جو و ساختار سازمانی ،چگونه مدیریت دانش را تحت تاثیر قرار میدهد؟ زاویهدید تعامل اجتماعی هدف اصلی این مطالعه بررسی اثرات جو سازمانی و ساختار بر مدیریت دانش از دیدگاه تعامل اجتماعی است .برای آزمون فرضیهها در یک نمونه ۱۴۶تایی از تحلیل رگرسیون استفاده شد .یافتهها نشان میدهد که جو نوآوری و تعاونی رابطه مثبتی با تعامل اجتماعی دارد .که زمانی که ساختار سازمانی کمتر رسمی ،غیرمتمرکز و یکپارچه باشد، تعامل اجتماعی مطلوبتر خواهد بود؛ و تعامل اجتماعی با مدیریت دانش رابطه مثبت دارد .این شواهد تجربی از دیدگاه فرآیندگرا حمایت میکنند و نشان میدهند که تعامل اجتماعی نقش واسطهای بین جو سازمانی ،ساختار سازمانی و مدیریت دانش بازی میکند. .۱مقدمه در محیط پرتالطم و رقابتی امروز ،دانش به طور گسترده ای به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی شرکتها شناخته میشود .شرکتهای موفق آنهایی هستند که میتوانند داراییهای دانش را به طور مداوم در فعالیتهای عملیاتی مدیریت و ادغام کنند تا اهداف خود را تحقق بخشند و به عملکرد برتر دست یابند .مدیریت دانش شامل طیف مسائل مدیریتی از ایجاد یا تدوین دانش تا انتشار و بهرهبرداری از دانش است. برخی از متون قبلی تالش کردند تا در درجه اول بر روی ایجاد دانش یا فرآیندهای کدگذاری در سازمانها تمرکز کنند. بااینحال ،خلق و تدوین دانش لزوما منجربه بهبود عملکرد یا خلق ارزش نمیشود .ارزش ،تنها زمانی ایجاد میشود که دانش در سرا سر یک سازمان به اشتراک گذاشته شود و در صورت نیاز اعمال شود .بنابراین ،مزایای رقابتی شرکتها نه تنها به خلق دانش بلکه مهمتر از آن به انتشار و کاربرد دانش بستگی دارد. اگرچه اهمیت مرحله انتشار و کاربرد مدیریت دانش در سازمانها به رسمیت شناخته شدهاست ،اما هنوز هم به لحاظ نظری کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست .بنابراین ،ما دیدگاه تعامل اجتماعی را برای تمرکز در درجه اول بر مرحله انتشار و کاربرد مدیریت دانش ترسیم کردیم. در مطالعه حاضر ،ما به دنبال پاسخ به سواالت پژوهشی هستیم که بر نقش تعامل اجتماعی بین دو متغیر محتمل نظری و مدیریت دانش تمرکز دارند. اول ،آیا تعامل اجتماعی بین جو سازمانی و مدیریت دانش به شیوهای مهم مداخله میکند؟ جو سازمانی ارزش ،باورها و جو کاری مشترک است که میتواند اثرات قابلتوجهی بر رفتارهای کارکنان داشته باشد .جو سازمانی به خاطر نقش احتمالی آن در یادگیری سازمانی ذکر شدهاست .زیرا ممکن است حمایت و انگیزههایی را برای ارتقا تماس و ارتباطات بین فردی فراهم کند .با توجه به ماهیت چسبندگی آن ،انتشار دانش در میان اعضا در یک سازمان دشوار است .برخی از مطالعات قبلی بر اهمیت تعامل اجتماعی در میان واحدهای سازمانی در برخورد با تبادل دانش تاکید کردهاند .آنها پیشنهاد کردند که واحدهای سازمانی میتوانند منابع و دانش ارزشمند را از طریق تعامل با یکدیگر به کار گیرند. با این حال ،کارهای تجربی اندکی به طور خاص در بررسی نقش رفتار تعامل بین فردی در مدیریت دانش درونسازمانی انجام شدهاست .در این مطالعه ،ما دیدگاه فرآیند گرا را برای بررسی اثر واسطهای تعامل اجتماعی بر رابطه بین جو سازمانی و مدیریت دانش اتخاذ کردیم. دوم ،ما تالش کردیم تا بررسی کنیم که چگونه تعامل اجتماعی بر رابطه بین ساختار سازمانی و مدیریت دانش تاثیر میگذارد .ویژگیهای ساختار سازمانی به عنوان عناصر حیاتی در تاثیرگذاری بر بهرهوری و نوآوری در شرکتها شناخته شدهاند و در ارائه روابط وظیفه و اختیار ،شیوه کار افراد را از پیش تعیین میکند .شرکتها میتوانند فعالیتهای مختلف سازمانی را از طریق م کانیزم ساختاری گردش کار اجرا ،اجرا و هماهنگ کنند .در ادبیات مدیریت دانش ،در بررسی نقش ساختار سازمانی در فرآیند یا نتیجه مدیریت دانش ،کار کمی صورتگرفته است .این کمبود جدی است زیرا ساختاربندی سازمانی گردش کار مکانیسم اصلی در دسترس شرکت برای اجرا ،اجرا و کنترل فعالیتهای مدیریت دانش است .