Uploaded by fariborz nikdel

گوردون آلپورت

advertisement
‫گوردون آلپورت در شهر مونتزوما ایالت ایندیا متولد شد‬
‫از کودکی به مسائل فلسفی و و مذهبی عالقه داشت و در زندگی نامه ی خود می گوید‪«:‬زندگی‬
‫اولیه ی او با دینداری محض پروتستان مشخص می شد‪ .».‬پدر او پزشک بود اما مطب مناسب و‬
‫تسهیالت بالینی نداشت به همین جهت خانه را به بیمارستان کوچک بسیار تمیز و استریلی‬
‫تبدیل کرده بود و چند پرستار و بیماران در خانه بودند‪ .‬تمیزی عمل وی به تمیزی فکر او‬
‫گسترش یافته بود‪.‬‬
‫آلپورت در سال ‪ 1915‬وارد دانشگاه هاروارد شد‪ .‬در سال ‪ 1919‬مدرک کارشناسی خود را در‬
‫فلسفه و اقتصاد گرفت‬
‫برادرش فایت که در یک شرکت تجاری آمریکای در وین کار می کرد از او دعوت به عمل آورد‬
‫که در وین با وی مالقات کند‪ .‬آلپورت در وین به مالقات زیگموند فروید رفت که بعد ها بر‬
‫عقاید وی درباره ی شخصیت تاثیر عمیقی گذاشت‪.‬‬
‫هنگامی که آلپورت جوان به دفتر کار فروید راهنمایی شد نمی دانست که چه بگوید‪ .‬فروید‬
‫منتظر ماند تا او سر صحبت را باز کند سرانجام آلپورت زبان گشود و از واقعه ای که خود‬
‫شاهد آن بود صحبت کرد‪ .‬داستان در رابطه با پسر کوچکی بود که ترس آشکار از کثیفی‬
‫داشت‪ .‬زمانی که آلپورت داستان را به آخر رساند فروید از او پرسید آیا آن پسر خردسال‬
‫خود شما بودید؟‬
‫آلپورت از مطرح کردن این واقعه به حدی احساس گناه و پشیمانی کرد که بالفاصله موضوع‬
‫‪.1‬‬
‫آلپورت قبول نداشت که‬
‫ً بر زندگی‬
‫نیروهای ناهشیار تماما‬
‫بزرگساالن سالم و پخته حاکم باشند او معتقد بود که افراد‬
‫سالم صاحب عقل سلیمند و خود تصمیم می گیرند و بر رفتار‬
‫خود کنترل دارند‬
‫‪.2‬‬
‫در رابطه با اهمیت گذشته در در تعیین زمان حال _آنگونه‬
‫که فروید معتقد است_ ما زندانیان گذشته نیستیم افراد‬
‫سالم خود برای آینده تصمیم می گیرند و برنامه ریزی می‬
‫کنند‬
‫‪ .3‬آلپورت با گردآوری اطالعات از افراد نابهنجار و تعمیم آن‬
‫بر افراد بهنجار مخالف بود‪.‬‬
‫پاسخًبهًسواالتًزیرًرویکردًآلپورتًراًمشخصًمیًکند‬
‫‪ -1‬شخصیتًچیست؟‬
‫‪ -2‬انگیزشًهشیارًدرًنظریهًیًشخصیتًچهًنقشیًدارد؟‬
