گوردون آلپورت در شهر مونتزوما ایالت ایندیا متولد شد از کودکی به مسائل فلسفی و و مذهبی عالقه داشت و در زندگی نامه ی خود می گوید«:زندگی اولیه ی او با دینداری محض پروتستان مشخص می شد .».پدر او پزشک بود اما مطب مناسب و تسهیالت بالینی نداشت به همین جهت خانه را به بیمارستان کوچک بسیار تمیز و استریلی تبدیل کرده بود و چند پرستار و بیماران در خانه بودند .تمیزی عمل وی به تمیزی فکر او گسترش یافته بود. آلپورت در سال 1915وارد دانشگاه هاروارد شد .در سال 1919مدرک کارشناسی خود را در فلسفه و اقتصاد گرفت برادرش فایت که در یک شرکت تجاری آمریکای در وین کار می کرد از او دعوت به عمل آورد که در وین با وی مالقات کند .آلپورت در وین به مالقات زیگموند فروید رفت که بعد ها بر عقاید وی درباره ی شخصیت تاثیر عمیقی گذاشت. هنگامی که آلپورت جوان به دفتر کار فروید راهنمایی شد نمی دانست که چه بگوید .فروید منتظر ماند تا او سر صحبت را باز کند سرانجام آلپورت زبان گشود و از واقعه ای که خود شاهد آن بود صحبت کرد .داستان در رابطه با پسر کوچکی بود که ترس آشکار از کثیفی داشت .زمانی که آلپورت داستان را به آخر رساند فروید از او پرسید آیا آن پسر خردسال خود شما بودید؟ آلپورت از مطرح کردن این واقعه به حدی احساس گناه و پشیمانی کرد که بالفاصله موضوع .1 آلپورت قبول نداشت که ً بر زندگی نیروهای ناهشیار تماما بزرگساالن سالم و پخته حاکم باشند او معتقد بود که افراد سالم صاحب عقل سلیمند و خود تصمیم می گیرند و بر رفتار خود کنترل دارند .2 در رابطه با اهمیت گذشته در در تعیین زمان حال _آنگونه که فروید معتقد است_ ما زندانیان گذشته نیستیم افراد سالم خود برای آینده تصمیم می گیرند و برنامه ریزی می کنند .3آلپورت با گردآوری اطالعات از افراد نابهنجار و تعمیم آن بر افراد بهنجار مخالف بود. پاسخًبهًسواالتًزیرًرویکردًآلپورتًراًمشخصًمیًکند -1شخصیتًچیست؟ -2انگیزشًهشیارًدرًنظریهًیًشخصیتًچهًنقشیًدارد؟ -3آدمًسالمًچهًویژگیًهاییًدارد؟ تعریفًآلپورتًازًشخصیتًچیست؟ ًهایًروانیًجسمانیً سازمانًپویاًدرونًفردًمتشکلًازًنظام ًکنند کهًسازگاریًهایًمنحصرًبهًفردًاوًباًمحیطشًراًتعیینًمی کهًرفتارًوًافکارًمخصوصًاوًراًتعیینًمیًکنند. رفتارًعالوهًبرًاینکهًانطباقی استًبیانگر نیزًهستً سازمانًپویاًبرًیکپارچگی یاًارتباطًمتقابلًجنبهًهایًگوناگونً شخصیتًداللتًداردً شخصیتًسازمانًیافتهًوًطرحًدارًاست سازمانًهموارهًدرًمعرضًتغییر قرارًداردًبنابراینًپویاست شخصیتًیکًسازمانًراکدًنیستًبلکهًهموارهًرشدًیاًتغییرًمیًکندً اصطالحًروانیًجسمانیًبرًاهمیتًجنبهًهایًروانشناختیًوًجسمانیً تاکیدًداردً اصطالحًتعیینًمیًکندًیعنیًشخصیتًچیزی استًوًکاری انجامًمیدهدً اصطالحًمخصوص بیانگرً«فرد» یاً«بیًنظیر» است