بنابراین ،در این مطالعه ما تالش کردیم تا بررسی کنیم که آیا ساختار سازمانی به طور مستقیم بر مدیریت دانش تاثیر می گذارد یا نقش غیر مستقیم در تاثیر گذاری بر اشتراک گذاری و کاربرد دانش از طریق متغیر واسطه مانند تعامل اجتماعی ایفا میکند. بر این اساس ،هدف اصلی این پژوهش بررسی اثرات واسطهای تعامل اجتماعی بین جو سازمانی ،ساختار سازمانی و مدیریت دانش است .بقیه مقاله به صورت زیر تنظیم شدهاست .بخش ۲ادبیات قبلی را در نظر گرفته و فرضیههای این مطالعه را تنظیم میکند .بخش ۳با روش مطالعه سر و کار دارد .بخش ۴نتایج مطالعه تجربی در دستیابی به اهداف را همانطور که در باال تعیین شد ،ارائه میدهد .بحث و نتیجهگیری در بخش ۵ارائه شدهاست. .۲پسزمینه .۲.۱جو سازمانی جو سازمانی به شیوههای مشترک ،باورهای مشترک ،و سیستمهای ارزشی که یک سازمان دنبال میکند ،اشاره دارد. برای اعضای فردی در سازمان ،جو به شکل مجموعهای از ویژگیها و انتظارات است که الگوی کلی فعالیتهای سازمانی را توصیف میکند .جو سازمانی ،نقش اساسی در شکلدهی به رفتارهای کارکنان و تاثیر بر درک آنها از مدیریت دانش ایفا میکند .یکی از کلیدهای حفظ مزیت رقابتی برای سازمانها ،پرورش جو نوآوری مداوم برای به حرکت در آوردن در فرآیندها ،روندها و قابلیتهای داخلی آن است. شرکتها می توانند کارمندان را تشویق کنند که آزادانه فکر کنند ،نظرات و ایدههای خود را به طور آشکار بیان کنند، و جایگزینهای غیر معمول را از طریق فرموله کردن یک جو نوآورانه کشف کنند .تحت شرایط نوآورانه ،زمانی که اعضای تیم با هم روبرو می شوند ،برخی از معضالت پروژه ،ممکن است به شدت در تیمهای کاری خود بررسی شوند و برای یافتن راهحل های مناسب با یکدیگر تعامل داشته باشند .هنگامی که شرکتها دارای سطح باالتری از جو نوآورانه هستند ،کارمندان تمایل بیشتری به افزایش تعامل برای تبادل و به اشتراک گذاری دانش برای افکار خالق دارند .بر این اساس ،جو نوآورانه تعامل اجتماعی میان اعضای سازمان را افزایش خواهد داد. هنگامی که ایدههای نوآورانه و روشنگر برای افراد رخ میدهد ،همکاری بین افراد معموال نقش مهمی در توسعه این ایدهها ایفا میکند .همکاری موثر در استفاده از اطالعات یکی از منابع اصلی مزیت رقابتی است .دانش سازمانی جدید که در ابتدا توسط فرد ایجاد میشود ،از طریق جوامع تعامل توسعه مییابد. هنگامی که فضای تعاونی در شرکتها وجود دارد ،اعضای یک گروه تمایل بیشتری به همکاری با یکدیگر برای به اشتراک گذاری و توسعه دانش ضمنی و تالش برای ارتقا عملکرد و یادگیری یکدیگر دارند .به عبارت دیگر ،شرکتها میتوانند تمایل افراد برای تعامل با دیگران را با پرورش جو تعاونی افزایش دهند .هنگامی که کارمندان درجه باالتری از جو تعاونی را در داخل سازمان درک میکنند ،به احتمال زیاد روابط تعاملی با دیگر اعضا را ایجاد خواهند کرد. بر این اساس ،تعامل اجتماعی در میان افراد تحتتاثیر جو سازمانی قرار میگیرد .اگر سازمان دارای فضای نوآوری و هم کاری قوی باشد ،کارکنان یک عالمت واضح دریافت خواهند کرد که برای آنها قابلقبول یا مطلوب است که شبکههای تعاملی را برای به اشتراک گذاری و جمعآوری دانش ایجاد کنند .برعکس ،اگر جو نوآوری و تعاونی نسبتا ضعیف باشد یا اصال وجود نداشته ب اشد ،کارمندان نیاز کمتری به تعامل با همکاران خواهند داشت .در نتیجه ،ما می توانیم به طور منطقی انتظار داشته باشیم که یک جو نوآورانه و تعاونی یک فضای حیاتی برای تقویت تعامل اجتماعی میان اعضای سازمان فراهم کند .بنابراین ،فرضیه زیر پیشنهاد میشود. فرضیه .۱درجه خالقیت و جو همکارانه ،به طور مثبت با تعامل اجتماعی ارتباط دارد. .۲.۲ساختار سازمانی عالوه بر جو سازمانی ،ساختار سازمانی نیز به احتمال زیاد بر تعامل اجتماعی در میان اعضای سازمان تاثیر میگذارد. ساختار سازمانی معموال به سه عنصر شامل رسمیت ،تمرکزگرایی و یکپارچگی طبقهبندی میشود .