‫‪ -3‬آدمًسالمًچهًویژگیًهاییًدارد؟‬
‫تعریفًآلپورتًازًشخصیتًچیست؟‬
‫ًهایًروانیًجسمانیً‬
‫سازمانًپویاًدرونًفردًمتشکلًازًنظام‬
‫ًکنند‬
‫کهًسازگاریًهایًمنحصرًبهًفردًاوًباًمحیطشًراًتعیینًمی‬
‫کهًرفتارًوًافکارًمخصوصًاوًراًتعیینًمیًکنند‪.‬‬
‫‪ ‬رفتارًعالوهًبرًاینکهًانطباقی استًبیانگر نیزًهستً‬
‫‪ ‬سازمانًپویاًبرًیکپارچگی یاًارتباطًمتقابلًجنبهًهایًگوناگونً‬
‫شخصیتًداللتًداردً‬
‫‪ ‬شخصیتًسازمانًیافتهًوًطرحًدارًاست‬
‫‪‬‬
‫سازمانًهموارهًدرًمعرضًتغییر قرارًداردًبنابراینًپویاست‬
‫‪‬‬
‫شخصیتًیکًسازمانًراکدًنیستًبلکهًهموارهًرشدًیاًتغییرًمیًکندً‬
‫‪ ‬اصطالحًروانیًجسمانیًبرًاهمیتًجنبهًهایًروانشناختیًوًجسمانیً‬
‫تاکیدًداردً‬
‫‪ ‬اصطالحًتعیینًمیًکندًیعنیًشخصیتًچیزی استًوًکاری انجامًمیدهدً‬
‫‪ ‬اصطالحًمخصوص بیانگرً«فرد» یاً«بیًنظیر» است‬
‫‪ ‬کلماتًرفتار وًافکار صرفاًبهًهرًکاریًکهًفردًانجامًمیًدهدًاشارهً‬
‫داردًرفتارهایًدرونیً(افکار) وًرفتارهایًبیرونیًمانندًگفتارًوً‬
‫اعمالً‬
‫‪ ‬درًنتیجهًانسانًهم فراوردهًاستًهمًفرایند‬
‫‪‬‬
‫شخصیتًهمًجسمانی استًهمًروانی همًرفتارهایًآشکار همًافکار‬
‫‪ ‬انگیزشًهشیار‪ :‬بزرگساالنًسالمًبهًطورًکلیًازًآنچهًانجامًمیً‬
‫دهندًوًدالیلًخودًبرایًانجامًدادنًآنًآگاهًهستند‬
‫‪‬‬
‫آلپورتًبهًپذیرفتنًگزارشًهایًشخصیًدرًارزشًظاهریًتمایلً‬
‫داشت‬
‫‪ ‬آلپورتًمعتقدًبودًروانشناسیًعمقًباًوجودًتمامًمزایاییًکهً‬
‫ًرودًوًروانشناسانًقبلًازًوارسیً‬
‫داردًخیلیًبهًعمقًمی‬
‫ناهشیارًمیًتوانندًباًتشخیصًدادنًکاملًانگیزهًهایًآشکارً‬
‫کارًمفیدیًانجامًدهند‬
‫‪‬‬
‫آلپورتًوجودًیاًحتیًاهمیتًفرآیندًهایًناهشیارًراًنادیدهً‬
‫‪ ‬پیش فرض های آلپورت از شخصیت سالم‪:‬‬
‫‪ ‬شخصیت های پخته با رفتار تاثیرگذار مشخص می شوند‪.‬‬
‫‪ ‬شخصیت های پخته بیشتر از افراد آشفته احتمال دارد به‬
‫وسیله فرآیندهای هشیار برانگیخته شود در نتیجه نسبت به‬
‫افراد ناسالم انعطاف پذیر تر و خودمختار ترند‬
‫ً بدون آسیب را تجربه‬
‫‪ ‬افراد سالم معموالً دوران کودکی نسبتا‬
‫کردهاند‬
‫‪ ‬افراد سالم بدون نقطه ضعف و خصوصیات فردی نیستند که آنها‬
‫را منحصر به فرد کنند‬