کلماتًرفتار وًافکار صرفاًبهًهرًکاریًکهًفردًانجامًمیًدهدًاشارهً داردًرفتارهایًدرونیً(افکار) وًرفتارهایًبیرونیًمانندًگفتارًوً اعمالً درًنتیجهًانسانًهم فراوردهًاستًهمًفرایند شخصیتًهمًجسمانی استًهمًروانی همًرفتارهایًآشکار همًافکار انگیزشًهشیار :بزرگساالنًسالمًبهًطورًکلیًازًآنچهًانجامًمیً دهندًوًدالیلًخودًبرایًانجامًدادنًآنًآگاهًهستند آلپورتًبهًپذیرفتنًگزارشًهایًشخصیًدرًارزشًظاهریًتمایلً داشت آلپورتًمعتقدًبودًروانشناسیًعمقًباًوجودًتمامًمزایاییًکهً ًرودًوًروانشناسانًقبلًازًوارسیً داردًخیلیًبهًعمقًمی ناهشیارًمیًتوانندًباًتشخیصًدادنًکاملًانگیزهًهایًآشکارً کارًمفیدیًانجامًدهند آلپورتًوجودًیاًحتیًاهمیتًفرآیندًهایًناهشیارًراًنادیدهً پیش فرض های آلپورت از شخصیت سالم: شخصیت های پخته با رفتار تاثیرگذار مشخص می شوند. شخصیت های پخته بیشتر از افراد آشفته احتمال دارد به وسیله فرآیندهای هشیار برانگیخته شود در نتیجه نسبت به افراد ناسالم انعطاف پذیر تر و خودمختار ترند ً بدون آسیب را تجربه افراد سالم معموالً دوران کودکی نسبتا کردهاند افراد سالم بدون نقطه ضعف و خصوصیات فردی نیستند که آنها را منحصر به فرد کنند سن شرط الزم برای پختگی نیست هرچند به نظر می رسد افراد سالم وقتی مسن تر می شوند پخته تر می شوند گسترش خودپنداره مرتبط کردن صمیمانه خود با دیگران ایمنی هیجانی یا خود پذیری درک واقع بینانه بینش و شوخ طبعی فلسفه یکپارچه کننده زندگی فروید :غرایز ساختارًشخصیتًًًًًًًًًًًًًًًًآیزنک :عواملًزیستی آلپورت :آمادگیً هایًشخصی ویژگیًبرجستهًیًآلپورتًاینًبودًکهًبرًبیًهمتاًبودنًشخصیتًکهً صفاتًهرًفردًآنًراًتوصیفًمیًکندًتاکیدًداشتًاوًمعتقدًبودًکهً شخصیت ,عمومیًیاًهمگانیًنیستًبلکهًدرًهرًفردًاختصاصیًاست صفاتًمشترکًمتمایزًازًصفاتًفردیًاست ًهایًکلی هستندًکهًبسیاریًازًافرادًبهً صفاتًمشترکًویژگی طورًمشترک ازًآنهاًبرخوردارندً ًتوانًبهً ًگذاردًکهًمی ًایًراًدرًاختیارًمی صفاتًمشترکًوسیله کمکًآنًافرادًفرهنگًخاصًراًباًیکدیگرًمقایسهًکردً آمادگیًهایًشخصیًبسیارًمهمترًازًصفاتًمشترکًهستندً ساختارًعصبیًروانیًکلیًمخصوصًفردًکهًتواناییً ًصورتًکارکردیًداردًوً برابرًکردنًمحرکًهایًمتعددًراًبه ًتواندًرفتارًانطباقیًوًسبکیًراًآغازًنمودهًوًآنًراًهدایتً می ًهایً ویژگی بسیارًبرجستهًایًکهًبرًزندگیً افرادًحاکمًمیًشودًوًهرًعملیً درًزندگیًفردًبرًپایهًآنً استوارًاستً - اغلبًافرادًآمادگیًبنیادیً ندارند آمادگیً اصلیًبرً ۵تاً ۱۰ویژگیًبسیارً برجستهًافرادًمتمرکزًاستًکهً دوستانًوًنزدیکانًشخصیتًفردً راًبرًپایهًیًآنًهاًتوصیفًمیً کند .