رسمیت به درجهای اشاره دارد که در آن مشاغل در سازمان استاندارد میشوند و تا حدی که رفتار کارکنان توسط قوانین و روشها هدایت میشود .در سازمانهایی با رسمیت باال ،قوانین و رویههای روشنی وجود دارند که به احتمال زیاد مانع از خود به خودی بودن و انعطافپذیری مورد نیاز برای نوآوری داخلی میشوند. استانداردسازی این احتمال را از بین می برد که اعضا در رفتارهای جایگزین شرکت کنند و تمایل اعضا به بحث در مورد در نظر گرفتن گزینهها را از بین ببرند .همانطور که وظایف توسط سازمان از پیش برنامهریزی میشوند ،نیاز کمتری به اعضای سازمان برای بحث در مورد چگونگی انجام کار وجود دارد .برعکس ،در سازمانهایی با رسمیت پایین ،رفتارهای شغلی نسبتا بدون ساختار هستند و اعضا آزادی بیشتری در برخورد با خواستههای وظایف مربوطه خود دارند .در این مورد ،تعامالت ا جتماعی در میان اعضای سازمان برای اجرای وظایف بسیار مکرر و فشرده هستند .بنابراین ،فرآیند کار کم تر رسمی به احتمال زیاد تعامالت اجتماعی میان اعضای سازمان را تحریک میکند. تمرکزگرایی به منبع قدرت تصمیم گیری اشاره دارد که در سطوح باالتر یک رابطه سلسله مراتبی قرار دارد .تمرکزگرایی یک محیط غیر مشارکتی ایجاد میکند که ارتباط ،تعهد و مشارکت با وظایف و پروژهها در میان شرکتکنندگان را کاهش میدهد .با این حال ،تحت فشار پویا و رقابتی فزاینده ،کارگران دانشی که مهارتها ،تخصص و مسئولیتهای کاری گسترده تری دارند ،به اس تقالل بیشتر و خودتنظیمی بیشتری نیاز دارند .اگر افراد برای تعیین اینکه چه اقداماتی مورد نیاز است و چگونه آن ها را اجرا کنند آزادی ،استقالل ،و اختیار داشته باشند ،تصمیم نهایی را خواهند پذیرفت زیرا آنها فرصت ارائه ورودیها و ارتباط بیشتر ایدههایشان را در طو ل فرآیند تصمیمگیری دارند .هر چه اعضای سازمان استقالل بیشتری داشته باشند ،احساس مسئولیت بیشتری برای نقش و زمینه کار خواهند کرد. عالوه بر این ،اعتقاد بر این است که اگر کارمندان اجازه انجام این کار را داشته باشند ،میتوانند شبکههای تعامل اجتماعی خودسازمان را برای حل مشکالت جدید یا موجود ،توانمند سازند .بنابراین ،تبادل بین فردی و تعامل اجتماعی در سازمانهای غیر متمرکز افزایش مییابد. یکپارچگی به حدی اشاره دارد که زیربخش های مختلف یک کار سازمانی به طور متقابل به هم مرتبط هستند .کارمندان سازمان باید بتوانند به وسیع ترین انواع دانش برای کار و حل مساله دسترسی داشته باشند .ساختار کار یکپارچه فرصتهایی را برای کارکنان فراهم میکند تا از همکاران خود یاد بگیرند .با کار کردن با یکدیگر ،به اشتراک گذاشتن اطالعات و تماشای یکدیگر ،افراد میتوانند کانالهای ارتباطی و هماهنگی برای تبادل تخصص و دانش مربوطه ایجاد کنند .هنگامی که شرکت ها دارای سطح باالتری از مکانیزم یکپارچه هستند ،تمایل بیشتری به افزایش تعامل اجتماعی در سازمان دارند. بنابراین ،انتظار میرود که وقتی ساختار سازمانی کمتر رسمی ،کمتر متمرکز ،و بیشتر یکپارچه است ،تعامل اجتماعی در میان اعضای سازمان مطلوبتر باشد .با توجه به استدالل باال ،فرضیه زیر ایجاد میشود. فرضیه .۲درجه رسمیت و تمرکزگرایی ساختار سازمانی ،به طور منفی با تعامل اجتماعی رابطه دارد ،در حالی که درجه یکپارچگی رابطه مثبتی با تعامل اجتماعی دارد. ۲.۳تعامل اجتماعی تعامل اجتماعی ،در این مطالعه ،به میزان تعامل اعضای سازمان با یکدیگر از نظر اعتماد ،ارتباط و هماهنگی اشاره دارد. مطالعات قبلی اهمیت تعامل اجتماعی بین فردی را برای قادر ساختن رفتار مدیریت دانش در میان افراد به رسمیت شناخته اند .در زمینه کار گروهی ،اعضای مختلف تیم دارای تخصص و پیشینه متفاوتی هستند و تمایل دارند که به دنبال کسب دانش مربوطه از همکاران قابل اعتماد و توانمند خود باشند .بارتول ،سریواستاوا ( )۲۰۰۲پیشنهاد کرد که درک متقابل و اعتماد در میان اعضای کار به شرکتها اجازه میدهد تا اطالعات را منتشر کرده و تخصص توزیعشده خود را به طور موثرتری ادغام کنند. بنابراین ،روابط اعتماد ،تمایل افراد برای تبادل و جذب دانش دیگران را بهبود میبخشد ،در نتیجه منجر به به اشتراک گذاری دانش بیشتر میشود .