‫‪ ‬سن شرط الزم برای پختگی نیست هرچند به نظر می رسد افراد‬
‫سالم وقتی مسن تر می شوند پخته تر می شوند‬
‫‪‬‬
‫گسترش خودپنداره‬
‫‪ ‬مرتبط کردن صمیمانه خود با دیگران‬
‫‪ ‬ایمنی هیجانی یا خود پذیری‬
‫‪ ‬درک واقع بینانه‬
‫‪ ‬بینش و شوخ طبعی‬
‫‪ ‬فلسفه یکپارچه کننده زندگی‬
‫فروید‪ :‬غرایز‬
‫ساختارًشخصیتًًًًًًًًًًًًًًًًآیزنک‪ :‬عواملًزیستی‬
‫آلپورت‪ :‬آمادگیً‬
‫هایًشخصی‬
‫ویژگیًبرجستهًیًآلپورتًاینًبودًکهًبرًبیًهمتاًبودنًشخصیتًکهً‬
‫صفاتًهرًفردًآنًراًتوصیفًمیًکندًتاکیدًداشتًاوًمعتقدًبودًکهً‬
‫شخصیت‪ ,‬عمومیًیاًهمگانیًنیستًبلکهًدرًهرًفردًاختصاصیًاست‬
‫‪‬‬
‫صفاتًمشترکًمتمایزًازًصفاتًفردیًاست‬
‫ًهایًکلی هستندًکهًبسیاریًازًافرادًبهً‬
‫‪ ‬صفاتًمشترکًویژگی‬
‫طورًمشترک ازًآنهاًبرخوردارندً‬
‫ًتوانًبهً‬
‫ًگذاردًکهًمی‬
‫ًایًراًدرًاختیارًمی‬
‫‪ ‬صفاتًمشترکًوسیله‬
‫کمکًآنًافرادًفرهنگًخاصًراًباًیکدیگرًمقایسهًکردً‬
‫‪‬‬
‫آمادگیًهایًشخصیًبسیارًمهمترًازًصفاتًمشترکًهستندً‬
‫ساختارًعصبیًروانیًکلیًمخصوصًفردًکهًتواناییً‬
‫ًصورتًکارکردیًداردًوً‬
‫برابرًکردنًمحرکًهایًمتعددًراًبه‬
‫ًتواندًرفتارًانطباقیًوًسبکیًراًآغازًنمودهًوًآنًراًهدایتً‬
‫می‬
‫ًهایً‬
‫ویژگی‬
‫بسیارًبرجستهًایًکهًبرًزندگیً‬
‫افرادًحاکمًمیًشودًوًهرًعملیً‬
‫درًزندگیًفردًبرًپایهًآنً‬
‫استوارًاستً‬
‫‪-‬‬
‫اغلبًافرادًآمادگیًبنیادیً‬
‫ندارند‬
‫آمادگیً‬
‫اصلیًبرً‪ ۵‬تاً‪ ۱۰‬ویژگیًبسیارً‬
‫برجستهًافرادًمتمرکزًاستًکهً‬
‫دوستانًوًنزدیکانًشخصیتًفردً‬
‫راًبرًپایهًیًآنًهاًتوصیفًمیً‬
‫کند‪ .‬هرکسًچندًآمادگیًاصلیً‬
‫داردً‬
‫تعدادًآنًبیشترًازًآمادگیًهایً‬
‫اصلیًاستًاماًبهًاندازهً‬
‫ًهایًاصلیًبرجستهًنیستً‬
‫آمادگی‬
‫هرکسًچندًآمادگیًثانویًداردًکهً‬
‫برایًشخصیتًاوًاهمیتیًندارندً‬
‫ًدهندًوً‬
‫اماًبهًطورًمنظمًرویًمی‬
‫مسئولًتعدادًزیادیًازًرفتارهایً‬
‫‪:‬‬
‫همه آمادگی های شخصی پویا هستند زیرا نیروی‬
‫انگیزشی دارند اما بعضی دیگر بیشتر احساس می شوند که این ها‬
‫آمادگی انگیزشی هستند‪.‬‬
‫منبع انگیزش‪ :‬نیاز ها و‬
‫سایق های اساسی‬
‫آمادگی های شخصی با شدت کمتر آمادگی های سبکی‬
