیرد؛ اما اگر عبارت داخل کمان جزء جملۀ دیگر باشد ،عالمت نقطهگذاری بعد از کمان میآید یا ساقط میشود: - در سال ،1944بیش از 75درصد کودکان به مدرسه میرفتند( .درسال ،1932این رقم از 42درصد تجاوز نمیکرد). - از شعرای دیگر این عصر ادیب نیشابوری ( 1344-1281ه ق) است. - الفبای یونانی (مشتمل بر 24حرف) در علوم و فنون فراوان به کار میرود. - صادراتش عبارتاند از گندم ( 522تن در سال) و پنبه ( 2222عدل در یک سال). قالب: .1در تصحیح متون ،الحاق یا اصالح یا توضیح احتمالی: - کار کنید و از دسترنج خویش نان خور [ید] تا بر شما گوارنده باشد. .2در مطالب منقول توضیحات الحاقی ناقل را در داخل قالب میگذارند: - وی [کریمخان زند] مردی کریمالطبع و عادل بود. .3دستورات اجرایی در نمایشنامهها: - حسن [با قیافۀ جدی] :من حاضرم جانم را در راه تو فدا کنم[ .دستش را روی قلبش میگذارد و آه میکشد]. .4مطلبی که جزء اصلی کالم نباشد در میان قالب مشخص میشود: - ناطق گفت« :با تصویب این الیحه ،همۀ کارها اصالح خواهد شد[ ».خندۀ حضار] خط: .1برای مجزاکردن عبارات معترضه - این نوع حشرات در تاریکی – تاریکی طبیعی شب نه تاریکی مصنوعی – تولیدمثل بیشتری دارند. نکته :جملههای معترضه را میتوان هم با ویرگول و هم با خط نشان داد .فرقشان این است که قطعاتی که با ویرگول از بدنۀ اصلی جدا میشوند ،در مقایسه با آنهایی که با خط جدا میشوند ،به ساخت معنایی و نحوی جمله نزدیکترند. .2بهجای تا و به در بیان فواصل زمانی و مکانی و مقداری: - فروردین – خرداد =( 1363تا) - قطار سریعالسیر تهران – مشهد (= به) - 2222 –1522کیلوگرم (=تا) نیمخط: .1بین اجزای برخی ترکیبها - پیمان گس ـ گلشاییان خط مورب: .1برای جداکردن دو گاهشمار - قرن نهم /پانزدهم 1369شمسی 1992 /م .2برای جداکردن مصرعهای یک بیت ،هرگاه بخواهند آنها را ،بیفاصله ،به دنبال یکدیگر بنویسند: - آیین تقوی ما نیز دانیم /لیکن چه چاره با بخت گمراه .3برای نشاندادن گونههای یک واژه - بادروج (یا باذروج /بادروگ /بادروز)