از نظر ارتباطاتHoegl ،و همکاران ( )۲۰۰۳پیشنهاد میدهند هنگامی که افراد دارای کانالهای ارتباطی گستردهتر یا تعامالت ارتباطی غنی هستند ،انتقال اطالعات و دانش مهم در محیطهای درونسازمانی تسهیل شود و افراد به راحتی منابع قابلتوجهی را برای کسب ،به اشتراک گذاری و بهرهبرداری از دانش مورد نیاز صرف کنند. ناهاپیت و گوشال ( )۱۹۹۸نشان دادند که در حالی که دانش زیادی ممکن است به طور رسمی نوشته یا ذخیره شود، دانش دیگر به طور غیررسمی از طریق خاطرات جمعی افراد ذخیره میشود .از این رو ،آنها پیشنهاد کردند که دانش سازمانی از طریق ترکیب و ارتباط یادگیری فردی در میان همکاران ایجاد میشود .عالوه بر این ،هماهنگی درجهای است که اعضا سازمان خود را به خوبی سازمانیافته و یکپارچه احساس میکنند .کار دانش با وظایف غیرقابلپیشبینی ،چند رشتهای ،و غیر تکراری مشخص میشود ،و شرکتها به تالش هماهنگ برای استفاده از دیدگاههای متعدد نیاز دارند. رفتارهای هماهنگ مرزهای میان واحدهای سازمانی را تار میکنند و شکلگیری منافع مشترکی را تحریک میکنند که به نوبه خود از اشتراکگذاری و کاربرد دانش مورد نیاز در سازمان حمایت میکنند. بحث قبلی نشان می دهد که تعامل اجتماعی میان اعضای سازمان ،از نظر اعتماد ،ارتباطات و هماهنگی ،بر به اشتراکگذاری و استفاده از دانش ضمنی تاثیر می گذارد .رابطه اجتماعی در میان اعضای سازمان ،تسهیلگر مهمی برای به اشتراک گذاری دانش ضمنی فرد و کاربرد متعاقب آن در زمینه سازمانی است .به دلیل پیچیدگی تبدیل دانش ضمنی فردی به یک درک مشترک از دانش صریح ،توسعه و رشد شبکههای تعامل ،احتمال اینکه اطالعات مهم در طول زمان منتقل و به خاطر سپرده شوند را افزایش میدهد .بنابراین ،ایجاد شبکههای تعامل اجتماعی برای اعضای سازمان برای ترویج تنوع دانش مورد نیاز برای کار و ادغام به موقع دانش در سراسر مرزهای سازمانی ضروری است. از طریق تعامل اجتماعی بین فردی ،دانش متنوع و تخصص افراد از حوزههای مختلف عملکردی را می توان جمعآوری و یکپارچهسازی کرد و به کار برد .از این رو ،ما فرضیه زیر را ارائه میدهیم. فرضیه . ۳درجه اعتماد ،ارتباط و هماهنگی در تعامل اجتماعی ،به طور مثبت با مدیریت دانش ارتباط دارد .۴اثر میانجیگری فرضیههای ۱و ۲پیشنهاد می کنند که جو سازمانی و ساختار سازمانی هر دو بر تعامل اجتماعی در محیط کاری تاثیر میگذارند ،و فرضیه ۳نشان می دهد که تعامل اجتماعی به طور مثبت با مدیریت دانش مرتبط است .فرضیههای ۱و ۲پیشنهاد می کنند که جو سازمانی و ساختار سازمانی هر دو بر تعامل اجتماعی در محیط کاری تاثیر میگذارند ،و فرضیه ۳نشان می دهد که تعامل اجتماعی به طور مثبت با مدیریت دانش مرتبط است .در این مطالعه ،به تعامل اجتماعی ،به عنوان متغیری میانجی ،بین متغیرهای مستقل جو و ساختار سازمانی ،و مدیریت دانش در نظر گرفته شده است. فرضیه . ۴تعامل اجتماعی ،تاثیر جو سازمانی را بر مدیریت دانش تعدیل میکند. فرضیه . ۵تعامل اجتماعی ،تاثیر ساختار سازمانی را بر مدیریت دانش تعدیل میکند. . ۳روشهای تحقیق ۱. ۳جمعآوری دادهها و نمونه این مطالعه تجربی از یک رویکرد پرسشنامه استفاده کرده است که برای جمعآوری دادهها برای آزمایش اعتبار مدل و فرضیههای تحقیق طراحی شدهبود .متغیرهای پرسشنامه شامل اطالعات زمینهای ،جو سازمانی ،ساختار سازمانی ،تعامل اجتماعی و مدیریت دانش بود .همه متغیرهای مستقل و وابسته براساس مقیاس هفت نقطهای لیکرت از "کامال مخالف" تا "کامال موافق" بودند .یک روش نمونهگیری تصادفی طبقهبندیشده برای انتخاب ۱۵۰شرکت در هر یک از پنج سطح مورد استفاده قرار گرفت .در مجموع ۷۵۰پرسشنامه ارسال شد .نامههای پیگیری ،ایمیل و تماسهای تلفنی پس از دو هفته انجام شد ۱۵۷ .پرسشنامه بازگشته بود که ۱۱تای آنها تکمیل نشده بود ۱۴۶ .