‫هستند‬
‫‪ ‬آمادگی های سبکی عمل را هدایت می کند‬
‫ًکنند‬
‫‪ ‬آمادگی های انگیزشی عمل را آغاز می‬
‫‪ ‬آمادگیًهایًشخصیًکهًبهًشخصیتًنزدیکترندًتوسطًفردًبهًصورتًبخشًمهمیً‬
‫ازًخودًتجربه‬
‫میًشوند‪ً،‬فردًباًاصطالحاتیًنظیرًاینًمالًمنًاستًبهًآنًهاًاشارهً‬
‫میًکند‬
‫•‬
‫نفسًکلًشخصیتًنیستًزیراًبسیاریًازًویژگیًهاًوًرفتارهایًفردًصمیمانهً‬
‫وًاصلیًنیستندًبلکهًآنهاًدرًحاشیهًشخصیتًوجودًداردًمثل‪:‬‬
‫‪.1‬‬
‫سایهًهاًوًنیازهایًاساسیً‬
‫‪.2‬‬
‫آدابًوًرسومًقبیلهًایً‬
‫‪.3‬‬
‫رفتارهایًعادیًمانندًسیگارًکشیدنًیاًمسواکًزدن‬
‫آنًدستهًازًجنبهًهایًزندگیًکهًفردًبرایًهویتًخودً‬
‫وًبهبودًشخصیتًآنًراًباًاهمیتًمیًداند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫ارزشهایًفردًبهًعالوهًآنًبخشًازًوجدانًراًدرًبرًداردًکهًشخصیًبودهً‬
‫وًباًعقایدًبزرگسالیًفردًهماهنگًاستً‬
‫( افرادًدرًیکً‬
‫‪ ‬افرادًبهًوسیلهًسایقًهایًزمانًحالًبرانگیختهًمیًشوندًوًازًآنچهً‬
‫انجامًمیًدهندًآگاهًاند‬
‫ًایًوًتالشًهایً‬
‫‪ ‬نظریهًهایًشخصیتًبایدًتفاوتًبینًانگیزهًهایًحاشیه‬
‫نفسانیًراًدرًنظرًبگیرد‬
‫ًدهند‪-‬‬
‫انگیزهًهایًحاشیهًای‪ ,‬نیازًراًکاهشًمی‬‫تالشًهایًنفسانیًجویایًحفظًتنشًوًعدمًتعادلًهستند‪-‬‬‫‪ ‬رفتارًبزرگسالًهمًواکنشیًوًهمًتاثیرگذارًاست‬
‫طبقًنظرًآلپورتًپیشًفرضًنظریهًیًانگیزشًاینًاستًکهً‪:‬‬
‫‪ ‬افرادًنسبتًبهًمحیطًهمًتاثیرًگذارًوًهمًتاثیرًپذیرًهستند‬
‫‪ ‬شخصیتًیکًسیستمًرشدًکنندهًاستًوًبهًعناصرًجدیدًاجازهًورودًوً‬
‫تغییرًفردًمیًدهد‬
‫‪ ‬ازًنظرًآلپورتًنظریهًهایًشخصیتًقدیمیًامکاناتًرشدًراًدرًنظرً‬
‫نگرفتندً‪،‬تعادلیًیاًواکنشیًهستند‬
‫‪ ‬نظریهًمناسبًشخصیتًبایدًرفتارًتاثیرگذارًراًبهًحسابًآورد‬
‫‪ ‬آلپورتًطرفدارًنوعًروانشناسیًبودًکهًازًیکًسوًالگوهایًرفتاریًوً‬
‫ًهایًمتغیرًوًنهً‬
‫‪ ‬خودمختاریًکارکردیًبیانگرًنظریهًانگیزه‬
‫ثابتًوًشالودهًعقایدًآلپورتًدربارهًانگیزشًاست‬
‫ًهایًانسانًوًنهًهمهًآنهاً‬
‫‪ ‬خودمختاریًکارکردی‪ :‬برخیًانگیزه‬
‫ازًلحاظًکارکردیًازًانگیزهًاولیهًکهًمسببًرفتارًبودهً‬
‫مستقلًاندًاگرًانگیزهًازًلحاظًکارکردًمستقلًباشدًتوجیهیً‬