هرکسًچندًآمادگیًاصلیً داردً تعدادًآنًبیشترًازًآمادگیًهایً اصلیًاستًاماًبهًاندازهً ًهایًاصلیًبرجستهًنیستً آمادگی هرکسًچندًآمادگیًثانویًداردًکهً برایًشخصیتًاوًاهمیتیًندارندً ًدهندًوً اماًبهًطورًمنظمًرویًمی مسئولًتعدادًزیادیًازًرفتارهایً : همه آمادگی های شخصی پویا هستند زیرا نیروی انگیزشی دارند اما بعضی دیگر بیشتر احساس می شوند که این ها آمادگی انگیزشی هستند. منبع انگیزش :نیاز ها و سایق های اساسی آمادگی های شخصی با شدت کمتر آمادگی های سبکی هستند آمادگی های سبکی عمل را هدایت می کند ًکنند آمادگی های انگیزشی عمل را آغاز می آمادگیًهایًشخصیًکهًبهًشخصیتًنزدیکترندًتوسطًفردًبهًصورتًبخشًمهمیً ازًخودًتجربه میًشوندً،فردًباًاصطالحاتیًنظیرًاینًمالًمنًاستًبهًآنًهاًاشارهً میًکند • نفسًکلًشخصیتًنیستًزیراًبسیاریًازًویژگیًهاًوًرفتارهایًفردًصمیمانهً وًاصلیًنیستندًبلکهًآنهاًدرًحاشیهًشخصیتًوجودًداردًمثل: .1 سایهًهاًوًنیازهایًاساسیً .2 آدابًوًرسومًقبیلهًایً .3 رفتارهایًعادیًمانندًسیگارًکشیدنًیاًمسواکًزدن آنًدستهًازًجنبهًهایًزندگیًکهًفردًبرایًهویتًخودً وًبهبودًشخصیتًآنًراًباًاهمیتًمیًداند. ارزشهایًفردًبهًعالوهًآنًبخشًازًوجدانًراًدرًبرًداردًکهًشخصیًبودهً وًباًعقایدًبزرگسالیًفردًهماهنگًاستً ( افرادًدرًیکً افرادًبهًوسیلهًسایقًهایًزمانًحالًبرانگیختهًمیًشوندًوًازًآنچهً انجامًمیًدهندًآگاهًاند ًایًوًتالشًهایً نظریهًهایًشخصیتًبایدًتفاوتًبینًانگیزهًهایًحاشیه نفسانیًراًدرًنظرًبگیرد ًدهند- انگیزهًهایًحاشیهًای ,نیازًراًکاهشًمیتالشًهایًنفسانیًجویایًحفظًتنشًوًعدمًتعادلًهستند- رفتارًبزرگسالًهمًواکنشیًوًهمًتاثیرگذارًاست طبقًنظرًآلپورتًپیشًفرضًنظریهًیًانگیزشًاینًاستًکهً: افرادًنسبتًبهًمحیطًهمًتاثیرًگذارًوًهمًتاثیرًپذیرًهستند شخصیتًیکًسیستمًرشدًکنندهًاستًوًبهًعناصرًجدیدًاجازهًورودًوً تغییرًفردًمیًدهد ازًنظرًآلپورتًنظریهًهایًشخصیتًقدیمیًامکاناتًرشدًراًدرًنظرً نگرفتندً،تعادلیًیاًواکنشیًهستند نظریهًمناسبًشخصیتًبایدًرفتارًتاثیرگذارًراًبهًحسابًآورد آلپورتًطرفدارًنوعًروانشناسیًبودًکهًازًیکًسوًالگوهایًرفتاریًوً ًهایًمتغیرًوًنهً خودمختاریًکارکردیًبیانگرًنظریهًانگیزه ثابتًوًشالودهًعقایدًآلپورتًدربارهًانگیزشًاست ًهایًانسانًوًنهًهمهًآنهاً خودمختاریًکارکردی :برخیًانگیزه ازًلحاظًکارکردیًازًانگیزهًاولیهًکهًمسببًرفتارًبودهً مستقلًاندًاگرًانگیزهًازًلحاظًکارکردًمستقلًباشدًتوجیهیً برایًرفتارًاستًوًنیازیًنداریمًکهًغیرًازًآنًبهًدنبالًعلتً هایًنهفتهًاصلیًبگردیم. خودمختاریًکارکردیًواکنشیًاستًبهًآنچهًآلپورتًنظریهًهایً ًایًبدونًتغییرًنامید انگیزه ازًنظرًآلپورتًاصلًلذتًفرویدًوًفرضیهًکاهشًسایقهً روانشناسیًمحرکًپاسخًبهًجایًواقعیتًهایًکارکردیًبهًواقعیتً .1کنونیًبودنًانگیزهًها :هرًچیزیًکهًماًراًبهًتحرکًواً میداردًبایدًاکنونًبهًتحرکًواًدارد .2کثرتًگرایی :انواعًانگیزهًهاًراًمنظورًکند ,آلپورتًباًکاهشً دادنًکل انگیزشًانسانًبهًیکًسائقًاصلیًمخالفًبودً .3اینًنظریهًبهًفرایندهایًشناختیًنیرویًپویشیًخواهدًدادًمثلً برنامهًریزیًوًقصد .4 ًهاًراًمنظورًمیًکند منحصرًبهًفردًبودنًعینیًانگیزه هرگونهًنظامًانگیزشًاکتسابیًکهًدرًآنًتنشًهایًدرگیرًازًهمانً نوعًتنشًهایًپیشینًنیستندًکهًاینًنظامًاکتسابیًازًآنًبهًوجودً آمدهًباشدًًًًًًًًًًًًًًآنچهًبهًصورتًانگیزهًفردًآغازًشدهً ًایًدرًمیًآیدًکهًازًلحاظًتاریخیًتداومً ًصورتًانگیزهًتازه به سطحًابتداییًترً بدونًدریافتًهرًگونهًپاداشًبیرونیًادامهًیاًاستمرارًمیًیابند. گرایشًبهًتأثیرًگذاشتنًبرًتجربهًبعدی.همًدرًحیواناتًوًهمًدرًانسانً یافتًمیًشودًبرًاساسًاصولًعصبًشناختی مثلًحرکتًموشًدرًمازً صرفاًبهًجهتًتفریحً،یاًاعتیادًبهًالکل نمونهًدیگرًازًخودمختاریًکارکردیًمستمرًتکالیفًکاملًنشده :تکلیفیً ًایًراً کهًیکًبارًشروعًشدهًاماًقطعًشدهًادامهًخواهدًیافتًوًتنشًتازه ًآوردًاینًتنشًتازهًباًانگیزشًاولیهً برایًکاملًکردنًآنًبهًوجودًمی تفاوتًدارد نظامًانگیزشیًکهًبهًشخصیتًیکپارچگیًمیًبخشدًخودمختاریً ًهایًخودًبسندهًاشارهًداردً کارکردیًنفسانیًاستًکهًبهًانگیزه کهًباًنفسًارتباطًدارند ًایًکهً انگیزهًکنونیًتاًاندازه جویایًهدفهایًتازهًباشدًازًلحاظًکارکردیًخودمختارًاستً بدینًمعنیًکهًآنًرفتارًحتیًدرًصورتیًکهًانگیزشًآنًتغییرً کندًادامهًخواهدًیافتًمثلًکودکیًکهًابتداًراهًرفتنًراًیادً ًشودًاماًبعداًبرایً میگیردًبهًوسیلهًسایقًرسشًبرانگیختهًمی افزایشًدادنًتحرکًیاًپرورشًدادنًعزتًنفسًراهًمیرود .1سایقًهایًزیستیًمانندًخوردنًنفسًکشیدنًوًخوابیدن ًهاییًکهًبهًطورًمستقیمًباًکاهشًسایقًهایًاساسیًارتباطً .2انگیزه دارند .3اعمالًبازتابیًنظیرًپلکًزدنً ًهایًسرشتیًیعنیًهیکلًهوشًخلقًوًخو .4قابلیت .5 ًگیریًهستندً عادتًهاییًکهًدرًجریانًشکل .6الگوهایًرفتارًکهًبهًتقویتًنخستینًنیازًدارندً .7واالیشًهاییًکهًبتوانًآنهاًراًباًمیلًجنسیًکودکیًمرتبطًدانست .8برخیًازًنشانهًهایًروانًرنجورًیاًبیمارگونً(اینًموردًممکنً استًانگیزهًهاییًراًکهًازًلحاظًکارکردیًخودمختارًهستندًشاملً قانونًنگر: بهًدنبالًقوانینًکلی رویکردًعلمیًازًنظرًآلپورتً: بهًآنچهًمنحصرًبهًفردًاستًاشارهًدارد فردًنگر: فردنگرًهمانًساختًزاییً(ریختًزایی) استًباًاینًتفاوتًکهً فردنگرًبهًساختارًیاًالگوًاشارهًایًنداردًاماًساختًزاییًبهًویژگیًهایً طرحًدارًارگانیزمًکاملًاشارهًداردًوًمقایسهًدرونًفردیًراًامکانًپذیرً میًسازد کامالًساختًزا روشًهایًروانشناسیًساختًزاییً: نیمهًساختًزا ًها ,رویاها, کامالًساختًزا :یادداشتًبرداریًکلمهًبهًکلمه ,مصاحبه ًخاطرات ,نامهًها ,برخیًازًپرسشنامهًها ,مدارکً اعترافات ,دفترچه بیانگر ,مدارکًفرافکن ,آثارًادبی ,شکلًهایًهنری ,ناهشیارًنویسی ,خطً آلپورتًمعتقدًبودًکهًاعتقادًمذهبیًعمیقًشاخصًفردًپختهًاستًاماًهمهًافرادیًکهً بهًکلیساًمیًروندًگرایشًمذهبیًپختهًندارندًدرًواقعًبرخیًخیلیًمتعصبًهستند تحقیقاتًآلپورتًوًجیًمیشلًرسًبرایًپیًبردنًبهًرابطهًبینًرفتنًبهًکلیساًوً تعصب فرض: افرادًدارایًگرایشًبیرونیًنظرًمذهبیًسودًگرایانهًدارندًیعنیًآنًراًوسیلهًایً برایًیکًهدفًمیًدانندًمذهبًآنهاًمذهبًخودًیاوریًآرامشًوًمیثاقًاجتماعیًاست ًکندًوًانگیزهًاصلیًخویشًراً کسانیًکهًمذهبًدرونیًدارندًباًمذهبًخودًزندگیًمی درًایمانًمذهبیًخودًمیًیابندًبهًجایًاینکهًازًمذهبًبرایًهدفًخاصیًاستفادهً ًکنندًآنهاًکیشًدرونیً ًهایًمذهبیًخودًهماهنگًمی کنندًنیازهایًدیگرانًراًباًارزش شدهًدارندًوًکامالًازًآنًپیرویًمیًکنند تحقیقاتًنشانًدادندًکهًمذهبیًبودنًبرایًسالمتًفردًخوبًاستًرفتنًمنظمًبهًکلیساً باًاحساسًبهترًداشتنًوًعمرًطوالنیًترًارتباطًدارد ًهایًمذهبیًدرونیًدارندًدرًمقایسهًباًکسانیًکهًارزشًمذهبیً کسانیًکهًارزش پژوهشًهاًنشانًدادًکهًگرایشًمذهبیًدرونیًنقشًمحافظتیًراًعلیهًعواملً استرسًزاًکهًاحتماالًدرًزندگیًروزمرهًتجربهًمیًشوندًایفاًمیًکند مذهبًمیًتواندًبرایًسالمتًفردًمفیدًباشدًاماًبرایًکسبًمنافعًسالمتیً ازًمذهبًمهمًاستًکهًافرادًبهًدالیلًدرستًمذهبیًباشند ًهایًمذهبیًکافیًنیستًفردًبایدًبهًدلیلًاینًکهً صرفاًرفتنًبهًمکان ًهاًبرودًوً واقعاًبهًپیامًمذهبًبرگزیدهًخودًاعتقادًداردًبهًاینًمکان آنًراًبهًصورتیًدرونیًکردهًباشدًکهًزندگیًخوبیًداشتهًباشد آلپورتًمعتقدًبودًکهًیکیًازًمهمترینًعناصرًبرایًکاهشًدادنًتعصبً ارتباطًاستً ًهایًاکثریتًوًاقلیتًدرًشرایطًمطلوبً فرضیهًارتباط :اگرًاعضایًگروه بیشترًتعاملًکنندًتعصبًکمتریًوجودًخواهدًداشت شرایطًمطلوب: .1 مقامًبرابرًبینًدوًگروه .2 هدفًهایًمشترک .3 همکاریًبینًدوًگروهً نظریهًآلپورتًالتقاطیًبودًوًباًدقتًعناصریًراًازًنظریهً هایًقدیمیًاقتباسًکرد آلپورتًدقیقًترینًتعریفًراًبرایًشخصیتًتعریفًکرد ًهایًآنًبهًعنوانً رویکردًآلپورتًبهًشخصیتًباًوجودًمحدودیت یکًنظریهًمفیدًتحریکًکنندهًوًروشنگرًاست ًعنوانًرهنمودیًبرایًکارورزانًسودمندیً نظریهًآلپورتًبهً متوسطًدارد آلپورتًنظریهًشخصیتًخودًراًبهًجایًتحقیقاتًعلمیًبرًمبنایً ًزنیًفلسفیًوًعقلًسلیمًوًاستوارًکردً گمانه ًنگرًوًتنشًخواهً ازًنظرًآلپورتًاغلبًافرادًهشیارًآینده ًهایًجبرگراًنیروًبخشًبود.- هستند -اینًبرایًمخالفینًنظریه نظریهًآلپورتًمحدودًاستًوًانگیزهًهایًخودمختارًافرادیًراً کهًازًلحاظًروانیًسالمًهستندًپوششًمیًدهدًنهًانگیزهًهایً کودکانًوًبزرگساالنًروانًپریش نظریهًآلپورتًپژوهشًهایًکمتریًراًبهًبارًآوردهًاست نظریهًآلپورتًازًلحاظًمالکًابطالًپذیریًپایینًارزیابیًمیً