پرسشنامهی تکمیلشده ،برای تحلیل کمی مورد استفاده قرار گرفت. ۳.۲معیارها متغیر وابسته :در این مطالعه ،ساختار مدیریت دانش با پنج آیتم ارزیابی شد که میزان رضایت شرکتها از دستاوردهای مدیریت دانش را منعکس می کرد .ما ابعاد معیارهای خود را با انجام تجزیه و تحلیل عامل مولفههای اصلی با چرخش واریماکس بررسی کردیم .همانطور که در جدول A2نشانداده شدهاست ،دو عامل با مقادیر ویژه بزرگتر از یک و برای ۸۶.۱۰درصد از واریانس در نظر گرفته میشوند . با توجه به مطالعات قبلی (به عنوان مثال لین لین لی ۲۰۰۵ ،گلد و همکاران ،)۲۰۰۱ ،این دو عامل ساختار مدیریت دانش به عنوان اشتراک گذاری دانش و کاربرد دانش نامگذاری شدند .آنها به درستی آیتمهای مدیریت دانش را نشان میدهند ،که در آن بارگیریهای اولیه بیش از ۰ / ۸۳و بارگیریهای متقابل کمتر از ۰ / ۴۲هستند . آلفای کرونباخ یک ضریب در پرانتز است ،برای ارزیابی پایایی همسانی درونی مقیاسها محاسبه شدهاست ،زیرا هر دو عامل باالتر از مقدار پیشنهادی ۰.۷۰هستند .عامل به اشتراکگذاری دانش با استفاده از یک مقیاس سه موردی اندازهگیری شد که نشان میداد تا چه حد افراد مطلع با اظهارات زیر موافق هستند: ( )۱دانش بین سرپرستان و زیردستان به اشتراک گذاشته میشود، ( )۲دانش در میان همکاران به اشتراک گذاشته میشود ،و ( )۳دانش در میان واحدها به اشتراک گذاشته میشود (.)۰.۸۸۶ دو شاخص اندازه گیری کاربرد دانش نشان داد که آیا پاسخ دهندگان موافق بودند که شرکت ( )۱به طور موثر منابع و انواع مختلف دانش را مدیریت میکند و ( )۲از دانش در عمل استفاده میکند متغیرهای مستقل :ساختار جو سازمانی با پنج آیتم ارزیابی شد که الگوهای مشترک درک و هنجارهای رفتار در سازمان را منعکس میکرد .براساس تحقیق جو و لیو ( ،)۲۰۰۳ما دو بعد از جو سازمانی از جمله جو نوآوری و جو تعاونی را اقتباس کردیم .یک تحلیل عاملی مولفههای اصلی با چرخش واریماکس بر روی پنج آیتم ساختار انجام شد .آلفای کرونباخ ضرایب درون پرانتز برای این دو عامل هر دو باالتر از مقدار پیشنهادی ۰.۷۰میباشند .جو نوآوری با استفاده از یک مقیاس سه موردی با درخواست از افراد آگاه برای نشان دادن میزان توافق آنها اندازهگیری شد: ( )۱شرکت محیط تشویقی برای ترویج نوآوری فراهم میکند، ( )۲شرکت کارکنان را تحریک میکند تا خالق و نوآور باشند، ( )۳شرکت به طور فعال در انجام نوآوری متعهد است. ساختار سازمانی براساس هشت آیتم بود که نشان میداد تا چه حد شرکتها سازمان خود را برای اجازه دادن به قدرت تصمیمگیری ،استاندارد کردن قوانین و روشها ،و ادغام اعضا و کار طراحی کردهاند .با توجه به تحقیقات قبلی ،ما سه بعد ساختار سازمانی از جمله رسمیت ،تمرکزگرایی و یکپارچگی را اتخاذ کردیم. ساختار تعامل اجتماعی براساس هفت آیتم بود که از سیواداس و دویر ( )۲۰۰۰اقتباس شده بود تا میزان تعامالت بین اعضای سازمان را منعکس کند .آیتمهای تعامل اجتماعی به تحلیل عاملی مولفههای اصلی با چرخش واریماکس شمرده شدند .همانطور که در جدول A5نشان داده شدهاست ،سه عامل با مقادیر ویژه بزرگتر از ۱ظاهر میشوند و ۸۴.۵۰درصد واریانس را توضیح میدهند .با توجه به سیواداس و دویر ( ،)۲۰۰۰این سه عامل ساختار تعامل اجتماعی عبارتند از اعتماد ،ارتباط و هماهنگی .آنها به درستی آیتمهای تعامل اجتماعی را نشان میدهند ،که به موجب آن بارهای اولیه بیش از ۰ / ۸۰است .در حالی که بارهای متقاطع کمتر از ۰ / ۳۴هستند .ضرایب آلفای کرونباخ برای سه عامل در پرانتز باالتر از آستانه ۰.۷۰است .عامل اعتماد توسط سه مورد منعکس شد که نشان میداد تا چه حد افراد مطلع با اظهارات زیر موافق هستند: ( )۱کارکنان به دیگر اعضای سازمان در مورد تواناییها و مهارتهای خود برای انجام کار اعتماد دارند، ( )۲کارکنان به دیگر اعضای سازمان در تصمیمگیری اعتماد دارند ،و ( )۳کارکنان به دیگر اعضای سازمان اعتماد دارند تا در بهترین منافع شرکت عمل کنند (.)۰.