‫برایًرفتارًاستًوًنیازیًنداریمًکهًغیرًازًآنًبهًدنبالًعلتً‬
‫هایًنهفتهًاصلیًبگردیم‪.‬‬
‫‪ ‬خودمختاریًکارکردیًواکنشیًاستًبهًآنچهًآلپورتًنظریهًهایً‬
‫ًایًبدونًتغییرًنامید‬
‫انگیزه‬
‫‪ ‬ازًنظرًآلپورتًاصلًلذتًفرویدًوًفرضیهًکاهشًسایقهً‬
‫روانشناسیًمحرکًپاسخًبهًجایًواقعیتًهایًکارکردیًبهًواقعیتً‬
‫‪ .1‬کنونیًبودنًانگیزهًها‪ :‬هرًچیزیًکهًماًراًبهًتحرکًواً‬
‫میداردًبایدًاکنونًبهًتحرکًواًدارد‬
‫‪ .2‬کثرتًگرایی‪ :‬انواعًانگیزهًهاًراًمنظورًکند‪ ,‬آلپورتًباًکاهشً‬
‫دادنًکل انگیزشًانسانًبهًیکًسائقًاصلیًمخالفًبودً‬
‫‪ .3‬اینًنظریهًبهًفرایندهایًشناختیًنیرویًپویشیًخواهدًدادًمثلً‬
‫برنامهًریزیًوًقصد‬
‫‪.4‬‬
‫ًهاًراًمنظورًمیًکند‬
‫منحصرًبهًفردًبودنًعینیًانگیزه‬
‫هرگونهًنظامًانگیزشًاکتسابیًکهًدرًآنًتنشًهایًدرگیرًازًهمانً‬
‫نوعًتنشًهایًپیشینًنیستندًکهًاینًنظامًاکتسابیًازًآنًبهًوجودً‬
‫آمدهًباشدًًًًًًًًًًًًًًآنچهًبهًصورتًانگیزهًفردًآغازًشدهً‬
‫ًایًدرًمیًآیدًکهًازًلحاظًتاریخیًتداومً‬
‫ًصورتًانگیزهًتازه‬
‫به‬
‫‪ ‬سطحًابتداییًترً‬
‫‪ ‬بدونًدریافتًهرًگونهًپاداشًبیرونیًادامهًیاًاستمرارًمیًیابند‪.‬‬
‫‪ ‬گرایشًبهًتأثیرًگذاشتنًبرًتجربهًبعدی‪.‬همًدرًحیواناتًوًهمًدرًانسانً‬
‫یافتًمیًشودًبرًاساسًاصولًعصبًشناختی‬
‫مثلًحرکتًموشًدرًمازً‬
‫صرفاًبهًجهتًتفریح‪ً،‬یاًاعتیادًبهًالکل‬
‫‪ ‬نمونهًدیگرًازًخودمختاریًکارکردیًمستمرًتکالیفًکاملًنشده‪ :‬تکلیفیً‬
‫ًایًراً‬
‫کهًیکًبارًشروعًشدهًاماًقطعًشدهًادامهًخواهدًیافتًوًتنشًتازه‬
‫ًآوردًاینًتنشًتازهًباًانگیزشًاولیهً‬
‫برایًکاملًکردنًآنًبهًوجودًمی‬
‫تفاوتًدارد‬
‫‪ ‬نظامًانگیزشیًکهًبهًشخصیتًیکپارچگیًمیًبخشدًخودمختاریً‬
‫ًهایًخودًبسندهًاشارهًداردً‬
‫کارکردیًنفسانیًاستًکهًبهًانگیزه‬
‫کهًباًنفسًارتباطًدارند‬
‫ًایًکهً‬
‫انگیزهًکنونیًتاًاندازه‬
‫جویایًهدفهایًتازهًباشدًازًلحاظًکارکردیًخودمختارًاستً‬
‫بدینًمعنیًکهًآنًرفتارًحتیًدرًصورتیًکهًانگیزشًآنًتغییرً‬
‫کندًادامهًخواهدًیافتًمثلًکودکیًکهًابتداًراهًرفتنًراًیادً‬
‫ًشودًاماًبعداًبرایً‬
‫میگیردًبهًوسیلهًسایقًرسشًبرانگیختهًمی‬