۸۹۴ عامل ارتباط توسط دو مورد اندازهگیری شد: ( )۱کارکنان به طور مکرر با دیگر اعضا ارتباط برقرار میکنند و بحث میکنند و ( )۲کارکنان تمایل به برقراری ارتباط و بحث عمیق با دیگر اعضا دارند (.)۰.۸۲۲ دو مورد اندازهگیری هماهنگی نشان داد که آیا پاسخ دهندگان موافق بودند که: ( )۱وظایف کاری کارمندان به خوبی برنامهریزیشده و ( )۲روشها و فعالیتهای کاری به خوبی برنامهریزی شدهاند (. )۰.۸۲۹ متغیرهای کنترل :چهار متغیر کنترل در تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .سه متغیر کنترل اول ،شامل سرمایه ،فروش ساالنه ،و تعداد کارمندان ،برای اندازهگیری اثرات احتمالی اندازه شرکت مورد استفاده قرار گرفتند .مقدار سرمایه و فروش ساالنه بر حسب میلیون دالر اندازه گیری شد و تعداد کارمندان به عنوان تعداد کل کارمندان در شرکت محاسبه شد .متغیر کنترل چهارم نوع صنعت است .ما یک متغیر ساختگی ایجاد کردیم تا نشان دهیم که آیا یک شرکت به صنعت تولید یا خدمات تعلق دارد (صنعت تولید ،۱صنعت خدمات . )۰ . ۴نتایج این مطالعه تالش کرد تا روابط بین جو سازمانی ،ساختار سازمانی ،تعامل اجتماعی و مدیریت دانش را درک کند .هدف اصلی این مطالعه بررسی اثرات جو سازمانی و ساختار بر مدیریت دانش از دیدگاه تعامل اجتماعی است .جدول ۱ میانگین ،انحراف معیار و همبستگی همه متغیرها را نشان میدهد .مقادیر عوامل تورم واریانس ( )VIFsمرتبط با هر یک از عوامل پیشبینی در محدوده ۱.۳۳تا ۳.۴۷با میانگین ۲.۲۸۴۷قرار دارند .اثرات چند خطی بودن در محدوده قابل قبولی هستند ،که هیچ نیازی به نگرانی در مورد چند خطی بودن ندارد. جدول ۲نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون اثرات جو سازمانی و ساختار سازمانی بر تعامل اجتماعی را نشان میدهد. مدلهای c ۱ a - ۱در جدول ۲مدل های پایه هستند که متغیرهای کنترل را شامل میشوند .آنها نشان میدهند که این ترکیب از متغیرها تاثیر قابلتوجهی بر متغیر وابسته ندارد .مدلهای c ۲ a - ۲اثرات جو سازمانی بر تعامل اجتماعی را نشان میدهند. ضرایب جو نوآوری برای اعتماد مثبت و معنادار است .به طور مشابه ،جو تعاونی تاثیر مثبت و قابلتوجهی بر اعتماد دارد .این یافتهها فرضیه ۱را تایید میکنند و نشان میدهند که اگر شرکتها جو نوآورانه و تعاونی بیشتری ایجاد کنند تا کارمندان خود را تشویق کنند که کار چالش برانگیز را به صورت جمعی انجام دهند ،به درجه باالتری از تعامل اجتماعی در میان اعضای سازمان دست خواهند یافت . مدلهای c ۳ a - ۳روابط بین ساختار سازمانی و تعامل اجتماعی را نشان میدهند .تمرکز نیز اثرات منفی و قابلتوجهی بر اعتماد دارد .با این حال ،یکپارچگی اثرات مثبت و قابلتوجهی بر اعتماد ،ارتباطات و هماهنگی دارد .این یافتهها فرضیه ۲را پشتیبانی میکنند و نشان میدهند که اعضای سازمان در صورتی که ساختار سازمانی کمتر رسمی ،کمتر متمرکز ،و بیشتر یکپارچه باشد ،تعامل مطلوب تری دارند . سپس بررسی کردیم که چگونه تعامل اجتماعی بر مدیریت دانش تاثیر میگذارد .جدول ۳نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون اثرات تعامل اجتماعی بر مدیریت دانش را نشان میدهد .مدلهای a ۴و b ۴مدلهای پایه هستند که شامل متغیرهای کنترل هستند .آنها نشان میدهند که این ترکیب از متغیرها تاثیر قابلتوجهی بر متغیر وابسته ندارد .مدلهای a ۵و b ۵در جدول ۳اثرات سه عامل تعامل اجتماعی ،اعتماد ،ارتباطات و هماهنگی را بر مدیریت دانش نشان میدهد. ضرایب مثبت و معنادار نشان میدهند که شرکتها هنگامی که اعضای سازمان به یکدیگر اعتماد میکنند ،ارتباط برقرار میکنند و بیشتر و بیشتر هماهنگ میشوند ،میزان مدیریت دانش را افزایش میدهند .به طور خالصه ،سه عامل تعامل اجتماعی دارای نشانه های مورد انتظار است و بر مدیریت دانش نیز تاثیر معناداری دارد .بر این اساس، فرضیه ۳پشتیبانی میشود . ما یک روش ترتیبی را اتخاذ کردیم که بارون و کنی ()۱۹۸۶توصیه کردند تا اثرات واسطهای تعامل اجتماعی بر مدیریت دانش را آزمایش کنند .در مرحله اول تجزیه و تحلیل ،متغیر وابسته ،مدیریت دانش ،به طور جداگانه بر روی جو سازمانی و ساختار سازمانی رگرسیون شد .نتایج مدلهای a ۸ ، b۶ ، a۶و b ۸در جدول ۴نشان میدهد که جو سازمانی و ساختار سازمانی اثرات قابل توجهی بر مدیریت دانش دارند .در مرحله دوم ،میانجی ،تعامل اجتماعی ،بر متغیرهای مستقل ،جو سازمانی و ساختار سازمانی رگرسیون شد .نتایج نشاندادهشده در مدلهای c ۲ a - ۲و مدلهای ۳ a - ۳ cدر جدول ۲نشان میدهد که جو سازمانی و ساختار سازمانی اثرات قابلتوجهی بر تعامل اجتماعی دارند .گام سوم بررسی رابطه بین میانجی و متغیر وابسته است .نتایج نشاندادهشده در مدلهای a ۵و b ۵در جدول ۳نشان میدهد که تعامل اجتماعی تاثیر قابلتوجهی بر مدیریت دانش دارد . در نهایت ،میانجی ،تعامل اجتماعی ،در مدل ها گنجانده شد تا بررسی کند که آیا اثرات پیشایندها را به عدم اهمیت کاهش میدهد یا خیر .میانجیگری در صورتی رخ می دهد که اثرات متغیرهای قبلی ،بر مدیریت دانش در حضور میانجی کاهش یابد و تناسب کلی بهبود یابد. نتایج مدلهای a ۷و b ۷در جدول ۴نشان میدهد که اثرات عوامل جو سازمانی به طور قابلتوجهی کاهش مییابد، که یکی از آن ها به عدم اهمیت ،در حضور میانجی ،تعامل اجتماعی ،و تناسب کلی دو مدل هر دو بهبود مییابند .این یافتهها فرضیه ۴را تایید میکنند و نشان میدهند که تعامل اجتماعی نقش واسطهای بین جو سازمانی و مدیریت دانش بازی میکند. به طور مشابه ،نتایج مدلهای a ۹و b ۹در جدول ۴نشان می دهد که اثرات عوامل ساختار سازمانی به طور قابلتوجهی کاهش مییابد ،که دو مورد از آنها به صورت غیر معنیدار ،در حضور میانجی ،تعامل اجتماعی ،و برازش کلی دو مدل هر دو بهبود مییابند .این یافتهها فرضیه ۵را تایید میکنند و نشان میدهند که تعامل اجتماعی ،اثر ساختار سازمانی بر مدیریت دانش را میانجیگری میکند. . ۵بحث و نتیجهگیری این مطالعه یک مدل مفهومی را برای بررسی نقش تعامل اجتماعی بین جو سازمانی ،ساختار سازمانی و مدیریت دانش توسعه میدهد .نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد به طور کلی اگر شرکتها دارای جو نوآورانه و مشارکتی باالتری باشند ،تعامل اجتماعی در بین اعضای سازمان مطلوبتر خواهد بود و سپس میزان مدیریت دانش افزایش مییابد. این یافتهها نشان میدهند که جو سازمانی میتواند درجه باالتری از به اشتراک گذاری دانش و کاربرد در شرکتها را ارتقا دهد اما در درجه اول این کار را از طریق اثرات واسطهای تعامل اجتماعی انجام میدهد .نکته کلیدی این است که جو سازمانی از طریق افزایش اعتماد ،ارتباطات و رفتارهای هماهنگی میان کارکنان ،اثرات مفید خود را بر مدیریت دانش اعمال می کند .عالوه بر این ،نتایج حاضر در کمک به توضیح اثرات ساختار سازمانی بر مدیریت دانش نیز کامال آموزنده هستند. به طور کلی اگر ویژگیهای ساختار سازمانی کمتر متمرکز ،کمتر رسمی ،و بیشتر یکپارچه باشند ،تعامل اجتماعی در میان اعضای سازمان مطلوب تر خواهد بود و سپس سطوح مدیریت دانش بیشتر افزایش خواهد یافت .ساختار سازمانی می تواند منجر به تعامل اجتماعی مطلوب شود و به نوبه خود منجر به درجه باالتری از اشتراکگذاری دانش و کاربرد شود .بنابراین ،تعامل اجتماعی نقش واسطهای را در رابطه بین ساختار سازمانی و مدیریت دانش ایفا میکند . مطالعه ما چندین مفهوم نظری را ارائه میدهد .یافتههای این مطالعه ابتدا با نشان دادن این که تعامل اجتماعی برای به اشتراک گذاری و کاربرد دانش موثر است ،به ترکیب دیدگاه تعامل اجتماعی در ادبیات مدیریت دانش کمک میکند. ادبیات مدیریت دانش بر ارزش به اشتراک گذاری و استفاده از دانش برای ایجاد ترکیب جدید تاکید کردند .مطالعه ما از استداللهای مطالعات قبلی حمایت میکند که تعامل اجتماعی در میان کارکنان و شبکههای روابط متقابل آنها افراد را قادر میسازد که نه تنها به اطالعات و منابع دسترسی داشته باشند ،بلکه به تبادل موثر و استفاده از دانش نیز دسترسی داشته باشند. دوم ،با توجه به محدودیت انجام تحقیق بر روی عواملی که ممکن است ساختار شبکه افراد را ارتقا دهند ،مطالعه ما با بررسی چنین عوامل بالقوه به ادبیات کمک می کند .