‫افزایشًدادنًتحرکًیاًپرورشًدادنًعزتًنفسًراهًمیرود‬
‫‪ .1‬سایقًهایًزیستیًمانندًخوردنًنفسًکشیدنًوًخوابیدن‬
‫ًهاییًکهًبهًطورًمستقیمًباًکاهشًسایقًهایًاساسیًارتباطً‬
‫‪ .2‬انگیزه‬
‫دارند‬
‫‪ .3‬اعمالًبازتابیًنظیرًپلکًزدنً‬
‫ًهایًسرشتیًیعنیًهیکلًهوشًخلقًوًخو‬
‫‪ .4‬قابلیت‬
‫‪.5‬‬
‫ًگیریًهستندً‬
‫عادتًهاییًکهًدرًجریانًشکل‬
‫‪ .6‬الگوهایًرفتارًکهًبهًتقویتًنخستینًنیازًدارندً‬
‫‪ .7‬واالیشًهاییًکهًبتوانًآنهاًراًباًمیلًجنسیًکودکیًمرتبطًدانست‬
‫‪ .8‬برخیًازًنشانهًهایًروانًرنجورًیاًبیمارگونً(اینًموردًممکنً‬
‫استًانگیزهًهاییًراًکهًازًلحاظًکارکردیًخودمختارًهستندًشاملً‬
‫قانونًنگر‪:‬‬
‫بهًدنبالًقوانینًکلی‬
‫رویکردًعلمیًازًنظرًآلپورتً‪:‬‬
‫بهًآنچهًمنحصرًبهًفردًاستًاشارهًدارد‬
‫فردًنگر‪:‬‬
‫فردنگرًهمانًساختًزاییً(ریختًزایی) استًباًاینًتفاوتًکهً‬
‫فردنگرًبهًساختارًیاًالگوًاشارهًایًنداردًاماًساختًزاییًبهًویژگیًهایً‬
‫طرحًدارًارگانیزمًکاملًاشارهًداردًوًمقایسهًدرونًفردیًراًامکانًپذیرً‬
‫میًسازد‬
‫کامالًساختًزا‬
‫‪ ‬روشًهایًروانشناسیًساختًزاییً‪:‬‬
‫نیمهًساختًزا‬
‫ًها‪ ,‬رویاها‪,‬‬
‫‪ ‬کامالًساختًزا‪ :‬یادداشتًبرداریًکلمهًبهًکلمه‪ ,‬مصاحبه‬
‫ًخاطرات‪ ,‬نامهًها‪ ,‬برخیًازًپرسشنامهًها‪ ,‬مدارکً‬
‫اعترافات‪ ,‬دفترچه‬
‫بیانگر‪ ,‬مدارکًفرافکن‪ ,‬آثارًادبی‪ ,‬شکلًهایًهنری‪ ,‬ناهشیارًنویسی‪ ,‬خطً‬
‫‪ ‬آلپورتًمعتقدًبودًکهًاعتقادًمذهبیًعمیقًشاخصًفردًپختهًاستًاماًهمهًافرادیًکهً‬
‫بهًکلیساًمیًروندًگرایشًمذهبیًپختهًندارندًدرًواقعًبرخیًخیلیًمتعصبًهستند‬
‫‪ ‬تحقیقاتًآلپورتًوًجیًمیشلًرسًبرایًپیًبردنًبهًرابطهًبینًرفتنًبهًکلیساًوً‬
‫تعصب‬
‫‪ ‬فرض‪:‬‬
‫‪‬‬
‫افرادًدارایًگرایشًبیرونیًنظرًمذهبیًسودًگرایانهًدارندًیعنیًآنًراًوسیلهًایً‬
‫برایًیکًهدفًمیًدانندًمذهبًآنهاًمذهبًخودًیاوریًآرامشًوًمیثاقًاجتماعیًاست‬
‫ًکندًوًانگیزهًاصلیًخویشًراً‬
‫‪ ‬کسانیًکهًمذهبًدرونیًدارندًباًمذهبًخودًزندگیًمی‬
‫درًایمانًمذهبیًخودًمیًیابندًبهًجایًاینکهًازًمذهبًبرایًهدفًخاصیًاستفادهً‬
‫ًکنندًآنهاًکیشًدرونیً‬
‫ًهایًمذهبیًخودًهماهنگًمی‬
‫کنندًنیازهایًدیگرانًراًباًارزش‬
‫شدهًدارندًوًکامالًازًآنًپیرویًمیًکنند‬
‫‪ ‬تحقیقاتًنشانًدادندًکهًمذهبیًبودنًبرایًسالمتًفردًخوبًاستًرفتنًمنظمًبهًکلیساً‬
‫باًاحساسًبهترًداشتنًوًعمرًطوالنیًترًارتباطًدارد‬
‫ًهایًمذهبیًدرونیًدارندًدرًمقایسهًباًکسانیًکهًارزشًمذهبیً‬
‫‪ ‬کسانیًکهًارزش‬
‫‪ ‬پژوهشًهاًنشانًدادًکهًگرایشًمذهبیًدرونیًنقشًمحافظتیًراًعلیهًعواملً‬
‫استرسًزاًکهًاحتماالًدرًزندگیًروزمرهًتجربهًمیًشوندًایفاًمیًکند‬
‫‪‬‬
‫مذهبًمیًتواندًبرایًسالمتًفردًمفیدًباشدًاماًبرایًکسبًمنافعًسالمتیً‬
‫ازًمذهبًمهمًاستًکهًافرادًبهًدالیلًدرستًمذهبیًباشند‬
‫ًهایًمذهبیًکافیًنیستًفردًبایدًبهًدلیلًاینًکهً‬
‫‪ ‬صرفاًرفتنًبهًمکان‬
‫ًهاًبرودًوً‬
‫واقعاًبهًپیامًمذهبًبرگزیدهًخودًاعتقادًداردًبهًاینًمکان‬
‫آنًراًبهًصورتیًدرونیًکردهًباشدًکهًزندگیًخوبیًداشتهًباشد‬
‫آلپورتًمعتقدًبودًکهًیکیًازًمهمترینًعناصرًبرایًکاهشًدادنًتعصبً‬
‫ارتباطًاستً‬
‫ًهایًاکثریتًوًاقلیتًدرًشرایطًمطلوبً‬
‫‪ ‬فرضیهًارتباط‪ :‬اگرًاعضایًگروه‬
‫بیشترًتعاملًکنندًتعصبًکمتریًوجودًخواهدًداشت‬
‫‪ ‬شرایطًمطلوب‪:‬‬
‫‪.1‬‬
‫مقامًبرابرًبینًدوًگروه‬
‫‪.2‬‬
‫هدفًهایًمشترک‬
‫‪.3‬‬
‫همکاریًبینًدوًگروهً‬
‫‪ ‬نظریهًآلپورتًالتقاطیًبودًوًباًدقتًعناصریًراًازًنظریهً‬
‫هایًقدیمیًاقتباسًکرد‬
‫‪ ‬آلپورتًدقیقًترینًتعریفًراًبرایًشخصیتًتعریفًکرد‬
‫ًهایًآنًبهًعنوانً‬
‫‪ ‬رویکردًآلپورتًبهًشخصیتًباًوجودًمحدودیت‬
‫یکًنظریهًمفیدًتحریکًکنندهًوًروشنگرًاست‬
‫ًعنوانًرهنمودیًبرایًکارورزانًسودمندیً‬
‫‪ ‬نظریهًآلپورتًبهً‬
‫متوسطًدارد‬
‫‪ ‬آلپورتًنظریهًشخصیتًخودًراًبهًجایًتحقیقاتًعلمیًبرًمبنایً‬
‫ًزنیًفلسفیًوًعقلًسلیمًوًاستوارًکردً‬
‫گمانه‬
‫ًنگرًوًتنشًخواهً‬
‫‪ ‬ازًنظرًآلپورتًاغلبًافرادًهشیارًآینده‬
‫ًهایًجبرگراًنیروًبخشًبود‪.-‬‬
‫هستند‪ -‬اینًبرایًمخالفینًنظریه‬
‫‪ ‬نظریهًآلپورتًمحدودًاستًوًانگیزهًهایًخودمختارًافرادیًراً‬
‫کهًازًلحاظًروانیًسالمًهستندًپوششًمیًدهدًنهًانگیزهًهایً‬
‫کودکانًوًبزرگساالنًروانًپریش‬
‫‪ ‬نظریهًآلپورتًپژوهشًهایًکمتریًراًبهًبارًآوردهًاست‬
‫‪ ‬نظریهًآلپورتًازًلحاظًمالکًابطالًپذیریًپایینًارزیابیًمیً‬
Download