با مشخص کردن پیشایندهای مهم رفتارهای تعامل اجتماعی، نشان می دهیم که افراد در درجه باالتری از فضای نوآوری و تعاونی تمایل بیشتری به ایجاد درجه باالتری از رابطه تعامل اجتماعی دارند .نتایج ما شواهدی از پیشنهادها تحقیقات قبلی است. جو سازمانی جو حیاتی را برای تبادل اجتماعی و رابطهای فراهم میکند .به طور مشابه ،وقتی افراد درک میکنند که ویژگی های ساختار سازمانی کمتر متمرکز ،کمتر رسمی و یکپارچه هستند ،ترجیح کلی بر تعامل با یکدیگر دارند .شواهد تجربی ،اظهارات مطالعات قبلی را منعکس میکنند که در مورد اهمیت طراحی ساختار برای تعامل اجتماعی در میان افراد است . سوم ،براساس دیدگاه فرآیند گرا ،ما فرض کردیم که تعامل اجتماعی اثر عوامل زمینهای سازمانی بر مدیریت دانش را تعدیل میکند .این مطالعه اثر میانجی گری بالقوه را نشان میدهد .نتایج به تحقیقات قبلی میپیوندند که نشان می دهد سرمایه اجتماعی به عنوان مجاری الزم برای به دست آوردن و تبادل دانش مفید ،برای برجسته کردن نقش استراتژیک تعامل اجتماعی در یک سازمان عمل میکند . از نقطهنظر عملی ،مطالعه ما نشان میدهد که مدیران باید از اهمیت تعامل اجتماعی در ارتباط با جو سازمانی ،ساختار سازمانی و مدیریت دانش آگاه باشند .نتایج تجربی نشان میدهند که ارتباط بین فردی و ارتباطات برای به اشتراک گذاری و کاربرد دانش حیاتی هستند .برای شرکت ها ضروری است که تعامل اجتماعی را در میان کارکنان دانشی هستهای خود توسعه دهند تا تخصص خود را به اشتراک گذاشته و به کار گیرند. برای افزایش تعامل اجتماعی درون شرکت ،شرکتها باید انگیزانندهها و حمایتهایی را برای تشویق کارمندان به ایجاد پیوندهای مشارکتی به جای صرفا پیگیری پایگاه دانش کارمندان فراهم کنند .بر این اساس ،کارکنان برای انجام تعامل اجتماعی برای تبادل ،یادگیری و به کار بردن دانش انگیزه پیدا میکنند .عالوه بر این ،شرکتها باید به دقت زمینههای سازمانی مناسب را برای تسهیل تعامل اجتماعی و مدیریت دانش طراحی و پرورش دهند .شرکتها نیاز به ایجاد یک فضای نوآورانه و تعاونی برای تسهیل شدت تعامل اجتماعی بین فردی در میان کارمندان خود و در نتیجه افزایش به اشتراکگذاری دانش و کاربرد دارند .عالوه بر این ،شرکتها باید ساختار خود را به صورت زیر طراحی کنند : با رسمیت کم تر ،تمرکززدایی بیشتر ،و یکپارچگی بیشتر ،کارکنان استقالل زیادی داشته و باعث میشوند که آنها احساس افتخار کنند که در کارشان شرکت کنند .بر این اساس ،کارکنان تشویق میشوند تا رفتارهای خود را از تعامل اجتماعی افزایش دهند که به نوبه خود منجر به اشتراکگذاری و کاربرد مطلوب دانش میشود . این مطالعه برخی محدودیتهای ذاتی دارد .اول اینکه ،اندازه کوچکتر نمونه این مطالعه ،نگرانی سوگیری عدم پاسخ را افزایش داد .ما آزمونهای آماری tو ۲wرا انجام دادیم تا تصدیق کنیم که عدم پاسخ مساله مهمی نیست. همچنین ،اندازه نمونه در مطالعه ما به سختی برای ایجاد نتایج معنیدار رضایتبخش است چون مدلهای رگرسیون شامل ۸ - ۱۲متغیر مستقل ه ستند .بر این اساس ،اندازه نمونه کوچک تر تحقیق به عنوان یک محدودیت بالقوه در این مطالعه مورد توجه قرار گرفته است .دوم ،این مطالعه تعامل اجتماعی را به عنوان یک میانجی بالقوه بین جو سازمانی و ساختار و مدیریت دانش نشان میدهد. مطالعات آتی میتوانند از کوواریانسهایی استفاده کنند که روابط مستقیم و غیر مستقیم بین متغیرهای تحقیق را بررسی میکند. بعد این که در این تحقیق فقط به دو بعد از عوامل سازمانی ،یعنی جو و ساختار سازمانی توجه شده است .قطعا عوامل سازمانی دیگری هم وجود دارد که میشود روی آنها بحث کرد .تحقیقات آ تی میتواند نشان دهد سایر عوامل چگونه میتوانند روابط داخل سازمانی و مدیریت دانش را تحت تاثیر قرار دهند.